خصومت و نفرتپراکنی جامعه امروز نتیجه افکار و محدودیت نظام آموزشی دیروز است که اینگونه نسل ناهنجار و بدون هدف را تحویل دادهاند که درکنار آن فضای افسار بریده مجازی بیتقصیر نمیتواند باشد.
همیشه در خاطراتم مرور میکنم که دانشآموزی ژولیده بر روی نیمکتهای شکسته در روستایی دور افتاده مرزی در دامنه کوسالان همچون سیروان همیشه عاشق صدای کبکها و گنجشکان و صدای سکوت شب و آرامش در لب دریا بودم.
خود را چقدر شبیه یک ماهی کوچولو میدانستم که در آبهای خروشان سیروان غوطهور بودم و آرزو داشتم بزرگ شوم و خود را به دریای امروزی برسانم؛ اما ای کاش هرگز بزرگ نمی شدم.
راهنمایم را همان آفتاب کوسالان میدانم که سحرگاهان از پشت کوهها هر روز در «هوار» بیرون میآمد و من به امید یادگیری عشق و آزادی خود را به مدرسه میرساندم.
راهنمایم جز معلم نبود؛ معلمی که از میان فیلترهای سخت گزینش و درد سرهای دانشسراها به امید تدریس عشق و آزادی آن هم در روستایی دورافتاده، آینده مبهم خویش را به نظاره نشسته بود. معلمی که آن هم امیدش را از آفتاب کوسالان گرفته بود نه از گرمای سوزناک کویر.
برای آنان که آزاد اندیش بودند، شجاع بودند همچون پیله ابریشم کلمه امید و زندگی و عشق و آزادی در دلمان کاشتند و گذاشتند به قول یکی از معلمان که می گفت بیاد بیاورید و تکرار کنید که همیشه به دانش آموزان خود شعر و آواز و سرود و بوئیدن گل و بازی دسته جمعی یاد دهید. به آرزوهایشان پشت نکنید که برای فردای سرزمینشان چه در سیروان چه در کارون فرزندی از جنس شعر و باران باشند نه فرزندی از خشم و نکبت!
روز اول مهر را روز اول خلقت وصف نمودهام که همان روز یعنی اول مهر فرزندان خویش را به دست کسانی میسپاریم که در این نظام آموزشی فرمایشی و فرسایشی آموزش و پرورش نقشی ندارند اما تربیت نسل آینده را برعهده گرفتهاند. و بدانید شما جانشین پیامبران در این سرزمین هستید. روح دانشآموزانمان را طوری سیقل دهید که نیاز جامعهاشان را برطرف کنند. مگر میشود معلم بود و درس آزادی و عشق و امید را تدریس نکرد؟ مگر میشود سیرک ماهی کوچولوی دریاها و لذت بردن از طبیعت یا بازیهای دسته جمعی را به کودکان یاد نداد؟ خواهشا عادات زشت را در مغز کودکانمان تزریق نکنید؛ آنان را از زندگی و لذت بردن نهراسانید. آنان را از عذاب جهنم نترسانید بگذارید کودکانه زندگی کنند و خودشان انتخاب کنند که چی باشند. مشارکت دسته جمعی و میدان تدریس و بوئیدن گل را به آنان یاد دهید؛ همانا که راه شما راه شهیدانی است که در این عرصه مظلومانهتر از همیشه شهید شدند و نتوانستند عشق و آزادی را به فرزندانمان تدریس کنند. پوسیدند و پوسیدند حرمت شان را شکستند و تحقیرشان کردند. تنها میتوانم بنویسم که یادشان همیشه جاودانه باد.
خصومت و نفرتپراکنی جامعه امروز نتیجه افکار و محدودیت نظام آموزشی دیروز است که اینگونه نسل ناهنجار و بدون هدف را تحویل دادهاند که درکنار آن فضای افسار بریده مجازی بیتقصیر نمیتواند باشد.
به قول مولانا: همواره به خاطر داشته باشیدکه شما شجاع و نیرومند هستید؛ شجاعتر از کسی که باورش دارید؛ قویتر از آنی هستید که به نظرمیرسید؛ هوشمندتر از چیزی هستید که فکر میکنید.
همانا که تو معلم هستی؛ برای تو نوشتم که فراموش شدهای و از خاطرات رفتهاید؛ تویی که درکنار دامنه شاهو خیالات کودکانهات را پرورش دادید تا معلم شدی و در نهایت راه پیامبران را پیش گرفتید؛ اما ابوجهلان شما را در دریای آرزوهایتان غرق نمودند. تویی که هر روز نامههایت را میخوانم هنوز هم غرق بوی هم بازیهای دوران کودکیات ماندهاید دلتنگ کلاسهای درس و...
شما هرگز از یادم نخواهی رفت ای معلم و معلمان گرامی. هر روزتان مبارک باد.
جاودانه راهتان پر رهروتر از گذشته باشد. شمایی که راه پیامبران را در پیش گرفتهاید بدانید که همیشه یادتان در قلبمان و عشقتان در وجودمان هرگز پاک نخواهد شد.
پاییز طبیعت و ماهی کوچولوهای خیالیاتان و خنده فرشتگان این نسل سوخته به همراه ستارههای یاغی در رنج و محنت زندگیات را هرگز از یادها نخواهیم برد. باشد و بماند که نوشتن از شما و شماها ممنوع هم اگر باشد همانا شماها جانشین پیامبران این سرزمین بودید و هستید.
امیداست که مواظب جوانان و نوجوانان و دانشآموزانمان باشید.
19اردیبهشت 1403
آدرس کوتاه خبر: