پول میتواند چهرههای شوم و زشتی هم داشته باشد؛ میبینیم بهخاطر پول هزاران آدم بیگناه کشته شدهاند و هزاران خانواده یتیم شدهاند. دیدهایم بهخاطر پول و ارث هزاران دعوای خانوادگی روی داده و حتی سر همین ارث خونها ریخته شده است. مگر چهرهای از این شومتر هم وجود دارد.
پول، واژهای که بوی قدرت مىدهد، بوی زیبایی و زشتی، رنگ مهربانی و پلیدی. پول، همان کاغذی است که انسان آن را آفرید و همان تکه کاغذ انسانها را به بردگی کشید. جملاتی آشنا که با شندین پول به ذهنمان میآید: «پول خوشبختی نمیآورد، پول چرک کف دست است» و یا سخانی پر معناتر، «با پول میشود همه چیز را خرید، پول نداشته باشید در قبرستان هم جایی نداری».
کدام حرفها را بیشتر قبول دارید؟ پول همه چیز است؟ یا هیچ چیز؟
کاش بشر و مبادلات اقتصادی در سطح همان مبادله کالا به کلا و پایاپایی باقی میماند تا فقط مشکلات مبادلهای را تجربه میکردیم. یادش بهخیر زمانی که در دفترهای رنگارنگ انشاهایمان موضوع علم بهتر است یا ثروت را مینوشتیم و با تمام وجود و باور و با تلقینهای معلممان میگفتیم قطعا علم بهتر است و دلیلهای زیادی هم در ذهنمان ریخته بودند، شاید از روی ناپختگی و بیتجربگی بود شاید هم از روی اجبار از بهتر بودن علم دفاع میکردیم اما هیچ وقت به ما نگفتند آیندهای در انتظار دارید که جوانانش با مدارج عالی ارشد و دکتری قرار است آبدارچی و کارگر و کولبر شوند!
چرا هیچ وقت در مدارس به ما نگفتند قرار است باقر احمدی شوید و با رتبه 12 دکتری باید تن به کولبری بدهید؛ نمی دانم آموزگارانمان اینها را میدانستند و به ما نمیگفتند تا انگیزهیمان را برای ادامع تحصیل از دست ندهیم یا واقعا نمیدانستند؟ اینها زمزمههای هزاران جوان تحصیلکرده بیکار و فریادهای خاموش احمدیها و هزاران دانشجوی همشهری من است.
هیچ وقت فراموش نمیکنم روزی را که در آرایشگاهی با مردی چهل ساله در مورد پول صحبت میکردم و با تمام وجود از خوبیهای پولدار بودن و بدبختیهایی که بیپولی سر آدم میآورد صحبت میکرد؛ من هم تمام زورم را میزدم تا به او ثابت کنم نه... چیزهایی بهتر از پول وجود دارد: قناعت پیشه کردن باعث آرامش است و پوادار بودن درد بیدرمان. هنوز خوب نگاهها و لرزش خاص صدایش در گوشم هست که گفت هنوز خیلی خام و بیتجربهای؛ هنوز معنای پول و نداشتن پول را درک نکردهای روزی حرفت را پس خواهید گرفت.
از اون لحظه به صحت حرفهایی که در مدارس به ما میزدند شک کردم. شک کردم که علم بهتر از ثروت است. بخاطر فقر و بی پولی هموطنانمان از 14 تا 70 ساله, از لیسانس ریاضی محض تا ارشد اقتصاد در مرزهایمان خطر مین و شلیک سربازان مرزی و سرما و خطر افتادن از کوه را به جان میخرند و کولبری میکنند. به خاطر بی پولی و فقر هزاران نفر به زندگی خود خاتمه دادند و خودکشی کردند و یا کم نیستند کسانی که به خاطر این که از گرسنگی نمیرند به تنفروشی روی آوردهاند. هزاران مورد دیده و شندهایم که بحث آنها در این مطلب از حوصله خارج است.
پول میتواند چهرههای شوم و زشتی هم داشته باشد؛ میبینیم بهخاطر پول هزاران آدم بیگناه کشته شدهاند و هزاران خانواده یتیم شدهاند. دیدهایم بهخاطر پول و ارث هزاران دعوای خانوادگی روی داده و حتی سر همین ارث خونها ریخته شده است. مگر چهرهای از این شومتر هم وجود دارد.
آقای دی کاپروی بازیگر و ثروتنمد معروف آمریکایی در فیلم «گرگ وال استریت» سخن بسیار قابل تاملی میزند حالا کاری به درست یا غلط بودن ندارم چون نگاهها متفاوت و نظریهها بیشماراند او میگوید:
«هیچ شرافتی در فقیر بودن نیست، من هم فقیر بودم هم ثروتمند اما هر بار ثروتمند بودن را انتخاب کردم. حداقل به عنوان یک فرد پولدار، وقتی میخواهم با مشکلاتم روبرو شوم، پشت لیموزینام نشستهذام، در حالی که یک کت ۲ هزار دلاری تنم کردهام و ساعت طلایی ۴۰ هزار دلاری دستم هست. من از شما میخواهم که با پولدار شدن با مشکلات تان رو به رو شوید.» سخنش شاید مورد قبول همه نباشد و نگاهی بسیار افراطی و حتی توهینآمیز باشد ولی امروزه میبینیم که خیلیها بخاطر پول و از سر نداری و بی پولی حتی کلیههای خود را حاضرند بفروشند.
هزاران آگهی فروش کلیه روزانه میبینیم که خبر از وجود فجایع وحشتناک در جامعه میدهند؛ فاجعهای به نام فقیری و بیپولی که شرایط بد اقتصادی این روزها این مشکلات را چندیدن برابر کرده است.
پول و ثروت در همه اعصار مرکز تولید قدرت بودهاند؛ یعنی در هر دوره ثروت بیشتر برابر قدرت بیشتر و نفوذ بیشتر بوده است. حتی مسله پول در قدرت و نفوذ کشورها هم تاثیر دارد؛ مثلا کشوری مثل آمریکا یکی از دلایل اصلی قدرت و نفوذش در جهان به دلیل قوی بودن پایههای اقتصادی آن کشور است و همین طور در واحدهای کوچکتر هم در جامعه افراد ثروتمندتر همیشه موفقتر و نظر و سیاستهای انان تاثیرات بیشتری روی اوضاع جامعه داشته است .
آدرس کوتاه خبر: