اگر كوهنوردان آگاهی بر قدرت خویش در زمان و مكان خاص با تكیه به تمام جوانب روانی آن داشته باشند ما را از حدود امكانات خود بالاتر میبرد. با اعمال رهبری پویا و توانمند، تلاش و هماهنگی، راز ماندگاری بیشتر همین باشد. باید قدرت داشت و توانا بود و حركت راز ماندگاری است.
به یقین نباید چنین انگاشته شود كه پیشرفتهای ورزشی به صورت عام، كوهنوردی به صورت خاص و مسائل اجتماعی فراتر از اقدامات و اعمال كوهنوردان و انسانها قرار میگیرند. زمانی فرا رسیده است كه آدمی باید بیاموزد هیچ نكتهی ممكن كه مورد تایید و قبول خرد و تجربه نباشد مدارا نكند. و نیز از هیچ نكتهی بدیع و نو كه خرد آدمی و روح جستجوگر او بدان رهنمون گردد روی نگرداند و خود را عقب نكشد. زمانی است كه نیروها و تشكیلات كوهنوردی، باید آغاز دوران جدید را در تاریخ خود ورق بزنند، كه بدینسان به هنر تكامل و بهترسازی كوهنوردی و كارهای تازه و بدیع، مجال دهد تا به وجود آید و تلاشهای همنوردانمان در پیمایش صعودهای نوین، از البرز، زاگرس تا هیمالایا ولو این كه با ضایعاتی همراه است مسلما در فضیلت سرشت سالم و نیرومند آنها میگنجد، كه با قواعد پر وسواس و سیاست احتیاطآمیز و محافظهكارانه كه بعضی با نام اخلاق و قانون كوهنوردی بزك كرده و خواستهاند كوهنوردی را در چهاردیواری آن زندانی كنند به دور بودهاند. هر كس امید نومید گشتهی قرون را باز مییابد، هر كس قدمهای خود را بر جای پای كسانی میگذارد كه پیش از او بودند، آنها بزرگوارانی بودند با مرگ دست و پنجه نرم كردند، مرگ را منكر شدند و مردند. مسلما كوهنوردی نوعی زندگی است، زندگی و حقیقتی كه از تضادهای لاینفك، خوبی و بدی، شادی و اندوه، تندرستی و بیماری، تولد و وفات تشكیل شده است و عقل و اراده به مثابهی جوهر مسلم حیات، خود را باید با آنها تطبیق دهد.
دوستان، همنوردان! اگر دانش ما از جهان كوهنوردی همین اندوختههای اندك باشد، كه با شیوههای درك و فهم خود به آن میرسیم، در آن صورت هنوز راه طولانی در پیش داریم كه به واقعیتهای موجود برسیم. درخشانترین كوهنوردان و باشگاهها كسان و تشكیلاتی بودند كه ورزشكاران زمان خود را به منظور رهایی غریزه از خرد و احساس از هوش، اراده از سكون و نوگرایی را با نواها و فریادهای خود با زحمت و تلاش و رنجبردن در زمان نسل خود، به صورت زبانههای آتشینی بودند كه فلسفهی ترس و بیارادگی و محافظهكاری و قیود خشك بیبرنامگی را طعمهی حریق كردند و تكان خوردند و به راه افتادند. بررسی روحی و روانی هر كوهنورد كه از طریق دهلیز زندگی بدان دسترسی پیدا كنیم درس زندهای است و تصور پایدار تجربهای كه شكستها و موفقیتها را در دورنمای گذشته و حال را درخشانتر میتوان دید. مسلما كوهنوردان و گروهها و هیئتها و سازمانهای ایرانی در صفت ویژهی ملی خود آن منابع جسمی و فكری و ارادی را دارند كه در درونمایهی خود راه پربارتر و درخشانتری را به صحنهی ظهور برسانند. تنها یك انقلاب وجود دارد، تحمل دیگران، حذف خودخواهی و آموزش، اراده و قبول مسئولیت به معنای واقعی. شاگردان و كارآموزان باید با كار و تحصیل (مشاهده و آموزش) برانگیخته شوند تا تصویری از نظم كوهنوردی به مثابه یك اجتماع بشری، همانگونه كه باید باشد و متناسب با قانون عقل به دست دهند.
كوهنوردی تنها به مثابه یك ورزش نیست، بلكه هنری است كه زیبایی و نیروی فناناپذیری دارد.
بازماندهها و سرودههای بسیاری پدید میآورد. اگر دو نیروی زمان و نبوغ، كه مهندسان تاریخند را با خود داشته باشد، مسلما تاریخساز خواهند بود. هنگامی كه با یكدیگر كار كنند مقاومت ناپذیرند و راههای نوینی را در كوهنوردی بوجود میآورند. نخبههای كوهنوردی و راهگشایان، صرف آنها را خودخواه و طرفدار فردگرایی دانستن هم خطاست. بلكه آنها به طور آگاه یا ناخودآگاه عامل نیاز بزرگتر جامعهی كوهنوردی، به وحدت و تلاش پایدار دانست. نبوغ و عطش رنج بردن در كوهنوردی برای تامین سعادتهای جزئی و فردی نیست. تاریخ جهان كوهنوردی هم صرفا صحنهی سعادت نیست. دورههای سعادت به منزلهی صفحات سفیدی در آن تاریخ است زیرا آنها دورههای هماهنگی است.
درخشش كوهنوردی مسلما در اشتراك مساعی است و هم رقابت؛ بنابراین چه بهتر این را درك كنیم كه انواع تشكیلات و حالات گوناگون لازم است تا روحیهی هر كوهنورد به این صورت لطیف و ثابت قدم در قبول مسئولیت درآید. چونكه جامعهی ایرانی و روحیهی كوهنوردی آن از پتانسیل بالا و میراثی تمام نشدنی برخوردار است. فضا میتواند تاریخساز باشد، از قطب شمال تا دریای خزر كوههای هیمالایا، الوند، لند و دماوند، مغولستان، چین، در صورت داشتن فضا و زمان ما هم آمادهی انجام كارهای غیرممكن بوده و هستیم. بنابراین در این مورد نباید شور و تعصبی داشته باشیم، زیرا آن كه ما را در مصیبتها یاری داده، در آرزوها و رویاها امید داده و الهام میبخشد و در بحبوحهی خرابی، در همگسیختگی، نظم اجتماعی و سازمان گروه كوهنوردی را حفظ میكند همدلی و ثبات و تحمل ناملایمات است.
از این رو نوآوری و تلاش همنوردانمان را خیانت و بدعت و نوعی ندانمكاری ندانیم كه فكر كنیم هدفشان ارضای حس جاهطلبی است. انسانهای كوچك، فقط دربارهی خودشان فكر میكنند و از هر انسان بزرگ تنفر دارند و قادر نخواهند بود شادی پرشكوه تلاش و از خودگذشتگی را بچشند كه این خودكشی نیست. توانائی و قدرت و امكان آن از بركت عشق و درنوردیدن مرزهای تازه و گامهای نو به دست میآید. از بركت همین عشق است كه عرق ریختن و تلاش را در وجود و بنمایه هر كوهنورد دلبسته مییابد و كششی كه هرگز خستگی نمیشناسد و قدمی به سوی شناخت همهی اشكال تازه زندگی و گام نهادن در البرز، زاگرس باشد تا هیمالایا. نیروهایی كه ما را جان تازه میبخشند هرچه میخواهند باشد. ما دوستدار آن هستیم، حتی آنگاه كه این نیروها بر ضد ما باشند، قدم نهادن بر چكاد كوهها تا رویاهای تحققیافته، علم و عمل، هنری پرتوانتر از هر هنری بیرون میجهد. هرچند زندگی زیباست و هیچكس نمیخواهد بر زیبائیهای زندگی چشم فرو بندد. باز بر سپیدهدم نوین جهان درود میفرستیم. هر چیزی كه ما را به حال تنبلی فكری و جسمی و تنآسایی و رخوتها و ناتوان از هر گونه خطر كردن باقی گذارد، دوری گزیده و باید در جستوجوی راههای تازهای بود و مرزهای نوینی را گشود تا جوشش و پویش به تلاش كوهنوردی ما ارزش بیشتری ببخشد.
اگر كوهنوردان آگاهی بر قدرت خویش در زمان و مكان خاص با تكیه به تمام جوانب روانی آن داشته باشند ما را از حدود امكانات خود بالاتر میبرد. با اعمال رهبری پویا و توانمند، تلاش و هماهنگی، راز ماندگاری بیشتر همین باشد. باید قدرت داشت و توانا بود و حركت راز ماندگاری است.
من نمیخواهم سرگذشت قدر كوهنوردان از دست رفته كه همه یلی بودند در این كارزار، بنویسم و تفسیر كنم. هیچ نمیخواهم از معایب و فضایل، از اندوه سنگین و از غرور سردرگمشان از تلاشهای پهلوانی و از درماندگیهایشان زیربار خردكنندهی یك وظیفهی فوق انسانی در یك فضا و مكان غیرعادی چیزی پنهان كنم. این همه مجموعهای است از جهان كوهنوردی و اخلاق و زیباشناسی و ایمان و انسانیت نوی كه بوده و باید ساخت.
حال نوبت دختران و پسران و جوانان ما است که از پیكرهای این بزرگان و جوانمردان پلهای برای خود بسازند و پیش بروند. كوهنوردی همچون زندگی یك سلسله مرگها و رستاخیزهاست، بمیریم تا از نو زاده شویم. هنر كوهنوردی به زیبایی و شخصیت ناپایدار بقای معجزهآسا میبخشد. دیگر این كه واقعیتی غیرمشخص را با مفهومی روشنگر بقا میبخشد. آنجاست كه متاسفانه اگر شكستی در یك برنامهی كوهنوردی روی میدهد، چنانكه گوی نیروهای شیطانی، مصایب را با یكدیگر هماهنگ میكنند، در گردابی از بحرانها، دوست، دشمن میگردد همه بر سر میكوبند نگفتم! نمیشود! كار، كار ما نیست! خراب كردند!
موفقیت همنوردانمان در آن ور مرزها روی هیمالایا با دیدهی توهم نگاه كنیم و شایعهسازی كنیم! چه شده است ما را، شب است یا خاموشی ابدی، جوشش ناگهانی نیروهای كور طبیعت را كی یارای ابراز وجود در مقابل آن را دارد.؟ مگر آنهایی كه آن طرف مرزها رفتند و صعود كردند كی بودند، و چه بودند؟ شاعر متفكر كرد زندهیاد «هیمن» زیبا سروده است:
ئهوانهی شاد و ئازادن
آنهایی كه شاد و آزادند
که ههستان ههر له خهو ههستان
اندكی زودتر از خواب بیدار شدند
ما نباید فقط در خاطرات قهرمان باشیم. بدفهمی نباشد از اساطیر قهرمانی رستم و حركات غیرعادی، منظوری نیست بلكه آنچه از دستمان برآید حتما انجام دهیم، این حركت قهرمانیست. جوانان كوهنورد تازهكار ما، پیران كارآزمودهی ما از الهامبخشی ملتی نجیب و تشكیلات كوهنوردی پرشور برخوردار باشند و شایستهی كارهای بزرگ هستند. ما نباید هر گامی كه فراسوی مرزها و كوههای خود بر میداریم آن را دعوتی به تراژدی بدانیم، كه موجب وحشت و هراس ما بشود. درست است برنامه، پول، تشكیلات، روحیه و آموزش بنمایه و اساس هر كار علمی و ورزشی است، اما كوهنوردی علیرغم كار علمی به منزلهی جوهر هنر میباشد كه به فعل درآوردن، پتانسیل توان كوهنوردی بیشتر مستلزم نبوغ، شكیبائی و تشكیلات به نوعی خود باور كردن است كه قابلیت رهبری آن را داشته باشیم. كم استعدادتر از آن طرف مرزها نیستیم كه اقدامات بزرگ را انجام میدهند. برای زندگی كردن در اردوهای كوهنوردی و تشكیلات و سازمانهای غیردولتی بیش از حد مسن نیستیم، شروع كردهایم، پوتینهایمان هنوز گلی هستند، دستها در كار، افكار در چرخش، به هر صورت اگر میخواهیم سری در سرها داشته باشیم این راه طولانی را باید برویم به هزاران دلیل هیمالیا نوردی، بیراههای در كوهنوردی ما نیست.
هیمالیا نوردی هم باید به قسمتی از كوهنوردی ما تبدیل شود نه به آن كه آسان باشد بلكه به آن جهت سخت است و باید كار سخت را انجام دهیم ، و به فعل درآوردن كوهنوردیهای استثنایی و سخت را باید داشته باشیم. نه به آن جهت هم باید خوششانس باشیم كه صعودهایمان موفق باشد بلكه از آن جهت كه قادر و توانا هستیم. ما ذرهای كوچك از خانوادهی بزرگ كوهنوردی هستیم. زمان آن فرا رسیده است به یمن آرامش، اراده، همدلی، هیچ كار غیرممكن وجود ندارد، ولی كافی است در هر دوره و زمانی قدرتها و توان و محدودیتها را بسنجیم و به آن تن دهیم.
پیكار یگانه تأثیر در مقابل نیستی. اگر تصمیمهای جدی نگیریم، فرصتها در نتیجهی كوتاهی پایان خواهند پذیرفت، استعدادها و توانها مستهلك خواهد گردید. و این نه به معنی محافظهكاری یا طرد فن و پیشرفت فنی است. بلكه پیشرفت در ارتباط تنگاتنگ با فن و تكنولوژی و توسعه بوده و هدفهای بلندتر در ترفیع همهجانبهی تشكیلات كوهنوردی و سازمانهای آموزشی با كمك عالیترین تكنولوژی میسر است، كه قبول مسئولیت یكایك ما را میطلبد كه آگاهسازی و اقدام دستهجمعی برای حل مسائلی باشد كه با آن روبرو هستیم، چه از طرف تشكیلات ورزشی دولتی و چه سازمانها و باشگاههای غیردولتی. شاید فكر كنیم كه تشكیلاتهای ورزشی كوهنوردی دولتی و غیردولتی چندان هم موفق نبوده است، اما همه بر این مسئله توافق داریم، اگر این سازمانها و تشكیلات از بین بروند سازمانهای دیگری بسیار شبیه به آن فورا برای ارتقای ورزش كوهنوردی برای استفادهی معقول و حفظ بنیانها، تشكیلات، ترغیب و تشویق و آموزش و برنامهریزی به جای آن تأسیس گردد. بدیهی است میان تنظیم یك برنامه و اجرای آن راه درازی وجود دارد. لذا دولتها و ملتها باید هزینهها و تلاشهای لازم را برای رشد و توسعهی كوهنوردی، سازمانهای متوازن و ترقیخواه و شناسائی استعدادها را قبول كنند. همه مستندات بر این واقعهی كوهنوردی موجود، ما را متقاعد میكند كه راهی جز حركت، مشاركت، همدلی و قبول كردن همدیگر نداریم كه هدف نهایی آن بهبود و توان و توسعهی متوازن كوهنوردی باشد آن وقت است كه در حركت اطمینان بیشتری احساس میكنیم.
آدرس کوتاه خبر: