پنج شنبه، 13 اردیبهشت 1403
روژان پرس » اخبار » به یاد شه‌م و شه‌مزین

ترنم عشق در «چل چه‌مه»

به یاد شه‌م و شه‌مزین

0
کد خبر: 1087

به یاد شه‌م و شه‌مزین

یاران وسیه‌تم، ئه‌مان بێ لاتان
هه‌ر چه‌ن که‌و‌تومه دوره‌وڵاتان
کێلێکی به رزی به قه‌ت باڵای شه‌م
له ژوور سه‌رم بێ بێ‌زیاد و بێ‌که‌م
زاگرس، منزلگاه تمدن‌های اصیل و طبیعی و سکونتگاه‌ انسان‌های بی‌شمار و اصیل و خاستگاه‌ها و زیستگاه‌های نوع انسانی به شمار می‌رود. کوه‌های کردستان خصوصاً «چل چه‌مه» در منطقه دیواندره متعالی‌ترین و اسطوره‌ای‌ترین باور‌ها و چهره‌های ماندگار و الهام‌بخش حیات واقعی را در خود جایی داده است. از همین دیار عارف و مصلح اجتماعی «شیخ حسن مولاناوا» متولد به سال 1073 قمری در هوار « ییلاق» ده‌لۆ  در دامنه کوه‌های چل‌چه‌مه دیده به جهان می‌گشاید و چه زیبا می‌سراید:
تا بر کمر آن زلف چلیپای تو پیوست  
عاشق خم زنار اطاعت به کمر بست
تاب سر زلفین تو دامی است که هرکس
در حلقه آن بند شد آنجا ز خطر رست      
 تیر مژه‌ات جان کسی را چو هدف ساخت
پیش از زدن، از شوق تو از روزن تن جست
تیمار کن این دل‌شده بیمار غمت را  
ز آبی که خضر گر بچشد مست شود مست
تربت‌گه من ساز، قدمگاه پس از مرگ  
که احیا شده در دامن لطف زنم دست
تشبیه تو با حور و پری سخت محال است   
کز جان به جهان گر نگری فرق بسی هست
تا گشت زمین از فرّ رخسار تو تابان
بازار مه چرخ برین بر زده بشکست
در گذشته‌های نه چندان دور پیشه مردمان این دیار دامداری بوده است. روند (رمه‌دار)هایی هم از کردستان عراق ( گه‌رمێن) که بیشتر جاف بودند به این منطقه کوه‌های چل‌چه‌مه می‌آمدند.
دامنه کوه‌های «چل‌چه‌مه » در شاه نشین مراتع دام‌های دو عاشق دلداده «شه‌م » و « شه‌مزین»
بوده است.
نمایی از کوه چل چه مه، کوهنوردی 22 اردیبشهت 1402
کانی چاو ڕه‌ش «چشمه چشم‌سیاه محل دام‌گاه خانواده شه‌م و چشمه «کوچکه سور» به خانواده شه‌مزین که «حه‌مه سور» نام داشته تعلق داشته و همچنان در گذر زمان این نام‌ها ماندگار شده‌اند.
آنها از دو عشیره ره جداگانه بوده‌اند اما شه‌م و شه‌مزین دل در گرو همدیگر داشته‌اند: که هر گٌل و لاله این دیار یاد ور آوردگاه و « جێژوان» این دو دلداده بوده است که به غیر از عشق برای زندگی مفهومی نمی‌شناختند. این ضرورت به حدی در آن‌ها شدید بوده است که فارغ از اختلاف‌های عشیره‌ای پدرانشان به خاطر آن به استقبال مرگ می‌روند.
ییلاق کانی چاوڕه‌ش و کوچکه سوور متعلق به شه‌م و شه‌مزین دو عاشق ناکام که به آیین آزادگان زیستند در دامنه شاه نشین چل‌چه‌مه
گل‌های سولان(پامچال) تنها در این نقطه از زاگرس می‌رویند
دو عشیره به وصلت آن‌ها رضایت نمی‌دهند اما این نصیب پژواک عشق که در درون آن‌ها می‌پیچد باید بار این عشق را که بر دوش نهاده‌اند به سرانجام برسانند.
پاییز دیر هنگام، قبل از اینکه روند کوچ (دام‌های) پدرانشان به موطن برگردند و از ییلاق خداحافظی کنند، شبی دیرهنگام در همهمه باد و طوفان، شه‌م و شه‌مزین دست همدیگر را می‌گیرند و به رسم دلداری به سوی سرنوشت مبهم، در دل شب در میان کوهستان‌ها به قصد به هم رسیدن فرار را  به سوی آوردگاه دیگر را اراده می‌کنند.
عشقی که پدرانشان با آن سر ناسازگاری دارند، با اراده خود از کمرکش کوه‌ها و صخره‌ها چون توأٌمانی در دل به قله بکشانند؛ اما غافل که باد و طوفان، ابر و برف و سرنوشت در کمین پدید آوردن بزرگترین تراژدی خود می‌باشد.
دستی پنهان در کار است که آن‌ها از عشق سیراب نشوند.
از بند و اسارت عشیره و پدرانشان رسته‌اند اما در حلقه قدرتمند قهر طبیعت و کوهستان اسیر ‌می‌شوند.
در تنهایی و سایه‌سار،  ابر تیره و مرگ تیغ جفا بر می‌کشد.
در میان طوفان و سرما، این عاشقان راست‌قامت، تن‌اشان خمیده و با مرگ خود نشان دادند که عشق را پایانی نیست. از عشق جامه‌ای ساختند تا در  برابر  بیداد رویــین‌تن شوند.
شه‌م و شه‌مزین به آیین آزادگان زیستند و به بالی پر کشیدند که شایسته عاشقان بود که هر گل و لاله چل چه‌مه یادآور این دلداده‌هاست که عشق را جاودانه سرودی کرده بودند به آیین آزادگان زیستند.
و غریبانه در انزوای خویش در کوهستان‌ها در میان برف و طوفان پیچیده در شولای سرد و غربت جان سپری کردند.
بعد از گذشت سال‌ها، شاعر عشق و آزادی (‌ولی دیوانه‌)، نجوای این دو عاشق را با خامه شعر و ترانه رنگین کرده و کتاب (دیوان ولی دیوانه) را با عطر وحشی گل‌های (‌چل چه‌مه‌) در آمیخته  و«کریم کابان»، آن آوازخوان خنیاگر شیدای کُرد یاد و نامشان را به بانگ بلند طنین آواز داده؛ به یادشان ندا می‌دهند:
یاران وسیه‌تم، ئه‌مان بێ لاتان
یاران وصیت‌ام همچون امانت پیشتان باشد
هه‌ر چه‌ن که‌و‌تومه دوره‌وڵاتان
هر چند در غربت و کوهستان‌ها جان داده‌ام
ته‌نیا گۆڕه‌که‌م له‌ڕێ خێڵان بێ
تنها مزارم در مسیر ییلاق «شه‌م» باشد
نزیک هه‌وارگه‌ی  جاف و گۆران بێ
نزدیک ییلاق‌های جاف‌ها و گوران‌ها باشد    
کێلێکی به رزی به قه‌ت باڵای شه‌م
سنگ قبری به قامت بلندی «شه‌م»
له ژوور سه‌رم بێ بێ‌زیاد و بێ‌که‌م
و به اندازه روی مزارم بگذارید
باشد فرزندان این دیار بدانند حکایت عشق و آزادی نیاز پیوسته‌ای است که سیری نمی‌شناسد. بازخوانی آن آب شوری است که بر تشنگی ما می‌افزاید.
نویسنده: سلام اسماعیل‌سرخ

پانوشت:
مجموعه کوه‌های چل‌چه‌مه در ۶۷ کیلومتری شمال غربی دیواندره، بلند‌ترین ارتفاعات استان کردستان را در بر می‌گیرد که قله‌های شاه‌نشین و قۆڵی زڵێخا در آن با 3200 متر بلندی سر بر آسمان می‌سایند و یکی از پنج منطقه مهم آب‌گیری در ایران می‌باشد.
این کوه‌ها سر چشمه سفید رود به نام قزل‌اوزن و سر چشمه زرینه‌رود (جه‌غه‌تو) است که به سد بوکان می‌ریزد، و تمام شهر تبریز را سیراب می‌کند.
یکی از سر شاخه‌های سیروان به نام (بر پله سارال) از کوه‌های چل‌چه‌مه سر چشمه می‌گیرند. متأسفانه در چند سال اخیر به دنبال چرای بی‌رویه دام، جاده‌سازی و زیاده‌خواهی فرصت‌طلبان، نتیجه‌اش از بین رفتن مراتع ملی این اکوسیستم حساس زاگرس بوده است؛ بزرگترین ذخیره‌گاه ژنتیکی درختچه‌ها و گیاهان، در غیاب متولی و مدیریت و عدم آموزش به سوی ویرانی و بدون سبزه و مرتع پیش می‌رود. با خشکی و شکنندگی زمین روبه رو شده‌ایم. زمین پایگاه زندگان است، آن را دریابیم.
• رویداد شه‌م و شه‌م‌زین به حدود 70 سال قبل بر می‌گردد که جاف‌ها و گوران‌ها به ییلاقات مناطق کوهستان‌های چل‌چه‌مه می‌آمدند. (توجه اینکه گوران‌ها با خود مقام و موسیقای هوره یا اهورایی را به این خطه آوردند که در میان شهرهای استان کردستان تنها دیواندره دارای این مقام موسیقای هوره می‌باشد.
«با سپاس به فرزندان خوب اسدآباد که در این کوهنوردی ما را همراهی کردند»
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید