از کدام درد بگویم؛ از رسیدگی ناقص سازمانهای حمایتی، از نبود جاده و راه مناسبسازی شده، از اینکه مریض شوی و بخواهی مطب دکتر بروید و استرس مطب را تحمل کنید چون مناسبسازی نشده است.
اگر معلولیتی داشته باشید راه چاره برای رهایی از آن را در چه چیزی میبینید و اولین کاری که بعد از معلولیت انجام خواهید داد چیست؟!
سوالی که شاید برای انسانی که از نظر جسمانی در حالت طبیعی است عادی و پیش پا افتاده یا حتی عجیب باشد ولی برای کسی که از لحاظ جسمانی با دیگران تفاوت دارد اصلا عجیب و عادی نیست. من یک معلول جسمی- حرکتی هستم پر از درد، پر از لحظات سخت و پر از گریه و از همه بدتر پر از حسرت؛ پر از حسرت برای تفریحاتی که بیشترش برای دیگران عادی و پیش پا افتاده بوده مثل فوتبال، شنا، گردش، پیکنیک و مسافرت با دوستان و مهمانیهای دلخواه یا اینکه حسرت یک بیرون رفتن ساده و بدون دردسر و بدون هیچ منت و خواهشی. بدون اینکه حس کنی سربار کسی هستی و بعضی اوقات ناچاری برای هر کاری از شخصی دوم درخواست کمک کنی.
پرسیدن این سوال از یک شخص معلول با هر میزان و درجه از معلولیت که اگر معلولیتت شفا پیدا کند چه کاری میکنید؟ امکان دارد دهها و شاید هزاران جواب مختلف انسان را احاطه کند که نه اکثرشان حتی با جرات تمام میتوان گفت همهاشان بوی حسرت و بوی خواستن و نتوانستن میدهد.
برعکس جملهی کلیشهای خواستن توانستن است؛ بوی تلاش، بوی ممارست و پشتکار ولی بخاطر عوامل مختلف به شکست و نا امیدی منجر شده و خواهد شد. در درجه اول به خاطر تفکر غلط و بعضا محدود بعضی از خانوادهها و حتی همراه با ترس، بعد از آن نبود امکانات و تجهیزات لازم در جهت رفاه و آسایش یک معلول که وقتی از یک فرد دارای معلولیت میپرسی اگه معلولیتت تمام شود چه کار میکنی در جوابت بگوید: زندگی... بعد تو ازش میپرسی مگه الان زندگی نمیکنی؟ در جوابت میگوید نه الان دارم تحمل میکنم؛ و این دردناکترین جوابی بود که از یک همنوع خود شنیدم و کاملاً شرمندهاش شدم.
معلولیت، کمدردی نیست؛ مگر خودت معلول باشی تا محدودیتهای زندگی همراه با معلولیت را درک و لمسش کنی؛ تازه اگر معلولیتهای خاص و بیماریهای خاص هم داشته باشی که شرایط بینهایت سخت و دشوارتر میشود چون باید هزینه سرسامآور و کمرشکن داروها را آن هم در شرایط امروز جامعه که تورم هر ثانیه و هر لحظه بیشتر میشود را تامین کنی؛ یا اینکه بیشتر اوقات ناچاری در خانه بمانی و هفتهها و ماههای متوالی رنگ آفتاب را نبینی و هوای بیرون را حس نکنی. موضوع از اینجا دردناکتر و بی رحمانهتر میشود که با پیشرفت تکنولوژی و فناوری امروز و با گسترش فضای مجازی و شبکههای رنگارنگ اجتماعی هر روز شاهد تفریحات و مسافرتهای دیگران هستی و تو هم انسانی و براساس فطرتت خواهان تنوع و تفریحی و توی دلت میگویی: کاش جای فلانی بودم؛ تو عکس یا توی فیلم. دقیقا مثل اینکه عکسی از فیلم یا غذایی خوشمزه پخش کنند و تو هم هوس خوردنش به سرت بزند. تصور کنید چقدر بیرحمانه است و اینکه ناخواسته باعث حسرت یک نفر دیگه شوی... از کدام درد بگویم؛ از رسیدگی ناقص سازمانهای حمایتی، از نبود جاده و راه مناسبسازی شده، از اینکه مریض شوی و بخواهی مطب دکتر بروید و استرس مطب را تحمل کنید چون مناسبسازی نشده و باید از دیگران کمک بخواهی که لطفاً کمک کنید تا بالا بروم یا از اینکه حتی دانشگاههای ما هم باز هم دچار همین مشکلات و معضلات هستند؛ یعنی معماری و طراحی نامناسب برای معلولان.
چه دلمان بخواهد چه نخواد چه بپذیریم چه نپذیریم معلولان در جامعه ما وجود دارند و جمعیت آنها هم کم نیست آنها هم دلشان میخواهد زندگی کنند دلشان تنوع و تمام مسائلی که برای یک آدم به ظاهر سالم مطرح هست برای انسان معلول هم مطرح هست، البته بعضی اوقات اصلا دلم نخواسته به ظاهر سالم باشم چون اگه قرار بود سالم باشم و مثل بعضی از آدمها برای دیگران مزاحمت و درد سر ایجاد کنم؛ اختلاسگر باشم یا خلافکار یا چاقوکش معلولیت را با تمام سختیها و حسرتهایش میپذیرم.
امیدوارم هیچ انسانی با حسرت و آرزویی که بدان نرسیده دنیا را ترک نکند و امیدوارم حرفها و سخنانم کاملاً از ته دل و صادقانه بوده و تصویری کوتاه و مختصر از دردها و رنجهای زندگی توأم با معلولیت بوده باشد و به درد خوانندگان این روزنامه بخورد و باعث شود بیشتر قدر زندگی و فرصتهای آن را بدانند.
و در آخر؛ این دلنوشته را تقدیم میکنم به دو نفر از بهترین مددکارهای بهزیستی که به معنای واقعی کلمه به مدد ما معلولان میرسند و کاملا ما را درک میکنند و به عنوان انسان برایمان ارزش قائل بوده و به برای مددجوها خالصانه و خاضعانه زحمت میکشند اما متاسفانه اختیارات قانونی و اجرایی لازم را برای کمک بهتر به معلولین ندارند که امیدوارم این مسئله هم حل و فصل شود.
متاسفم که این را میگویم چرا که وجود چنین مددکارانی به راستی انگشت شمار بوده و تعدادشان کم است. امیدوارم خدا به این عزیزان طول عمر با عزت و سربلندی عنایت کرده و هر لحظه از عمرشان که میگذرد بیشتر توانایی خدمت به جامعه معلولان راپیدا کنند چرا که با عشق و از ته دل خدمت میکنند.
محمد محمدزاده
سوالی که شاید برای انسانی که از نظر جسمانی در حالت طبیعی است عادی و پیش پا افتاده یا حتی عجیب باشد ولی برای کسی که از لحاظ جسمانی با دیگران تفاوت دارد اصلا عجیب و عادی نیست. من یک معلول جسمی- حرکتی هستم پر از درد، پر از لحظات سخت و پر از گریه و از همه بدتر پر از حسرت؛ پر از حسرت برای تفریحاتی که بیشترش برای دیگران عادی و پیش پا افتاده بوده مثل فوتبال، شنا، گردش، پیکنیک و مسافرت با دوستان و مهمانیهای دلخواه یا اینکه حسرت یک بیرون رفتن ساده و بدون دردسر و بدون هیچ منت و خواهشی. بدون اینکه حس کنی سربار کسی هستی و بعضی اوقات ناچاری برای هر کاری از شخصی دوم درخواست کمک کنی.
پرسیدن این سوال از یک شخص معلول با هر میزان و درجه از معلولیت که اگر معلولیتت شفا پیدا کند چه کاری میکنید؟ امکان دارد دهها و شاید هزاران جواب مختلف انسان را احاطه کند که نه اکثرشان حتی با جرات تمام میتوان گفت همهاشان بوی حسرت و بوی خواستن و نتوانستن میدهد.
برعکس جملهی کلیشهای خواستن توانستن است؛ بوی تلاش، بوی ممارست و پشتکار ولی بخاطر عوامل مختلف به شکست و نا امیدی منجر شده و خواهد شد. در درجه اول به خاطر تفکر غلط و بعضا محدود بعضی از خانوادهها و حتی همراه با ترس، بعد از آن نبود امکانات و تجهیزات لازم در جهت رفاه و آسایش یک معلول که وقتی از یک فرد دارای معلولیت میپرسی اگه معلولیتت تمام شود چه کار میکنی در جوابت بگوید: زندگی... بعد تو ازش میپرسی مگه الان زندگی نمیکنی؟ در جوابت میگوید نه الان دارم تحمل میکنم؛ و این دردناکترین جوابی بود که از یک همنوع خود شنیدم و کاملاً شرمندهاش شدم.
معلولیت، کمدردی نیست؛ مگر خودت معلول باشی تا محدودیتهای زندگی همراه با معلولیت را درک و لمسش کنی؛ تازه اگر معلولیتهای خاص و بیماریهای خاص هم داشته باشی که شرایط بینهایت سخت و دشوارتر میشود چون باید هزینه سرسامآور و کمرشکن داروها را آن هم در شرایط امروز جامعه که تورم هر ثانیه و هر لحظه بیشتر میشود را تامین کنی؛ یا اینکه بیشتر اوقات ناچاری در خانه بمانی و هفتهها و ماههای متوالی رنگ آفتاب را نبینی و هوای بیرون را حس نکنی. موضوع از اینجا دردناکتر و بی رحمانهتر میشود که با پیشرفت تکنولوژی و فناوری امروز و با گسترش فضای مجازی و شبکههای رنگارنگ اجتماعی هر روز شاهد تفریحات و مسافرتهای دیگران هستی و تو هم انسانی و براساس فطرتت خواهان تنوع و تفریحی و توی دلت میگویی: کاش جای فلانی بودم؛ تو عکس یا توی فیلم. دقیقا مثل اینکه عکسی از فیلم یا غذایی خوشمزه پخش کنند و تو هم هوس خوردنش به سرت بزند. تصور کنید چقدر بیرحمانه است و اینکه ناخواسته باعث حسرت یک نفر دیگه شوی... از کدام درد بگویم؛ از رسیدگی ناقص سازمانهای حمایتی، از نبود جاده و راه مناسبسازی شده، از اینکه مریض شوی و بخواهی مطب دکتر بروید و استرس مطب را تحمل کنید چون مناسبسازی نشده و باید از دیگران کمک بخواهی که لطفاً کمک کنید تا بالا بروم یا از اینکه حتی دانشگاههای ما هم باز هم دچار همین مشکلات و معضلات هستند؛ یعنی معماری و طراحی نامناسب برای معلولان.
چه دلمان بخواهد چه نخواد چه بپذیریم چه نپذیریم معلولان در جامعه ما وجود دارند و جمعیت آنها هم کم نیست آنها هم دلشان میخواهد زندگی کنند دلشان تنوع و تمام مسائلی که برای یک آدم به ظاهر سالم مطرح هست برای انسان معلول هم مطرح هست، البته بعضی اوقات اصلا دلم نخواسته به ظاهر سالم باشم چون اگه قرار بود سالم باشم و مثل بعضی از آدمها برای دیگران مزاحمت و درد سر ایجاد کنم؛ اختلاسگر باشم یا خلافکار یا چاقوکش معلولیت را با تمام سختیها و حسرتهایش میپذیرم.
امیدوارم هیچ انسانی با حسرت و آرزویی که بدان نرسیده دنیا را ترک نکند و امیدوارم حرفها و سخنانم کاملاً از ته دل و صادقانه بوده و تصویری کوتاه و مختصر از دردها و رنجهای زندگی توأم با معلولیت بوده باشد و به درد خوانندگان این روزنامه بخورد و باعث شود بیشتر قدر زندگی و فرصتهای آن را بدانند.
و در آخر؛ این دلنوشته را تقدیم میکنم به دو نفر از بهترین مددکارهای بهزیستی که به معنای واقعی کلمه به مدد ما معلولان میرسند و کاملا ما را درک میکنند و به عنوان انسان برایمان ارزش قائل بوده و به برای مددجوها خالصانه و خاضعانه زحمت میکشند اما متاسفانه اختیارات قانونی و اجرایی لازم را برای کمک بهتر به معلولین ندارند که امیدوارم این مسئله هم حل و فصل شود.
متاسفم که این را میگویم چرا که وجود چنین مددکارانی به راستی انگشت شمار بوده و تعدادشان کم است. امیدوارم خدا به این عزیزان طول عمر با عزت و سربلندی عنایت کرده و هر لحظه از عمرشان که میگذرد بیشتر توانایی خدمت به جامعه معلولان راپیدا کنند چرا که با عشق و از ته دل خدمت میکنند.
آدرس کوتاه خبر: