* پرهام ستایش
کتاب از میز مطالعه تا زیر مانیتور سقوط فرهنگ یا بیاعتنایی به اندیشه؟
کتاب در دستان یک مدیر، یعنی مشروعیت یادگیری برای همه وگرنه دیر یا زود همانطور که کتاب زیر مانیتور میرود اندیشه هم زیر فشار روزمرگی و روزنامه کاری دفن خواهد شد. و آن وقت این دید ماست که دیگر بلند نیست.
روژانپرس: در بسیاری از ادارات منظرهای تکرار شونده اما غمانگیز پیش چشم ماست کتابی قطور گاه خاک خورده زیر مانیتور جا خوش کرده است. بی صدا بیحرکت و بی احساس کتابی که شاید روزی برای یاد گرفتن، فهمیدن و بهتر زیستن نوشته شده امروز تنها یک تکهی بیجان است برای بالا نگه داشتن نمایشگری که خود گاهی جز تکرار مکاتبات بیحاصل و پر کردن فرمهای بیهدف چیزی نشان نمیدهد.
ما در این تصویر با یک نماد مواجهیم نمادی از نسبت جامعه ی ما با کتاب، با اندیشه، با یادگیری کتابی که دیگر ابزار فکر نیست بلکه ابزار تنظیم ارتفاع است نه منبعی برای تصمیمسازی بلکه زیر پایهای برای مانیتور اداری اینجا دقیقاً جایی ست که باید ایستاد مکث کرد و پرسید واقعاً جای کتاب اینجاست؟
اداره نشینی بدون اندیشه؟
آیا کارمند امروز در چرخهی بیپایان کارتابل، نامهنگاری، امضا، ارجاع، و بایگانی، فرصتی برای خواندن دارد؟ آیا اصلاً ساختار اداری ما یادگیری را تشویق میکند؟ چقدر از جلسات هفتگی در مورد مدیریت دانش و مهارت کارکنان است؟ چند درصد بودجهی جاری صرف خرید کتاب و ارتقای کتابخانه ی داخلی اداره میشود؟ پاسخها اگر صادقانه باشند نگران کنندهاند.
در برخی ادارات کتابها هنوز خریداری میشوند اما برای تکمیل فرمهای ارزیابی عملکرد یا پر کردن قفسه ی پشت سر مدیران در برخی دیگر، حتی آن هم نه، کتاب حضوری نمادین دارد اما حضور واقعیاش در ذهنها و تصمیمها کم رنگ شده جایی که تجربهگرایی خام جای تفکر علمی را گرفته جایی که رابطه مهمتر از مطالعه است کتاب فقط یک شیء بیکاربرد است شاید هم جاگیر.
وقتی فرمها جای مفهوم را میگیرند
فرهنگ سازمانی بسیاری از دستگاهها بهگونهای شکل گرفته که نه به "چرا" فکر میکند و نه "چگونه" اجرای دستورالعمل مهم است ولی نه فهم آن بخشنامه مهم است، نه منبع علمی پشت آن. در این فضا کتاب نه تنها مفید نیست، بلکه مزاحم است. کتاب خواندن در اداره اگر هم کسی جرأتش را داشته باشد گاه با نگاه متعجب مدیران مواجه میشود. گویی کارمند وقت اداره را تلف میکند چون در حال فکر کردن است.
کتاب باید برگردد؛ اما نه برای دکور
اگر میخواهیم ادارههایمان محل تصمیمهای دقیق، سیاستگذاریهای آیندهنگر، و پاسخهای عالمانه به نیازهای جامعه باشند باید کتاب را به جایگاه واقعیاش بازگردانیم نه زیر مانیتور بلکه روی میز نه برای دکور بلکه برای دیالوگ نه در کمدهای قفلشده بلکه در ذهنهای باز.
کتاب تنها جسمی بیجان نیست حامل تجربه و دانش است هشدار است، امید است. ادارهای که در آن کتاب نمیخوانند ادارهایست که از آینده بیخبر است و از حال هم فقط سطحش را میبیند.
هر اداره باید کتابخانهی زنده داشته باشد زنده یعنی در حال گردش و بهروزرسانی جلسات مطالعاتی حتی ماهانه میتواند فضای گفتوگو را باز کند نظام ارزیابی عملکرد باید سهمی هم برای یادگیری در نظر بگیرد نه فقط حضور فیزیکی و تعداد نامههای پاسخداده شده
مدیران باید خود آغازگر بازگشت کتاب به اداره باشند. کتاب در دستان یک مدیر، یعنی مشروعیت یادگیری برای همه وگرنه دیر یا زود همانطور که کتاب زیر مانیتور میرود اندیشه هم زیر فشار روزمرگی و روزنامه کاری دفن خواهد شد. و آن وقت این دید ماست که دیگر بلند نیست.
کتاب زیر مانیتور نماد یک سیستم فرسوده است کتاب روی میز نماد یک تحول آگاهانه انتخاب با ماست. بیایید یک بار دیگر قبل از بالا آوردن مانیتور کتاب را بالا بیاوریم شاید آینده از همانجا بلند شد.
*دانشجوی دکتری مدیریت دولتی
آدرس کوتاه خبر: