یکشنبه، 1 تیر 1404
روژان پرس » سیاسی » چگونه می‌توان این دنیا را باور کرد!

سعید پارسانیا

چگونه می‌توان این دنیا را باور کرد!

0
کد خبر: 1511

چگونه می‌توان این دنیا را باور کرد!

غرق در افکار خویش گشته‌ام و از آن طرف هم به قول شاعر چگونه می‌توان به شاخه شکسته درخت فهماند که بادها عذرخواهی نموده‌اند!
آدم‌های انسان‌نما نجات حیوانات را به بهانه رعایت حقوق برابر به رخ جهانیان می‌کشند؛ لاک‌پشت‌های دریایی را نجات می‌دهند؛ اما در برابر موج کشتارها و نسل‌کشی انسان‌های بی‌دفاع، زنان و کودکان و اقلیت‌ها اگر مستقیم دست نداشته باشند با سکوتشان آن را تایید می‌کنند و این قضیه منشاء مصیبت‌های جهان امروز است.
چگونه می‌توان دم از حقوق بشر زد اما چشم بر وقایع تلخ این روزها بست. وجدان‌‌های بیدار کجا هستند. مگر می‌شود از جنبش‌های آزادی‌خواهی حمایت کنی اما حقوق اولیه ملت خود را نادیده بگیری و عاطفه‌های کودکانه و مادرانه را به جرم مذهب و قومیت در نطفه خفه کنید؟ چگونه انسانیت و مدنیت شما و ادعای همسویی‌‌تان با قوانین متمدن جهانی را باور کنم. پشت شعارهایتان کوهی از نفرت ساخته‌اید. لطفا با وسواس و تردید واژه‌ها را انتخاب و نگارش کنید.
سوختن جنگل‌ها و مرگ ماهی‌ها را رقم می‌زنید. اتو کشیده عصا را قورت می‌دهید. سخنگوی صلح‌ جهانی و مدافع حقوق بشر می‌شوید اما دانش‌آموزان مدارس را بمباران می‌کنید انگار خون دامنتان را گرفته است خونی و جنگی که از پیش طراحی شده است.
آنچه هر روز پیش من کوتاه و کوتاه‌تر می‌شود همانا انسانیت و مفهوم زندگی است و هر آنچه به همراه عمرم قد می‌کشد دردهای بی‌درمان و شب‌بیداری‌هایی‌است که ریشه در دوگانگی رفتار و رویکرد حاکمان جهانی دارد.
واژه‌های سفید در ذهن من همچون گلوله‌ای برفی نقش بسته‌اند به ناچار باید محتاطانه‌تر از دیروز نوشت و حرف زد.
چگونه انسانیت این آدم‌ها را باور کنم وقتی در باره حقوق بشر حرف می‌زنند وقتی می‌بیند مادری زیر آورار گریه می‌کند و جان دادن فرزندش را به تماشا نشسته است. در دنیایی که قاتل و مقتول باهم برابرند و آنان را بی‌طرفانه و غیر منصفانه، برابر قضاوت می‌کند چگونه بتوان با آرامش در گوشه‌ای دنج خوابید اما در آن سوی جهان خانواده‌ای زیر آوار دفن شود و سخن از نجات آنان جرم تلقی گردد. انگار زمینی که در آن دفن شده‌اند جزئی از این کره خاکی نیست!
جهت رسیدن به آرزوی آزادی امروزی باید از قانون جنگل گذشت. باید آزاده زیست و مرد و آزادی را به نسل‌های بعدی آموزش داد.
انگار واژه‌ها در دنیای امروز معنا و مفهوم خود را از دست داده‌اند چگونه دنیا را باور کنم و حرکات ننگین حاکمان جهانی را که از طرفی محکوم می‌کنند محکومیتی که از سلاخ‌خانه‌ها می‌گذرد محکومیتی که زور اسلحه را نه تنها کم نمی‌کند بلکه آنان را گستاخ‌تر می‌کند اما پشت این کشتارها به تجارت و معامله می‌نشینند. به‌راستی تا این نظم جهانی دگرگون نشود صبح آزادی رویایی بیش نیست.
بمباران‌های بی‌رحمانه غزه را تمام جهانیان به نظاره نشسته‌اند نه تنها محکومیتی در کار نیست بلکه کشورهای خاور میانه را به جان هم انداخته‌اند‌. به حال روزگار جهانیان باید خون گریست آن هم در زمانی که جلو چشم جهانیانی که مادری به نوزادش شیر می‌دهد و صدای صلاح الدین کردی کجایی را سر می‌دهد. در آن هنگام بر اثر بمباران با هم جان می‌دهند.
شب و روزم همچون عمر مردگان بسا بسیار دراز و بلند گشته است و همچون درخت پیر و تنومند در بیابانی در زمستانی سوزناک و سرد به انتظار بهار نشسته‌ام و غرق در افکار خویش گشته‌ام و از آن طرف هم به قول شاعر چگونه می‌توان به شاخه شکسته درخت فهماند که بادها عذرخواهی نموده‌اند!
به‌راستی که این دنیا را با این عدالت و با این سیاستمداران هرگز باور ندارم و تا پایان صلح جهانی و غروب جنگ‌های سرد و ترکیبی و فیزیکی بر روی این کره خاکی در این غروبستان غم‌انگیز و طلوع آزادی این دنیا و این زندگی را هرگز باور نخواهم کرد و نفس‌های باقی‌مانده زندگی‌ام را به امید آزادی و صلح برابر جهانی تا پایان به انتظار و به نظاره می‌نشینم.
دسته بندی: سیاسی / کردستان / یادداشت

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید