چهارشنبه، 12 اردیبهشت 1403
روژان پرس » اخبار » شامپانزه سوم به کجا می‌رود؟

نگاهی به کتاب شامپانزە سوم (سرگذشت و سرنوشت انسان خردمند)

شامپانزه سوم به کجا می‌رود؟

0
کد خبر: 1155

شامپانزه سوم به کجا می‌رود؟

آیا زمین هم‌چنان ظرفیت سکونت را دارد؟ آیا در سیارات و کهکشان‌های دیگر انسان‌های متمدن و پیشرفته وجود دارند؟ 
شامپانزە سوم
سرگذشت و سرنوشت انسان خردمند
نویسنده: جرد دایموند
مترجم: محمد مهدی هاتف

ساعتی را تصور کنید که هر صد هزار سال را یک ساعت بنامیم؛ اگر سرآغاز زندگی گونه بشر از نیمه شب قبل بوده باشد اکنون در پایان روز نخست قرار داریم و ما تقریبا تمام این روز را از سحر تا ظهر و غروب و پاسی از شب شکارگر و خوراک‌جو بوده‌ایم و سرانجام در ساعت 11.54 شب، کشاورزی را کلید زده‌ایم، و شاید یک ربع بعد هم انقلاب صنعتی و انقلاب فناوری اطلاعات را خلق کرده‌ایم. اگرچه دیگر راه بازگشتی در کار نیست، اما در آستانه نیمه شب دوم ما شاید تنها نسلی هستیم که نگران آینده زندگی خویش بر روی این کره خاکی باشیم و در کمتر از ۲۰ دقیقه چنان بلاهایی بر سر زمین آورده‌ایم که خود نیز در کار خویش مانده‌ایم و اگر تا دقایقی پیش امیدی به نجات دهنده هم داشتیم اینک بدین باور هستیم.
ما در این کهکشان تنهاییم، تنهای تنها و حتی ناقوس پایان سروری خدایان را هم به صدا درآورده‌ایم و تاکنون هم علم‌مان هیچ سیگنالی از موجودات خردمندی چون خودمان از کرات و سیارات دیگر دریافت نکرده است پس چه باید کرد؟
با وجود تمام نقدهایی که به نظریات جرد دایموند در خصوص تمدن و نابرابری‌ها و رشد و شکوفایی و افول جوامع وارد است و آنجا که قلم در عرصه تاریخ و جامعه‌شناسی و روانشناسی می‌راند و بدون شک هم لنگان است اما باز دایموند را دوست دارم، قلمش را، سبک نوشتارش و بیان ساده و صادقانه تجربیاتش را. هرچند گاه مرز دانش و تجربیات خویش و آثار دیگران را روشن نمی‌سازد ولی گاهی باز به نویسندگان بسیار ارجاع می‌دهد، اما او چندان مقید به اسلوب آکادمیک و  ارجاع نیست؛ می‌نویسد و می‌تازد و پیش می‌رود و انگار انتظار دارد مخاطبش هم اندازه خود او به اوضاع مسلط باشد اسامی و نظریات و جای نام‌ها را بشناسد.
دایموند اما شهسوار حوزه دیرینه‌شناسی زیست گیاهی و جانوری و به خصوص پرنده‌شناسی است. جاهایی را که سفر کرده چنان توصیف می‌کند که گویی تو همراهی‌اش می‌کنی، در مثال آوردن کم نمی‌آورد جایی بند نمی‌شود. از گینه نو به پترا می‌رود و از جنوب فلسطین به مایا و به چین و ماچین به هفت میلیون سال پیش و نزد نخستی‌ها و کَپی‌ها و شامپانزەها می‌رود باز به هیروشیما و نزد هیتلر و بیسمارک و بیشمار مثل و برش تاریخی در کتاب‌هایش می‌آورد.
فروپاشی، بحران، اسلحه میکروب فولاد و اینک شامپانزه سوم... زبان کتاب‌هایش همه‌فهم و آموزنده است از فیزیولوژی، تاریخ، جغرافیا، زیست‌ فیزیک، پرنده‌شناسی، زیست‌شناسی، زمین‌شناسی، بوم‌شناسی، ژنتیک و زبان شناسی در آثارش استفاده کرده است.
شامپانزه سوم که توسط محمد مهدی هاتف ترجمه و در سال جاری توسط نشر مانوش منتشر شده است کتابی ساده و روان در مورد سرنوشت و سرگذشت انسان خردمند است و می‌تواند منبعی خوب برای تدریس حوزهای مرتبط باشد. کتاب برای من از دو جهت حائز اهمیت است نخست اینکه تجربه گرانقدر دایموند در این حوزه و سپس، روان و سلیس بودن موضوع و در عین حال دغدغه‌هایی که در پس آن آمده است و در واقع هرکدام چالشی جدی برای انسان کنونی است.
کتاب در پنج بخش و مقدمه و سخن پایانی آمده است که هرکدام در جای خود جذاب و آموزنده است. هرچند دایموند در پایان می‌گوید که چیزی نیاموختیم و همه چیز را به فراموشی سپردیم اما نباید فراموش کرد این چند دقیقه عمر انسان متمدن همراه به اختراع خط بوده و تمام وقایع زندگی‌اش را ثبت نموده و قابل فراموشی نیستند مگر اینکه انسان آهنی کنونی، خود را به کوری عمدی بزند و یا در یک بزنگاه تاریخی در رقابتی ناخواسته تسلیم هوش مصنوعی و طرح‌های بلندپروازانه خویش در حوزه ژنتیک گردد و یا اینکه بمب اتم و بحران‌های زیست‌محیطی به انقراض دسته‌جمعی و نابودی گونه انسان ختم گردد و یا اینکه راه عاقلانه و مسئولانه نسبت به بشر و تهدیدات پیش روی رهایی به دنبال داشته باشد اما باید دقایقی دیگر صبر کرد.
دایموند ابتدا به میلیون‌ها سال پیش بر می‌گردد؛ آنجا که هوموارکتوس، کروماگنون، هوموساپینس و یا انسان خردمند از خویشاوندانش متمایز می‌شود، از گوریل‌ها، شامپانزەها و بونوبوها جدا می‌شود و دیگر گونه‌های هم‌نوع خویش چون نئاندرتال را نابود می‌کند و بعد چه اتفاقی می‌افتد که انسان خردمند که دایموند آنرا شامپانزه سوم می‌نامد با تفاوتی 1/6 درصدی ژنتیکی از شامپانزه‌ها این‌گونه متحول و متفاوت می‌شود. از گونه‌ای شکارگر و خوراک‌جو سر از شبکه‌های اجتماعی، پلازاها و خودروی بنز و پیتزا و هالیود در می‌آورد.
دایموند، ضمن مقایسه اشتراکات هوموساپینس با هم گونه‌ها و دیگر جانداران، راز منحصر به فرد بودن وی را زبان می‌داند و معتقد است در میان دیگر خویشاوندان ما مغز، سازمان اجتماعی، هنر، موسیقی، پراکندگی نژادی و امور جنسی اشتراکات وجود دارد و حتی صدا و آواهایی مختصر هم در دیگر حیوانات وجود دارد اما وجه تمایز ما زبان است و قدرت انتقال تجارب و مفاهیم و کلمات و جملات، آموزش و تربیت همگی ناشی از زبان است. در واقع آناتومی خاص گلوی انسان و تارهای صوتی مناسب سبب شد تا وی بتواند سخن بگوید، آواز بخواند، کتاب‌ها بنویسد و برای آیندگان تجربه‌ها ثبت کند. وی همچنین در کنار زبان، از کشاورزی و صنعت و فناوری به عنوان ویژگی‌های منحصربه‌فرد انسان یاد می‌کند که خویشاوندانش همچون شامپازه معمولی و بونوبوها با وجود اشتراکات فراوان با وی از آن بی‌بهره‌اند.
آنقدر کتاب جذاب است دوست داشتم در مورد کلمه به کلمه و سطر به سطر آن بنویسم اما این اطاله کلام است و حتما لازم است این کتاب را نه یکبار بلکه چندین بار بخوانیم.
دایموند در این کتاب چالش‌های پیش روی انسان مدرن را بر می‌شمارد که در واقع بلاتکلیف و شتابان در مغاکی پیش می‌رود و می‌تازد امیدوار اما نامعلوم انسان کنونی با سابقه‌ای از کشتن هم‌نوعان، منقرض نمودن گونه‌های دیگر، تخریب محیط زیست گذشته‌ای را از سر گذرانده که نه طلایی است و نه آن‌چنان تاریک و سیاه اما در حال حاضر هیچ‌گاه جمعیت انسان به این اندازه نبوده است 8 میلیارد؛ و هیچگاه این عدد مخوف از شامپانزه سوم این‌گونه مسلح به انواع سلاح‌ها و ابزارهای مخرب و مرگبار نبوده که هم به کشتن خویش نشسته باشد و هم این‌گونه زیست جهانش را به سمت نابودی کشانده باشد و قرن بیست شاهدی ملموس از این ادعا، کشتن صدها میلیون انسان در کشتار جمعی و بمباران و نسل‌کشی و جنگ‌های جهانی و نابودی جنگل و گیاهان و جانوران و مصرف منابع حیاتی.
دایموند با علم به تمام دانش‌هایی که از آنها بهره می‌جوید تهدیدات و ویژگی‌های خطرناک و خاص نوع بشر را ذکر می‌کند و نگران و اما امیدوار به آینده است. وی بیگانه هراسی و ترس از دیگران و تفاوت‌ها را خصلت ویژه انسان می‌داند که از گذشته تاکنون به بهانه‌های مختلف انسان هم‌نوعان خویش را کشته است و همیشه علاقه داشته دیگری دشمن داشته باشد؛ ما و شما، ما و بربرها، ما و کفار، ما و صدها انگ و برچسب دیگر که سبب جدایی ما با دیگران می‌شود و در این میان ادیان، ایدئولوژی‌ها به شدت دگر ستیز و دشمن‌سازند. در این راستا بمب اتم، نابرابری، جنگ و سلاح کشتار جمعی، خودتخریب‌گری، بحران‌های محیط زیست، مسیر معکوس پیشرفت تمدن، مصرف‌گرایی، انفجار جمعیت، روش برخورد با سالمندان، شورش جوانان و نوجوانان، مصرف مواد مخدر و الکل از مسائل و چالش‌های پیش روی بشر کنونی است.
جهان کنونی محل تقارن این چالش‌ها و بحران و فاجعه‌هاست که نمی‌توان مرز میان بحران و فاجعه را از هم تفکیک نمود. قرن خون و هویت، قرن آب و آلودگی هوا، قرن مسابقه تسلیحاتی و مصرف‌گرایی، قرن نزاع قدرت و فرهنگ و سه‌گانه جهانی‌سازی و یکسان‌سازی فرهنگی، بنیادگرایی و هویت‌جویی مدرن؛ قدرت‌هایی که با تمام توان به دنبال سروری دلار و انگلیسی و مک دونالد و هالیودند و در مقابل بنیادگرایی، عرفان شرقی، کمونیسم و جهان چند قطبی، نزاع برای حفظ هویت خویش در مقابل دهکده جهانی.
به راستی آیا زمین هم‌چنان ظرفیت سکونت را دارد؟ آیا در سیارات و کهکشان‌های دیگر انسان‌های متمدن و پیشرفته وجود دارند؟ آیا یافتن آنها کمکی به حال ما خواهد کرد یا حضورشان ما را بردگانی خواهد ساخت چون سیاهان یک قرن پیش و یا آوارگان کنونی مانده پشت مرزهای قاره سبز و یا بردگان معبد هامون؛ کسی چه می‌داند شاید از خوش‌شانسی ماست تاکنون خویشاوندانمان در کرات و کهکشان‌های دیگر ما را نیافته‌اند. 
افراسیاب جمالی
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید