نوکیسهی علمی فردی است که با خواندن چند کتاب یا اخذ مدرک دانشگاهی آنهم در میان انبوه فارغالتحصیلان وسیر صعودی اخذ مدرک و بحران مدرک گرایی، خود را علامه دَهر و شُهره شهر میداند و دیگران را ناآگاه، جاهل و بیخرد میپندارد.
شاید هریک از ما از بزرگان یا پدر و مادر خود شنیده باشیم که هرگز از تازه به دوران رسیده (نوکیسه) قرض نگیرید یا طلب کمک نکنید. اما ممکن است عبارت نوکیسهی سیاسی یا علمی کمتر به گوش ما خورده باشد.! ولی وجود چنین افرادی در جامعه غیرقابل انکار است و اتفاقا بسیاری از ضربهها و آسیبها از ناحیه آنها بر پیکره اقتصاد، سیاست و فرهنگ جامعه وارد میشود.
بد نیست در ابتدا تعریفی ولو مختصر از اصطلاح «نوکیسه» داشته باشیم: نوکیسهگی را میتوان به صورت «ابراز وجود و فخر کردن به امکانات و داشتههای خود از جمله ثروت، تحصیلات، هوش و سیاست» تعریف کرد. مسئله قابل تامل اینست که یک ثروتمند ریشهدار و اصیل ممکن است چندین برابر یک فرد نوکیسه صاحب دارایی و ثروت باشد ولی برخوردی عادی، موقر و متین و زندگی بیحاشیه و سالمی داشته باشد اما فرد نوکیسه دارایی خود را هویت خود میداند و برای ابراز وجود هر چه را که دارد جلوی دیدگان قرار میدهد تا تحسین و تایید دیگران را برانگیزد.
در مقابل اما، نوکیسهی علمی فردی است که با خواندن چند کتاب یا اخذ مدرک دانشگاهی آنهم در میان انبوه فارغالتحصیلان وسیر صعودی اخذ مدرک و بحران مدرک گرایی، خود را علامه دَهر و شُهره شهر میداند و دیگران را ناآگاه، جاهل و بیخرد میپندارد.
او احساس میکند در بهترین نقطه و جایگاه تاریخ ایستاده است و رای و نظر او باید مبنا و معیار همه امور باشد. مدارک و تحصیلات چنین فردی در بالاترین سطح هم نه در جهت افزایش فرزانگی و خدمت به خلق بلکه در جهت فخرفروشی بر جامعه و پر کردن خلاءهای درون یا نهان است.
امام محمد غزالی می گوید: «همه چیز وجود ناقصش از عدم محض بهتر است جز علم و دانش». مثلا ثروت مقدار کمش هم خوب است اما علم و عقل، ناقصش خطرناک است بدان معنا که انسانهای کمسواد ضررشان از بیسواد بیشتر است. افراد بیسواد معمولا در کمال تواضع و فروتنی اذعان مینمایند مثلا در فلان مساله یا موضوع آگاهی و اشراف ندارند لذا دنبال دانایی میگردند اما انسانهای کمسواد با توسل به «توهم دانایی» از خود غرّه شده و دنبال حقایق نمیگردند. سقراط میگفت «دانم که نادانم». او دانایی را در اقرار به نادانی میدانست.
متاسفانه شاهدیم که افراد ضعیفالنفس و ناپخته یا همان نوکیسهگان دنیای علم و سیاست به دنیای سیاست و مدیریت هم ورود کردهاند و به مدد القاب و عناوین انتسابی و نیز روابط و زد و بندهای ناسالم مناصب و پستهای مدیریتی و نمایندگی مجلس را اشغال کرده و میکنند.در انقلابات و دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی طبقات فرودست و متوسط تلاش می کنند به هر قیمتی شده موقعیت خود راعوض کنند و به سرعت در اثر آنارشی و بی نظمی با کنار گذاشتن نوابغ سیاسی و علمی، خود و طرفدرانشان پست های کلیدی را اشغال کنند. تازه به دوران رسیدههای سیاست و علم با توجه به توهم خود قدرت پذیرش انتقاد واعتراضات مدنی را ندارند .اینان به دلیل نداشتن روحیه تساهل و مدارا و همچنین عدم روحیه تکثرگرایی وقتی در مسند قرار بگیرند ممکن است سر معترضان را بالای دار ببرند. صائب تبریزی چنین مجموعه ای که بر کشوری حاکم گردند را دولت نوکیسه خطاب میکند:
مجو ز دولت نوکیسه چشم و دل سیری
که این هما ز دهان سگ استخوان گیرد .
در این برهه حساس تاریخ مواظب باشیم نردبان ترقی چنین انسانهایی نباشیم که بسیار برای جامعه خطرناک و فاجعه بار است.
* فعال صنفی اجتماعی فرهنگیان سنندج
سرمقاله روزنامه روژان شماره ۸۶۱- چهارشنبه نهم اسفند ۱۴۰۲
آدرس کوتاه خبر: