تلاشگری لازمه حال خوب است؛ دچیزهایی که به راحتی به دست میآوریم کمتر به ما احساس رضایت میدهند.
همیشه فکر میکنیم هرچقدر تکنولوژی و علم پیشرفت میکند قرار است انسان را به آرزوی دیرینهاش که راضی بودن از زندگی و آسایش جسم و روان است نزدیکتر میکند؛ اما خیلی وقتها همین پیشرفتها مثل آهنربایی عمل میکنند که قطبهای منفی آنها همواره ما را به عقب و عقبتر میراند و ما را از آسایش دور و دورتر میکند. یعنی تکنولوژی مثل شمشیر دو لبهای عمل میکند که اکثر اوقات دست خودمان را میبرد و به ما آسیب میرساند.
اما الان میخواهم به یک نکتهای اشاره کنم که هیچ وقت فکرش را نمیکردیم از این قسمت به خودمان زخم و ضربه بزنیم و حالمان را وخیمتر کنیم. با پیشرفت علم و سریع شدن دسترسی به اطلاعات، در یک آنِ واحد میتوان به هزاران صفحه اینترنت و فیلم و مستند و مقاله در آن سر دنیا دسترسی پیدا کرده و از آن استفاده کنیم. حال، این سوال پیش میآید که خیلی خوب است! چ اشکالی دارد؟ کلی در وقت و هزینه صرفهجویی میشود و خیلی راحت میتوانیم به پاسخ همه سوالاتمان برسیم. اما دقیقا این موضوع شده لبهی تیز تیغ و زخم خود را از جایی زد که فکرش را نمیکردیم. با وجود این که الان به اندازه هزار وزیر، دربار و مسئول کتابخانه قدیم، کتاب در اختیار داریم و فقط با یک سرچ ساده در کتابخانههای مجازی، رایگان یا با هزینهای بسیار کم میتوانیم به محتوای هزاران کتاب و مقاله و پژوهش دسترسی پیدا کنیم اما چرا روز به روز سرانه مطالعه پایین و پایینتر میآید و به دو دقیقه و کمتر در روز رسیده؟ آیا جای تعجب نیست که با وجود این همه برنامه کتابخانههای مجازی و دسترسی آسان، دیگر کسی میلی به مطالعه کردن ندارد؟
حالا جدا از اینکه هرکسی با خواندن چهار استوری و دو نکته در مورد موضوعی در اینترنت دکتر و مهندس و تاریخدان و تحلیلگر سیاسی شدهاند که به خیال خودشان در هر رشتهای دکترایی برای خود دارند؛ الان میخواهیم از زاویه فیزیولوژی قضیه را برسی کنیم.
همه ما وقتهایی که امتحانات نوبت یا پایان ترم شروع میشد، بهشدت در آن ایام سخت تلاش میکردیم و از خواب و تفریح خود میزدیم تا با نمرات عالی آنها را پاس کنیم، اما حس و حال روز آخر امتحانات را یادتان میآید؟ چقدر خوشحال بودیم و جیغ و داد و هورا میکشیدیم؟ اما بخاطر چه؟ این دقیقا پاسخ معما است، وقتی که تلاش کردی و زحمت کشیدی بعد از تمام شدن رنج انتخابی، خوشحالی به سراغت میآید و حالت خوب میشود، و این تکه گم شده پازل است؛ یعنی چیزی شبیه به این که این تلاش کردنها مثل زه کمانی است که آن را میکشید و نیرویی جمع میشود و یک پرتاب خوشایند و رضایتبخش را تجربه خواهیم کرد.
تحقیق جالبی در این باره خواندم که وقتی مورچهها غذایی پیدا میکنند با ترشح نوعی هورمون به اسم فرومون از خود به سایر مورچهها خبر وجود غذا را میدهند و میزان ترشح این ماده قابل اندازهگیری است و وقتی که قندی را جلوی مورچهای گذاشتند و مزه آن را چشید به سایر مورچههای دیگر با ترشح فرومون خبر داد و اما وقتی که همان قند را در جایی که دسترسی مورچه برایش سختتر و بعد از کلی تلاش میتوانست به قند دسترسی داشته باشد را برسی کردند، دیدند که قند همان قند است، اما با توجه به میزان ترشح بیشتر فرومون احساس لذت بیشتری را نسبت به همان قند در سطح صاف و هموار داشته است. این قاعده نه تنها در حشرات بلکه در پستاندارها هم دیده میشود. یعنی میتوان گفت که یک نوع مکانیزمی است که در نظام زیستی وجود دارد که تلاشگری لازمه حال خوب است. و چیز هایی که به راحتی به دست میآوریم کمتر به ما احساس رضایت میدهد و لازمه تکرار یک عمل لذت بردن از آن و احساس رضایت از آن است.
بنابراین یکی از دلایل پایین آمدن سطح مطالعه میتواند به همین قضیه دسترسی آسان به دادهها و اطلاعات برگردد.
حالا میتوان گریزی هم زد به مسئله اهمیت روش تدریسهای نوین و دانشآموزمحور یا همان روش تدریس فعال برای یادگیری بهتر و لذت بخشتر برای دانشآموزان. در روش تدریس معلممحور و غیرفعال یا سنتی همانگونه که از معنایش پیداست تدریس حول محور معلم است و معلم نقش فعالی را در تدریس دارد و مطالبی را به صورت شفاهی برای دانشآموزان بیان میکند و آنها هم آن مطالب را به خاطر میسپارند. دقیقا همانند مورچهای که بدون هیچ زحمتی به قند میرسید. حالا همین دانشآموز هم وقتی بدون تلاش و فعالیت و به آسانی، دانش و مطالب در اختیارش قرار میگیرد، نسبت به روش فعال که دانشآموز خودش و بعد از تلاش و فعالیت به پاسخ سوالاتش میرسد و یادگیری صورت میگیرد قطعا رضایت کمتری برای دانشآموزان به دنبال خواهد داشت و کمتر به یادگیری علاقه پیدا خواهند کرد.
آدرس کوتاه خبر: