نگرانم؛ نگران آيندهی خود و دوساتم؛ آيندهی نامعلوم، آيندهی تاریک، آيندهی بیكسی و تنهايی؛... چه میشود کرد؟
با وجود معلول بودنم به این امید وارد دانشگاه شدم و درس خواندم که در آینده شغلی داشته باشم؛ با آنکه دانشجوی موفقی بودم ولی هیچ مسئولی حاضر نشد که من را استخدام کند و بعداز اتمام دانشگاه چند سال دنبال کار گشتم ولی هیچ وقت به مراد دلم نرسیدم و بارها هنگام مصاحبههای کاری به خاطر معلول بودنم، عبارت "تو معلولی" را شنیدهام و گفتهاند: "با وجود معلولیتی که داری میخواهی چگونه کار کنید"؟ در حالی که من میتوانستم با کامپیوتر کار کنم و يا دستیار مشاوره بشوم. معلول بودنم که انتخاب خودم نبوده است بلکه نوری از سوی خداوند بوده که با عشق به من بخشیده است، مشکلی در کارم به وجود نمیآورد و اين بهانهای از سوی مسئولین بود که معلولان نمیتوانند کاری انجام دهند. با اینحال و علیرغم برخوردهای ناشایست و تحمل بیمهریها و ناملایمات ناامید نیستم و با آنکه داری معلوليت جسمی و حرکتی هستم ولی مدت پنج سال است به عنوان نویسنده موفق معلول مریوانی در روزنامه روژان مشغول فعالیت هستم و جا دارد از سردبير محترم روزنامه روژان تقدیر و تشکر کنم که هميشه درد دلهایم را چاپ میکند.
من معلول مشکلات زیادی دارم که هیچ مسئولی قادر به پاسخگویی نیست؛ از مشکلات کوچک گرفته تا بزرگ اما مهم، گاهی رعایت نکردن قوانینی ولو به ظاهر ساده است که میتواند به دیگران آسيب برساند و باعث رنجش دل ما بشود.
من به عنوان دختری معلول چی از شما خواستم که نمیتوانید مثل آدم با من رفتار کنید؟ فقط شغلی در حد توان خودم که با عشق بتوانم آن را انجام دهم و گوشی برای شنیدن درد دلهایم آیا این کار سختی است؟
من هم مثل همهی آدمهای معمولی به غير از درد معلول بودنم دردهای مخصوص به خودم را هم دارم که تا کسی مثل من نباشد نمیتواند رنج و آزارهای من را بفهمد.
ناامید بودن از زندگی مختص من نيست و باید بگویم که برای همه افراد چه معلول و چه سالم مصداق دارد چرا که ظرفیت روانی و عاطفی همه مثل هم نیستند و هستند کسانی که با مشکلات اولیه پیش رو ناامید میشوند و از ادامه مسیر باز میمانند. هرچند افراد مثبتاندیش و موفقی مثل من توی این دنیا وجود دارند که با وجود مشکلات زیاد و طاقتفرسا هنوز ناامید نشدهاند و به خدا و تواناییهایشان تکیه کردهاند و با گفتن بسم الله و توکل به خدا از جا بر میخیزند تا به هدفشان برسند.
اگر کسی پیدا شود پای صحبت و درد دل ما معلولین بنشیند آنگاه متوجه دردها، مشکلات و انتظاراتمان از مسئولان، خانوادهها و جامعه و کمبودهای ما میشود ولی کو گوش شنوا؟
متاسفانه کسی وجود ندارد که به فکر ما معلولین باشد و خواستههای ما را برآورده کند و آنچه تا کنون شنیدهایم فقط وعده و وعیدهای توخالی در حد شعار بوده است و گرفتن چند تا عکس که آن را در فضای مجازی پخش کنند و زيرش بنویسند به فلان معلول سر زدیم؛ با این حال بسیاری از ما معلولين اجازه ندادهايم که معلوليتمان راه رسيدن به هدف والای زندگی را ببندد و سعی کردهایم با حفظ اعتماد به نفس و تلاش مضاعف وارد اجتماع شویم و مانند افراد سالم تحصيل کنیم و شغلی برای خود دست و پا کنيم.
ما معلولین انتظارات زیادی از مسئولان داریم و مهمترین آنها مناسبسازی فضای شهری و فراهم کردن زمینه اشتغال است، ما بايد صد در صد انرژی بگذاریم حرفی هم نداريم و نمیتوانیم دست روی دست بگذاریم وقتی ما انرژی میگذاریم ولی يک مانع روبهروی خودمان میبینیم ناامید میشویم. عدهای تا حدودی از ادامه راهشان منصرف میشوند، چون ظرفیت روانی افراد با یکدیگر متفاوت است، شاید تعدادی بتوانند از روی سد عبور کنند اما برخی هم متوقف میشوند و راهی برای رشد و ترقی خود پیدا نمیکنند.
انتظار داریم مسئولان اگر کاری برای ما انجام نمیدهند حداقل سد راه ما نباشيد. اگر راست میگونید کنار ما بایستید و از ما حمایت کنند. ما را تشویق کنند و کار را به ما بسپارید و مطمئن باشند از عهده کار خود بر میآییم. باید گفت وقتی از سوی مسئولین کاری برای معلولین انجام میگیرد يا توی شهری مناسبسازی معابر شهری صورت میگیرد کار برای همه راحت میشود. مسئولان با انجام دادن اين کار سر ما معلولين منت نگذارند زیرا قانون را اجرا کرده و به وظیفه خود عمل کردهاند. چون وقتی جایی مناسب سازی شده باشد افراد سالم هم راحت تردد میکنند. اگر ورودی یک پارک یا فروشگاه پله نداشته باشد نه تنها من معلول جسمی و حرکتی صندلی چرخدار نشین، من نابينا، من ناتوان جسمی و حرکتی بلکه همه مردم از آنجا به راحتی استفاده میکنند.
انتظار دیگر من معلول ناتوان جسمی و حرکتی، از مسئولان در مورد قانون حمایت از معلولان است که به تصویب رسيده اما بودجهای که برای آن در نظر گرفته شده بسیار ناچیز است و عملا نمیتوان کاری با آن کرد. در واقع با بالا رفتن نرخ تورم هيچ کارایی برای ما ندارد و دردی از ما دوا نمیکند.
مسئولین باید بدانند که معلوليت نه تنها مانع رسیدن به اهدافمان نیست بلکه معلوليت برای ما به مثابه چراغی فرارویمان برای رسیدن به موفقیت است.
من معلول بارها به خود و جامعه معلولین خرده گرفتهام و گفتهام اکنون جهت فلش انتقاد به سوی خودمان است تا وقتی که افراد معلول در خانه بنشینند و در مجامع عمومی حضور پیدا نکنند و حس مطالبهگری نداشته باشند هیچ اتفاقی نمیافتد و نمیتوانند کاری از پیش ببرند. باید وارد عمل شد تواناییهایمان را اول به خودمان و بعد به جامعه و مسئولان ثابت کنیم و بگوییم ما میتوانیم و نمیگذاریم معلولیت ما مانع رسیدن به اهدافمان شود و برایمان محدودیت ایجاد کند.
من معلول بارها به خود و جامعه معلولین خرده گرفتهام و گفتهام اکنون جهت فلش انتقاد به سوی خودمان است تا وقتی که افراد معلول در خانه بنشینند و در مجامع عمومی حضور پیدا نکنند و حس مطالبهگری نداشته باشند هیچ اتفاقی نمیافتد و نمیتوانند کاری از پیش ببرند. باید وارد عمل شد تواناییهایمان را اول به خودمان و بعد به جامعه و مسئولان ثابت کنیم و بگوییم ما میتوانیم و نمیگذاریم معلولیت ما مانع رسیدن به اهدافمان شود و برایمان محدودیت ایجاد کند.
من سختیهای زیادی کشیدهام و حتی بعضی مواقع ناامید هم شدهم ولی دوباره بلند شدم و آمدم تا جامعه وجود مرا بپذیرد و بفهمد که معلول میتواند کارهایش را انجام دهد ولی باید انرژی بیشتری نسبت به دیگران صرف کند تا به خواسته و هدفش برسد.
مسئولان بدانند موضوعی که افراد دارای معلولیت را آزار میدهد این است که دولت، مسئولان، صدا و سیما و خبرنگاران سالی یکبار ۱۲ آذر روز جهانی افراد دارای معلولیت به سراغ ما میآیند. چرا خبرنگاران روزهای دیگر سال پیش ما نمیآیند چرا صدا و سیما روزهای دیگر از ما گزارش نمیگیرد چرا دولت روزهای دیگر آییننامههایی را تصویب نمیکند چرا فقط در هفته جهانی معلولان این برنامهها وجود دارد و بعد پروندهاش بسته میشود و در حد یک شعار تا سال دیگر باقی میماند و باز روز از نو و روزی از نو.
من با بیان یک خاطره، دل نوشتهام را به پابان میرسانم: یک بار روز جهانی معلولان را تبریک گفتم و یک پست در این زمینه در فضای مجازی گذاشتم و کامنتی که از یکی از دوستانم دریافت کردم که باعث خوشحالی من شد. او نوشته بود: "ما تو را معلول نمیدانیم تو آنقدر تاثیرگذار و فعال هستی در زمينه روزنامهنگاری که نمیتوانیم قبول کنیم که یک معلول هستی." این جمله برای من خیلی با اهمیت بود و احساس رضایت کردم که توانستم به هدفم نزدیک شوم.
روزها میگذرد و غم معلوليت من، بر شانههايم سنگينی میكند.
نگرانم؛ نگران آيندهی خود و دوساتم؛ آيندهی نامعلوم، آيندهی تاریک، آيندهی بیكسی و تنهايی؛... چه میشود کرد؟
آدرس کوتاه خبر: