یایید یک بار دیگر در روابطمان به عنوان همسر، پدر، مادر، فرزند و... تجدید نظر کنیم؛ آنچه را از دیگران انتظار داریم اول از همه از خود انتظار داشته باشیم. بعد از مدتی به شکل معجزهآسایی احساس قدرت و قوی بودن خواهیم کرد و این اولین فایدهی این امر است. آن وقت کوچکترین محبت اطرافیان برایمان لذتبخش خواهد بود و شادی را به ما هدیه خواهد داد
روژان پرس: امروز که دیدمش خمودهتر و ناراحتتر از روزهای قبل بود؛ سراغش رفتم و از او علت این حالش را پرسیدم، ابتدا طفره رفت و خواست به من ثابت کند که اینطور نیست ولی بعد از برخورد تندش با چند ارباب رجوع که معمولاً از او بعید بود بعد از اینکه دوباره علت را از او جویا شدم مثل دملی که یک دفعه سر باز کند یا آتشفشان خاموشی که یکباره، فوران کند لب به سخن گشود. جوان بود و پرتلاش، از همان جوانانی که اکثراً پدر و مادرها آرزویش را دارند؛ درسخوانده، مودب، با وقار و تقریباً بدون دردسر برای خانواده. ظاهر آرامش همیشه این پیام را داشت که از درون نیز آرام است. اگر کسی کمکی از او میخواست هیچ وقت دریغ نمیکرد، سنگ صبور خواهرها و برادرهایش بود، هر کدام هر مشکلی داشتند با او مشورت میکردند و از او کمک میخواستند. آنقدر در این کار خبره شده بود که حالا دیگر پدر و مادرش هم، کاری یا مشکلی داشتند فقط از اومیخواستند چون میدانستند هم عاقلتر و هم دلسوزتر و هم حرفشنوتر از بقیه است. وقتی زن و بچه خودش این همه لطف و بخشش او را در قبال دیگران میدیدند انتظارات و توقعات آنها نیز از او بیشتر و بیشتر میشد. چون آنها در واقع نزدیکترین افراد به او بودند و طبیعی بود اگر انتظاراتشان از وی بیشتر از بقیه بود؛ البته خدایی، او هم کم نمیگذاشت و حق آنها را ضایع نمیکرد ولی او امروز دیگر بریده بود. زیر بار این همه توقع و انتظار دیگر کمرش راست نمیشد....
راستی چرا ما آدمها اگر یکی را میبینیم که خنده بر لب دارد و مشکلگشاست و سعی میکند به همه کمک کند فکر میکنیم که بیدرد عالم است! چرا باید اصلا انتظار و توقع از کسی داشت؟ باور کنیم تنها کسی که میتوان روی آن حساب باز کرد فقط و فقط خودمان هستیم و خدایمان.
کاش این جمله و این فرهنگ در جامعه ما جا بیفتد آنوقت خواهیم دید که دنیای بدون توقع چقدر دنیای زیبا، جذاب و دوستداشتنی، پر از عشق و محبت (واقعی) خواهد بود.
انتظار و توقع بیجا، تعهد را کمرنگ میکند محبت را کم میکند و هر کاری هم اگر در آن عشق، محبت و تعهد وجود نداشته باشد قطعا به دل نخواهد نشست و نه برای عامل کار خوشایند است و نه برای کسی که آن کار برایش انجام شده است. به قول عامیانه به هیچکدام «مزه» نمیدهد و این اشکال و ایراد خیلی از روابط امروز ماست. بیایید یک بار دیگر در روابطمان به عنوان همسر، پدر، مادر، فرزند و ... تجدید نظر کنیم؛ آنچه را از دیگران انتظار داریم اول از همه از خود انتظار داشته باشیم. بعد از مدتی به شکل معجزهآسایی احساس قدرت و قوی بودن خواهیم کرد و این اولین فایدهی این امر است. آن وقت کوچکترین محبت اطرافیان برایمان لذتبخش خواهد بود و شادی را به ما هدیه خواهد داد و این دومین فایده آن است. روابط ما شکل تازهای به خود میگیرد. ظاهرسازی، اجبار، محبت زورکی، کار انجام دادن دیگران با منت و توپ و تشر و اخم و تخم دیگر جای خود را با محبت و عشق واقعی عوض میکند و اینها همه زیبا هستند و به زیبایی روح و جسم و جان و دنیای ما کمک خواهند کرد. به قول ویلیام شکسپیر:
اگر میخواهید موفقتر از دیگران باشید
بیشتر از دیگران بدانید
بیشتر از دیگران تلاش کنید
و کمتر از دیگران توقع داشته باشید
منبع: روزنامه روژان شماره 569
آدرس کوتاه خبر: