دوشنبه، 10 اردیبهشت 1403
روژان پرس » اخبار » یادی از یار سفر کرده + نامه

ناصر کانی‌سانانی

یادی از یار سفر کرده + نامه

0
کد خبر: 1251

یادی از یار سفر کرده + نامه

گلاویژی که در گلاویژ به‌واسطه ابرهای سیاه ناخوشی در محاق فرو رفت مرحوم مغفور مهندس «بهاءالدین ادب» بود که علاوه بر آراسته بودن به تعهد و تقید خانوادگی خویشتن را به زیور عقل و علم پیراسته و به کسب تجربه و تخصص پرداخته و خویشتن را تا حد یک شخصیت تأثیرگذار ارتقاء داده بود.
ماه مرداد با همه گرمای طاقت فرسایش گذشت و دگرباره مهر تأییدی بر این اصل مسلم گذاشت که جهان و هرچه در وی هست ناپایدار است و این ناپایداری به ما مجال داد که پیشانی بر آستان شهریور بساییم و به استقبال لطافت هوایش برویم.
مردادماه را در لسان کردی گه‌لاویژ می‌گویند و این نامیدن زان جهت است که در این ماه ستاره‌ای در آسمان نمایان می‌شود که با نور خیره‌کننده‌اش دیدگان را مجذوب و تغییری در طبیعت ایجاد خواهد کرد که نه‌تنها باعث کاستن دم گرم هوا می‌شود بلکه نبات را هم برای خیزش و کرنسی مجدد مهیا می‌نماید.
مرداد امسال نیز به‌سان دیگر سال‌ها و بر پایه‌ی قوانین ناظر بر نظم موزون طبیعت فرا رسید؛ مدار خویش را طی کرد و تغییرات را به ارمغان آورد و سپس از برج بِدَر شد تا شهریور در مقامش ابقا و خرمانان کردی را تجلی دهد. ما کردستانی‌ها تلخی‌ها هم از مرداد در انبان داریم اما از آنجاکه در بسیاری موارد تاریخی دچار آلزایمر شده و گذشته را فراموش کرده‌ایم تصور می‌کنم این مورد هم مشمول همان ناخوشی شده لذا از صفحه ضمیر زدوده شده است. به عبارتی روشن‌تر ما یادمان به چشمانمان ربط دارد لذا هرآن چه از دیده برفت از دل هم برفت.
این از برای ما عامه است که چنین می‌پنداریم اول و آخر دنیا خودمان هستیم و بس؛ اما مسلماً خواص، دیدی دگر دارند و زندگی و خویشتن را در بستری به درازای مسیر تکامل تاریخ می‌بینند. رجای واثق دارم به همین دلیل اکثریت، هنوز پی به مفهوم عرایضم نبرده‌اند لذا از دایره ایهام و ابهام خارج و در وادی عیان به بیان مطلب می‌پردازم.
10 سال پیش در 25 مرداد شخصیتی از کردستان رخ در نقاب خاک کشید که مام میهن به وجودش مفتخر و مسرور بود؛ اما ازآنجاکه بخت با این مردم مظلوم یار نبود آن داهیِ دشتِ دانایی، ره فنا پیمود و مجال نیافت تا پیمانش به مردمش را به انجام رساند. گلاویژی که در گلاویژ به‌واسطه ابرهای سیاه ناخوشی در محاق فرو رفت مرحوم مغفور مهندس «بهاءالدین ادب» بود که علاوه بر آراسته بودن به تعهد و تقید خانوادگی خویشتن را به زیور عقل و علم پیراسته و به کسب تجربه و تخصص پرداخته و خویشتن را تا حد یک شخصیت تأثیرگذار ارتقاء داده بود. آنگاه‌ که احساس مسئولیت کرد خود را در معرض انتخاب گذاشت و با تأیید اکثریت، ردای نمایندگی مردم در مجلس شورای اسلامی را به زیور قامت مردانه‌اش مبدل ساخت و در این جایگاه چنان درخشید که به یکی از چهره‌های شاخص خانه ملت مبدل شد و صلاحیت و صداقت و صلابت فرزندان کردستان را به همگان بنمود. 
انتظار به‌جایی بود که خواص ملت در سالگرد رحلتش از این مرد یادی می‌کردند تا شرط وفا را به‌جای می‌آوردند اما دریغ از همتی اندک که همه آن دستخوش تتاول‌گری آن فراموشی است که دردی تاریخی از برای ماست و به همین دلیل در بستر زندگی بدون توجه به گذشته چون کور عصازنان به‌پیش می‌رویم و پس‌وپیش خود نمی‌شناسیم. در دهمین سالیاد وفات آن شخصیت توانا ضمن آرزوی علو درجات برای آن مرحوم متن نامه‌ای را به سمع و نظر خوانندگان محترم می‌رسانم که در سال 1378 و پس از موفقیتی چشم‌گیر در انتخابات به‌عنوان تهنیت برایشان ارسال کردم.
در آن نامه هر آنچه را که لازمه‌ی گفتن بود بیان کردم اینک برای نخستین بار و سال‌ها پس از رحلت آن مرحوم به خدمتتان عرصه می‌دارم که بازگوکننده بسیاری از مسائل گذشته است.

بنام آن‌کس که هستی نام از او یافت
جناب آقای مهندس ادب نماینده محترم کردستان در مجلس شورای اسلامی
در منتهای ادب به تقدیم مراتب ادب به حضورتان مفتخر و مسرورم. در ریبندان پرخاطره و در فضای سنگین این خاک به خواری خفته که سوز سرد زمستانی بر ثقلش افزوده بود در پای بی سران نظاره‌گر جزع و وزع مشتی جوان کال بودم که در غیاب تعقل و تفکر، توسن احساسات را در وادی موهومات جولان می‌دادند تا با ترسیم دنیای خیالی و در چهارسوق ذهن و فکر مردم دکه‌های چند نبش دایر و به عرصه مجعولات بپردازند تا بضاعتی فراهم و قبای قیمومیت بر تن کنند و من خسته از نامردی‌ها و نامرادی‌های زمان نگران از میان‌داری بی‌مایگان و بیمناک از آینده کردستان که نمودارهایش نمادی از نان به نرخ روز خوری گردد و چهره راستین این خلق و خاک چرک‌نویس مشق نامشفقان و سینه آنان سپر بلای بوالهوسان شود. به ناگه شاهو را بدیدم که با شوق قهقهه سر داد و کوسالان و گاران و برانان و نکروز و آربابا را به همخوانی خروش خرمی فراخواند. سر بر سنگ‌های سرمنیجه ساییدم و از هلو خان ترجمه ترجیح بند طرب‌انگیز و مفهوم مثنوی مسرت‌بخش نمادهای پایداری کردستان را طلب کردم. مغرورانه و مسرورانه خروشید و خندید و خبر داد که در وانفسایی که نفس‌ها و نفوس‌های بی‌نا و نارسا سیما و سینه کردستان را در هاله‌ای از بی‌هویتی گرفته بودند سینه دژ دژم از زشت‌کاری دون کاران قامت پر قدمت به آبیدر آویخت و با سردادن آوای پرهیبت از سینه پر رازش دژ نشینان را بها دادن به اصالت و دیانت و نزاکت فراخواند. پس پندگیران و پی گیران پند این پیر فرزانه با تأمل در بطن و متن خویش و تفکر در ماهیت و معنویت پدرانشان و تعقل در پیشینه پرفرازونشیبشان چشم بصیرت گشودند و شعور و شرف و شخصیت را ملاک و مقیاس و معیار سنجش و پذیرش و گزینش کردند و با انتخاب بهاءالدین ادب به خویشتن بهاداده و دین خود را بدین ادا و ادب را در آداب خویش هویدا کردند و بهار در راه کردستان را با این بها دادن و ادای دین کردن و ادب‌دانی تهنیت و تبریک گفته و متبرک کردند.
آفرین بر این پند و پندگو و بر این پیروی و پیروان که حاصل خیزشی خجسته و گزینش فرهیخته‌ای است که خانه ملت از بهای‌اش بهره و به دینش مدیون و از ادبش تربیت گیرد و کردستان سربلند از این سرفرازی نوروز را با شادمانی پذیرا می‌گردد.
جان‌عزیز: اینک که به لطف حق و همت خلق در مقام بایسته خویش ابقا و شایستگی خود را اثبات کرده‌اید بدانید که تنها به خدا و کردستان مدیون هستید و لاغیر. مقبولیت و محبوبیت شما نه چون دیگران از جوار نشینی و جهت‌گیری این و آن بَل از اصالت صلابت و صداقت خویش و مصلحت‌خواهی و معرفت‌دانی و مروت‌کاری مردمی است که در بستر تاریخ پر درد خویش با هزاران زخم به یادگار از نامردان و ناکسان سیر کرده و به یاد دارند که همیشه مدعیان بی پیشینه بوده‌اند که تیشه به ریشه او زده و اندیشه و آرمانش را در پای بت آمال خویش قربانی کرده‌اند؛ لذا در چنین مقطعی حساس از تاریخ مملکت تن تناوری را به تدبیرگری برگزیدند که چون تاقه دار آویَر ریشه با قدمت و قطور در خاک استوار این خطه داشته و شاخ و برگش سایبان سائلان و سالکان خسته است.
جان عزیز: شما نیک می‌دانید که شرایط حساس بر مملکت حاکم است؛ این حساسیت در کردستان دوچندان است. چه‌بسا دوستان و دشمنان آگاه در مسیر حادثه‌سازی همسو گردند و با اقدامات ناسنجیده و طراحی توطئه‌های حساب‌شده زمینه‌ساز حوادث ناگوار و تکرار تاریخ شوند لذا پیشنهادی دارم:
جنابعالی با توجه به ارزش و اعتبار خانوادگی آراسته و پیراسته بودن به علم و عقل و اجتهار به اقتدار و ابتکار امید همه مردم کردستان بوده همه استان را مشمول عنایت خویش قرار داده و صرف‌نظر از خط و جناح که برای شخصیتی چون شما کم عرض و نارساست نظاره‌گر حرکت‌ها در کردستان باشید و اجازه ندهید فرصت‌طلبان مجال جولان یابند و در چهارچوب این تدبیر، حمایت و هدایت راهیان مجلس از کردستان ضروری است.
از موضع قدرت و رأفت منکران به عقلانیت را رهنمون باشید چراکه اینان نیز بخشی از همین مردم هستند و در صورت فروهشتن خرده‌شیشه‌ها مستحق نوازش می‌باشند. با پوزش از تطویل کلام اجازه فرمایید که بار دیگر از صمیم قلب موفقیت غرورآفرین شما را تهنیت گفته و از خداوند منان توفیق جنابعالی را در خدمت به مردم و اثبات شایستگی‌های خویشتن تمنا کنم.
 مریوان - 7/12/1378
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید