اوراز همان تلاشگر بزرگی بود که نقش او در این صعود زنده و پرخاطره خواهد ماند. او اندیشه علمی و عملی این راه سخت و دشوار را در عمومی کردن کوهنوردی و اعتماد به نفس و قدم گذاشتن در تلاش جمعی و برنامه ریزی میدانست.
امروز از اسطورهها و یادگارهای یک قهرمان ملی زنده یاد محمد اوراز فقط یک پیکره را به میراث نبردهایم. انگار همین دیروز بود، در زمستان 1381 سال بین المللی کوهها در سنندج، او را در میان خود داشتیم. از رویای بزرگ ایرانیها آن هم صعود بر بام جهان اورست به وسیله او و کوهنوردان همنوردش که در بهار 1377 تجلی یافته بود، برایمان سخن گفت.
هیچ تازهگری و نواندیشی در کوهنوردی نوین ایران دیده نمیشود که جای پنجههای زنده یاد محمد اوراز بر آن دیده نشود؛ او فراتر از یادها و آرزوها، حقیقت بزرگی بود که در تاریخ کوهنوردی ایران چون ستاره تابناکی همیشه درخشان میماند. کوهنوردان در عالم طبیعت و کوه فراتر از رویا، سمبل یادها و آرزوهایند. رسیدن به بلندی، همواره ذهن و اندیشه ما را به خود مشغول داشته است؛ اما کسانی که در این راستا جرقه زدهاند و به خودباوری رسیدهاند، کماند و ماندگار.
اگر اولین تلاش ایرانیها در سال 1356 در تلاش مشترک ایران و کشور چین برای صعود به اورست جرقهای بود ناتمام و مبهم، بعد از انقلاب اندیشه صعود به کوههای ناشناخته در هیمالایا مورد اهتمام جدی قرار گرفت. صعود به قله کمونیسم و خان تنگری اولین اندیشه علمی و عملی راه اورست را هموار کرد. و بعد در صعود به قله «راکاپوشی» در سال 1376 در هیمالایای پاکستان به ارتفاع 7788 متر، قابلیتها و استعدادهای این یادگار زاگرس بر همگان متجلی شد. روح بلندنظری و قبول مسئولیتها در این کوهنورد، همه را بر آن وا میدارد که در صعود «شیشاپانگما» در سال 1379 به ارتفاع 8027 متر و «چوآیو» در همان سال به ارتفاع 8201 متر سرپرستی را به عهده اوارز بگذارند و این خودباوری بود. با پویائی و تحمل سختیها و هدایت گروه ، او دست اندازها را هموار میکرد. همه و هنموردان او بر این نکته مهم واقفاند، در لحظههایی که فکر قادر به اندیشیدن نبود او تصمیم نهایی را میگرفت (مگر در فتح قله لوتسه چنین نبود؟).
کوه و طبیعت تجلی پاکترین و زیباترین آرایههای آفرینش است. همچنان که کوهنوردان بزرگ و با انگیزه و پرتلاش در اندیشه و عمل داستان این دیرستان را با هنر و شهامت خود انسانی کردند و راه را هموار. شاید بزرگترین تاثیرات بزرگ محمد اوراز بر کوهنوردان ایران و جهان، انسانیتر کردن این ورزش بود که با تلاش و انگیزههای انسانی خود آن را پربار نمود. داستان نجات آن کوهنوردان انگلیسی در اورست بهوسیله محمد اوراز که ندا میدهد بگذار انسانیت نمیرد هنوز که هنوز است در خاطرهها طنین انداز است.
این آتش زندگی هر نامی که میخواهد برخود بنهد، مسئله همه آن است این شعله در آتشدان کوهنوردان زبانه بکشد. اگر «هیلاری» در سال 1953 موفق به صعود بلندترین نقطه این کره خاکی اورست میگردد، در سال 1924 میلادی «مالوری» در راه عملی کردن این اندیشه قدم بر میدارد و جرقه اول را میزند. مسلماً در آرزوی بزرگ کوهنوردان ایران زمین در صعود بر اورست، اوراز همان تلاشگر بزرگی بود که نقش او در این صعود زنده و پرخاطره خواهد ماند. او اندیشه علمی و عملی این راه سخت و دشوار را در عمومی کردن کوهنوردی و اعتماد به نفس و قدم گذاشتن در تلاش جمعی و برنامهریزی میدانست. هیچ صعودی نیست که همنوردان از او با خاطرههای نیک و انسانی یاد نکنند، اینجاست که در فیلم مستند «از صعود تا صعود» حسن نجاریان و زندهیاد داود خادم چنین میگویند: «او قبل از ما به مسیر میرسید و چادر را بر میافراشت و بعد از ما چادر را جمع میکرد و کولهاش همواره سنگین بود و اغلب بار اضافی ما را هم حمل میکرد، فکر همراهی و تعامل در وجود او پرمایه بود.»
اوراز در باران آمد و به نبرد طوفان رفت؛ زندگیاش مثل افسانه بود و با حقیقت آمیخته؛ سختیها را دیده و ناملایمات را از سر گذرانیده بود و بعد از صعود به اورست هم غرور او را در بر نمیگیرد و باز هم خود را نیازمند آموزش میداند. راهی کشور فرانسه میشود تا صعودهای مسیر دشوار فراگیرد. او ماجراجویی مستقل نبود همه چیز را در همرهی و همراهی گروه میجست و به آن ارزش ملی میبخشید. شاید بزرگترین تاثیرگذاری اوراز بر کوهنوردی نوین ایران همان نیازهای مکانی و زمانی استکه به حق آن را خوب تشخیص میداد.
این یادگار زاگرس، عشق را از زاگرس یاد گرفت. چه بسا زاگرسی که منزلگاه تمدنهای اصیل و طبیعی و سکونتگاههای انسانهای بیشمار و اصیل و خاستگاهها و زیستگاههای نوع انسانی به شمار میرود.
کوهها در اساس یکی از عوامل اصلی شکلدهنده رفتار، حالات و مناسبات میان انسانها و طبیعت (این دوگانه همزاد) هستند که بنیان همه تمدنها بر آنها استوار است و متعالیترین و اسطورهایترین باورها و چهرههای ماندگار و الهامبخش حیات واقعی از کوهها برخاستهاند اوراز هم یادگار اسطوره ماندگار زاگرس در دل حیات کوهنوردی بود. او به ما یاد داد در سکوت نیمه شبها، در دل کوهستانهای زاگرس بدین باور برسیم که نقبی باید زد و حرکت کرد. او به ما یاد داد کوهها و کوهستانهای ما نشانههای اقتدار، غرور و ماندگاریاند و باز هم به ما یاد داد کوههای ما تنها سمبل مقاومت و پایداری در طول تاریخ نبودهاند؛ کوههای ما سمبل زندگی و کار هستند. تاثیر او بر کوهنوردی یعنی با کوه زیستن و مسالمت آمیز با آن در افتادن. او میگفت کوه فقط راه کوهنوردان نیست، بلکه جادههای منتهی به عشق و طبیعت و منابع آن است. تاثیر او بر کوهنوردی نوین، یعنی راه نوین و پویا. داستان او ایستا و ماندنی نبود، زلال چون آب چشم و با طراوت و همواره در زایش، رنج بردن و آموختن.
* این مقاله بعد از فوت اوراز در شهریور 1382 نوشته شده است. سلام اسماعیلسرخ
آدرس کوتاه خبر: