تاریخ نوین بشریت را باید از نو نوشت و تنها با نابودی مرزهای ساختگی تکامل بشریت کامل و کاملتر خواهدشد و بشریت با این تحولات متولد و زندگی نوین با تنوع عقاید و همزیستی با قانونهای انعطافپذیر آغازخواهدنمود.
بر این باورم که نژاد و عقاید افراد معیار برتری نیست و همه انسانها در یک دایره پرمعنی به اسم بشریت قابل تعریف است؛ مرزهای نژادی در باور من معنی ندارند. دیوارهای مرزی و دولتهای خودشیفته را بر روی این کره خاکی به اسم کشور به رسمیت نمیشناسم.
چقدر واژه نژاد و خارج و خارجی در وجود من حقیر و کوچک است. من بر روی این کره خاکی با چند میلیارد انسان با نژاد و هر آیین و تفکری درحال زندگی کردن میباشم.
بر روی رشتههای ناپیدا در میان قلبهای این آدمها با باورها و عقاید گوناگون با آنان همزیست شدهام.
به این دهکده کوچک جهانی با این باورهای نادرست هیچگاه خود را تافته جدابافته نمیدانم. وجود کلمه خارجی در من هیچگونه معنی ندارد. مرزهای ترسیمی جهانی را در افکار خویش به رسمیت نمیشناسم.
دولت من کودک پا برهنهای است که در بیابانهای آفریقا در کمین گرسنگی و تشنگی جان خود را دارد تسلیم مینماید. دولت من کودک گرسنهای است که در جنگ ویتنام کرکسها منتظر مرگ ایشان را میکشند. دولت من همان کودک کورد است که با دانهی بلوطی در جیب، انفال شد و سپس دانه بلوطی که از شدت گرسنگی در جیب گذاشته بود در زیر خاک رشد میکند و بعد از ۴۰ سال سر از خاک بر میآورد و به درختی تنومند تبدیل میشود.
دولتهای ابرقدرت البته به تفسیر بنده ابرقلدر هرصدسال یکبار نظم جهان علیالخصوص خاور میانه را به هم میریزند؛ مرزهای ساختگی را درست میکنند؛ کشورها را به پازلهای کوچکتری تقسیم مینمایند درخیال حاکمان همین مناطق توسعهطلبی را در سرشان دوباره میپروارنند.
نمونه بارز آن مرزهای ترکیه را همین اواخر شاهد هستیم با دیوارهای بتونی سراسر جدا مینمایند غافل از اینکه ساکنان این منطقه از شرقیترین تا غربیترین نقطه این خطه دارای تفکر بدون مرز هستند.
این تاریخ کهنه را دوباره تکرار مینمایند غافل از اینکه فضای مجازی این روزها حتی حاکمان ظالم را هم به لرزه درآورده است؛ تاریخ نوین بشریت دگرگون شده و اختیار نوشتن آن به میل و مرامشان را از آنان سلب کرده است.
پردههای غفلت بیش از پیش پاره شدهاند، دنیا به مثال دهکدهای همراه با گفتوگوی تمدنها سمبل همزیستی شده است. دیگر نژاد و قومیت و فرهنگ معنیهای ترکیبی به خودگرفتهاند. دلها بیش از پیش به همدیگر نزدیک شدهاند. ترسیم نوین مرزها دیگر امکانپذیر نیست. جهان کوچک هر روزه کوچک و کوچکتر میشود. دیگر رنگ و نژاد در عیار انسانیت تفسیر میشوند. معنی واژه جهان بسیار کوچکتر از تصور باورهای غلط قدرتهای سلطهگر جهانی است.
بشریت در اوج تکاملات خویش قرارگرفته است. در جهان امروزی، مردمان این کره خاکی دیگر مرزهای ترسیمی را باور ندارند برای عقاید همدیگر در نقطهنقطه این جهان احترام ویژهای قائل میباشند. دیگر مثل قدیما دردها و رنجها در چهارگوشه این کره خاکی پنهان نیستند. در این کره، نژادپرستی با وجود و درسایه تفکرات و عقاید معنی ندارد؛ در قاره سبز، دیگر مثل گذشته شورای اورشلیم تصمیمگیرنده آنان نیست.
جنگهای نژادپرستانه رو به پایان است. تاریخ بشریت در این سردم گذر جدیدتری را در تونل زمان در پیش گرفته و دچار دگرگونیهای فراوانی شده است. دیگر کسی به رنگ و نژاد و قومیت خویش نمیبالد؛ تنها انسانیت است که حرف اول را میزند. هرچند آزادی بیان باید خیلی محتاطانهتر از گذشته باشد که در این باره به نویسندگان این عصر ظلم ناروایی در حال شکلگیری است.
سیاستهای جهانی با تفرقههای مذهبی و توسعهطلبی مذاهب دیگر سازگار نیستند. مردمان این سرزمین غریب باید گفتمانهای جهانی درپیش بگیرند. جنگهای چریکی و جنگهای ترکیبی، جای خود را با میدانهای دیگری عوض نمودهاند؛ هرچند حال ناخوش حاکمان ستمگر مثل قبلها در این باره اصلا خوش نیست. توهمات و همان عقاید تفرقهافکنانه را در جوامع جهانی در پیش گرفتهاند و گاها دولتهای مجعولی را میبینیم که در گوشاگوش این کره خاکی در انزوا قرار دارند.
دگرگونی تاریخ بشریت مستلزم و اجبار با همراهی تنها ارزشهای انسانی است.
تنها انسانهای آزاداندیش میتوانند دگرگون شوند. اخیرا شاهد هستیم بعضیها در حال احداث بزرگترین شهر مسقف جهان و دولتهای دیگری در حال احداث بزرگترین فرودگاه جهان و بزرگترین نیروگاه خورشیدی میباشند؛ در گوشهای دیگر از این عالم هستی، حاکمانی هم درحال احداث بزرگترین زندان جهان هستند! کشورهای دیگری هم از نبود مجرمان، زندانهای خود را به هتلهای گردشگری تغییر کاربری دادهاند.
در افکار بندهی نویسنده، دیگر جهان امروز را مثل جهان دیروز نمیبینم. در دوران جنگ سرد قرار گرفتهایم هرلحظه با خطای انسانی احتمال نابودی این کره خاکی وجود دارد. جاهطلبیهای این غروبستان، گویا تمامی ندارند. تنگدستی و فرودستی بیش از پیش با مردمانی از هر نژاد و تفکری آشکارتر شده است. تاراج منابع طبیعی و تصرف مراتع، هر روز به بهانهای مورد هجمه قرار گرفته است. تغییرات آب و هوایی و کوچ اجباری و گرسنگی در این کره خاکی از حال ناخوش حاکمیتها حکایت میکند.
امیدواریم حاکمان جهانی در تفکرات خویش بازنگری نموده و تاریخ گذشتگان را جهت یاداوری مطالعه کنند و جهت بقیه آدمها با دید شفافتر و ارزشهای انسانی با روشهای مسالمتآمیز تفکرات پوسیده خود را کنار بگذارند و به چشم رعیت و برده به مردمان خود نگاه نکنند تا شاهد دگرگونی تا انتهای خطر بروی رشتههای ناپیدا میان قلبهای آدمها به نیکی نه باخشم وکینه نظارهگر باشیم.
تاریخ نوین بشریت را باید از سر نوشت و تنها با نابودی مرزهای ساختگی تکامل بشریت کامل و کاملتر خواهدشد و بشریت با این تحولات متولد و زندگی نوین با تنوع عقاید و همزیستی با قانونهای انعطافپذیر آغازخواهدنمود.
آزاداندیشان جهان همانا باید به عامیان همنوع خود گشایش افکار و عقاید نوین را در ذهن آنان ترسیم کنند و تراژدیهای پوسیده و عقاید سنتی را با هم کنارگذاشته و در برداشتن این حلقههای سیم خاردار به اسم مرزهای کشورها افکار خویش را بیش از پیش بروزرسانی بنمائیم تا مبادا از این قافله، همنوعان در این اوج پیشرفت جهانی جدا مانده و همچنان دیگران ما را گرسنه و چشم به راه سرکاری پیشرفت و ترقی از بقیه مردمان این کره خاکی به انتظاربگذارند که همانا تاریخ نوین بشریت درحال نگارش با اصلاح پازلهای جهانی است که تنه حاکمان درمانده را به لرزه در آورده است.
آدرس کوتاه خبر: