امیدواریم با تجدید نظر در سیاستگذاریها اشتباه و بودجهریزیهای ناقص، به یادآوریهای دلسوزان عرصهی تعلیم و تربیت توجه شود، وگرنه بهتر است روز معلم از تقویم حذف شود تا بیش از این با عدم تکریم مادی و معنوی معلمین و تنزل جایگاه آموزش و پرورش، شاهد تناقض در گفتار و عمل مسئولان در این موارد نباشیم.
روژانپرس: هیچگاه گمان نمیبردم شرایط معلمین تا این اندازه تراژیک شود که به این امر فکر کنم که آیا ماندن روز معلم در تقویم مانند گذشته، آن شور، اشتیاق و انگیزه را برای معلمین از وجه نمادین ایجاد میکند یا خیر؟
شاید این پرسش بسیاری از آموزگاران باشد؛ معلمی که در این شرایط تورمی دهشتزا و با این دستمزد اندک که آن هم گاهی در سر موعد مقرر خود پرداخت نمیشود چه احتیاجی به تعارفات تقویمی و مانورهای تبلیغاتی یا نمادین دارد؟
معلمی که برای حل مشکلات معیشتیاش ناچار از چند شیفت کار در پیشههای مختلف است یا دانشجومعلمی که مطالباتاش نادیده گرفته میشود و یا بازنشستهای که پیگیر مسائل صنفی است و فعالینی که به تبعیضها در بحث رتبهبندی معلمین؛ اعتراض دارند چگونه میتوانند از روز تقویمی معلم لذت ببرند و بزرگداشت صرفا کلامی مقام آنها در سایهی بیتوجهی به مشکلات عینی شان، نمکی بر زخم مطالبات قانونیشان برای احقاق حقوق اولیهشان نباشد.
معلمین و دبیران مدارس دولتی نمیتوانند مانند معلمین و دبیران مدارس خصوصی مناطق مرفهنشین؛ از شهریههای خاص استفاده کنند یا مانند برخی پرسنل در سایر مشاغل از ارتقای دستمزد یا مواهب مادی برخوردار شوند و تلاشی در خور برای حل مشکلاتشان را از سوی مسئولین نمیبینند، ناچار برای جبران کسری درآمدهای خانوار و کسب درآمد بایست به سمت و سوی کارهایی بروند که حتی میتواند موجب افت کیفیت تدریس شود.
اوضاع مدیریت ملی کشور و بحرانهای مبتلابه ما به حدی رسیده که کمتر، احساس مسئولیت و پاسخگویی در میان مسئولین را شاهد هستیم.
انواع سوء مدیریتها و عدم نظارت بر روی مسائلی چون هرز روی رانتی منابع بانکی؛ سودجویی زائدالوصف و توام با سوء استفادهی برخی شرکتها، بحران تورم، بحران ناترازی صندوقهای بازنشستگی، تحریمها، انتصابات فامیلی و باندی، کمبود آب و فرسایش خاک، تنازعات اجتماعی، مهاجرت، فرار سرمایه، کاهش نرخ رشد جمعیت، آمارهای مختلف از آسیبهای اجتماعی و بزهکاری، عدم نظارت بر روی موج ورود مهاجران به کشور، افت عدالت آموزشی در کشور و اصرار بر دروغِ کوچکسازی دولت خوب است(ایران یکی از کوچکترین دولتهای جهان و دارای کمترین میزان کارمند است) به حدی رسیده که موجب ایجاد نوعی نیهیلیسم اجتماعی در میان اقشار کم برخوردار جامعه شده است.
اما در این میان هر چه زمان میگذرد از عظمت و شکوه روز معلم کاسته میشود و در فقدان رسیدگیهای لازم به وجه کاریکاتوری این روز افزوده میگردد
همواره در محافل و مجامع آموزشی؛ مخاطبین را به صبر و فداکاری بیشتر توصیه کرده و معتقد بودهام که میبایست فرقی میان ما که نقد میکنیم و آنان که به این نقدها توجه نمیکنند، وجود داشته باشد تا جامعهی آموزشی کشور علی رغم بیمسئولیتی برخی دستاندرکاران و مشکلات روز افزوناش؛ همواره روحیهی ایثار و خدمت خود به نوجوانان و جوانان کشور را حفظ کند اما این روحیهی خدمت در میان جامعهی آموزگاران به هیچ عنوان مجوزی برای رهاسازی این حوزهی حیاتی از سوی مسئولان را صادر نمیکند.
در زمان پهلوی دوم(۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰) به دلیل شرکت معلمین در یک گردهمایی آرام در مقابل مجلس شورای ملی؛ آموزگاری به نام دکتر ابوالحسن خانعلی هدف اصابت گلوله قرار گرفت و جان خود را از دست داد و در اثر بالا رفتن اعتراضات به دلیل مرگ این معلم؛ حکومت پهلوی با عزل عامل قتل، جا به جایی وزیر مربوطه و نامگذاری ۱۲ اردیبهشت به عنوان روز معلم سعی در جبران این امر نمود اما متاسفانه علیرغم گذشت ۴۴ سال از پیروزی انقلاب اسلامی شاهد برخی سوء مدیریتها و نادیدهانگاری مقام والای معلم هستیم که به هیچ وجه زیبندهی نظام از یک سو و معلمین در سوی دیگر نیست.
سالها تاکید دغدغه مندان و اينجانب بر روی لزوم توجه به عدالت آموزشی در بحث توجه به مدارس دولتی و ممانعت از برونسپاری مسئولیتهای مهم وزارت آموزش و پرورش در سخنرانی اخیر و مهم رهبر انقلاب هم مورد تایید قرار گرفت و اکنون نیز دولت و مجلس مستقر و همچنین برنامهریزان کشور میبایست به این امر توجه کنند که همانگونه که بارها تاکید شده است نارضایتیهای عمومی فرهنگیان در حوزهی مطالبات صنفی و نیز عدم تجهیز و بالابردن کیفیت ساختاری و محتوایی مدارس دولتی در شهر و روستا موجب از دست رفتن منابع و ثروتهای عظیم انسانی در کشور و نیز افت جامعهپذیری و پرورش با کیفیت دینی و ملی نسلهای آتی خواهد شد؛ همانگونه که در این سالها با کم توجهیها به نهاد آموزش و سوء مدیریتها؛ کشور با چالشهای مختلفی در تربیت نسلی مواجه شد.
نگاه سطحی به آموزش و پرورش به عنوان چرخ پنجم خودرو و نهادی مصرفی و تزیینی موجب خواهد شد که توازن و تعادل اجتماعی با مشکل مواجه شود و در خلاء چنین تعادلی حوزهی آموزش و فرهنگسازی به میانجی پلتفرمها و رسانههای دیگری؛ در دست سایر بازیگران قرار گیرد.
وقتی آموزش و پرورش به یک بازار تبدیل شود هم پروسهی آموزش و پرورش و هم برونداد آن که تجلی یافتناش در کنکور است، معنای خود را از دست میدهد.
نوجوانی که تمام سالهای آموزش خود را صرف آمادگی برای کنکور میکند با اعلام نتایج کنکور و از طریق رسانهها متوجه میشود که دانشآموزان مدارس خاص با صرف میلیونها تومان حائز رتبههای برتر شدهاند، احساس میکند که تمام تلاشهایاش ضربدر صفر شده است و با شنیدن شایعاتی مبنی بر لو رفتن این سوالات فکر میکند که ثمرهی یک عمر تلاشاش به هدر رفته و دچار آسیبهای روحی و روانی بسیاری میشود و در نهایت همهی آنها را از چشم سیستم آموزشی کشور میبیند و به مرور اعتماد نوجوانان، جوانان و خانوادهها به حوزهی آموزش و پرورش کشور کمتر میشود.
یا دانشجومعلمی که با کسب رتبهی بسیار خوب در دانشگاه فرهنگیان پذیرش میشود اما با مطالبات معوق، کمبود دستمزد یا عدم تخصیص رتبهی مناسب به خود مواجه میشود ناخودآگاه دچار دلسردی و احساس نادیده گرفتن میشود.
در پایان امیدواریم که با معرفی یک وزیر توانا و متخصص که با بدنهی آموزش و پرورش و مشکلاتاش آشنایی داشته باشد و نیز با تجدید نظر در سیاستگذاریهای اشتباه و بودجهریزیهای ناقص، به یادآوریهای دلسوزان عرصهی تعلیم و تربیت توجه شود، وگرنه بهتر است روز معلم از تقویم حذف شود تا بیش از این با عدم تکریم مادی و معنوی معلمین و تنزل جایگاه آموزش و پرورش، شاهد تناقض در گفتار و عمل مسئولان در این موارد نباشیم.
سرمقاله روزنامه روژان شماره ۷۳۴یکشنبه ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
آدرس کوتاه خبر: