۷۵ هزار سال عمرکمی نیست. صحبت از ۲۷میلیون و ۳۷۵ هزار روز است. یک غار یعنی تنها گوشهای کوچک از این سرزمین بزرگ این همه روز میزبان انسانهایی بوده است که وارد آن شدهاند.
به بهانه کشف زنی ۷۵ هزارساله در شانهدر کردستان عراق
دکتر دلشاد زاموا استاد گروه باستانشناسی دانشگاه سلیمانیه عکسی را که ۲۰ سال پیش از زنی ساکن در غار شانهدر در استان هەولێر(اربیل) در اقلیم کردستان گرفته، در کنار عکس بازسازیشده زن نئاندرتال ۷۵ هزار سال پیش ساکن در این غار گذاشته و پرسیده است که آیا میان این دو زن شباهتی هست؟ من پاسخ این پرسش را به خوانندگان عزیز میسپارم و در اینجا از تفاوت میان این دو زن میگویم؛ لبخند و نگاه به افق زن نئاندرتالی که ۷۵ هزار سال بعد جایش را به نگاه غمگین و سربهزیر زنی کورد داده است؛ زنی که گویی سنگینی بار این همه سال را یکتنه به دوش میکشد.
آن زن یکی از بازماندگان عصر متاخر حیات انسان نئاندرتال بود و حلقه وصل اجدادش به انسانهای هوشمند گردید. هرچند نژاد انسان هوشمند جدای از نئاندرتالهاست، اما این امر نفیکننده پیوند ایندو نیست. همین غاری که امروز پس از ۷۵ هزار سال از سکونت آن زن نئاندرتال هنوز باقی مانده و مسکن این زن کرد شده است، یکی از وجوه مشترک آنهاست. کوه و دشت و رود و گیاهان و جانوران و جغرافیای اطراف غار نیز فضاهای مشترکیاند که این دو را به هم پیوند میدهند.جغرافیایی که دوران گذار از انسان نئاندرتال به انسان هوشمند در آن رخ داده است، از هر نظر متفاوت با جغرافیایی است که عمر سکونت انسان در آن از هزار سال تجاوز نمیکند. روشن است که ظرف، ثابت و مظروف، متغیر است و هیچ مظروفی نمیتواند تحت تاثیر ظرف نباشد و کمابیش به شکل آن درنیاید. جغرافیا همان ظرف ثابتی است که تحول تاریخی یعنی نحوه تعامل انسان با مکان در طول زمان در دل آن صورت گرفته است، بنابراین انسانهایی که در طول زمان وارد ظرف جغرافیایی که امروز کردستان نامیده میشود، شدهاند، تحت تاثیر ویژگیهای آن قرار گرفتهاند. این انسانها به حکم داشتن اراده و اختیار البته تا جایی که توانستهاند در این ظرف هم تغییر ایجاد کرده و آن را از شکل طبیعی و دیرین خود خارج کردهاند.
۷۵ هزار سال عمرکمی نیست. صحبت از ۲۷میلیون و ۳۷۵ هزار روز است. یک غار یعنی تنها گوشهای کوچک از این سرزمین بزرگ این همه روز میزبان انسانهایی بوده است که وارد آن شدهاند. اجازه بفرمایید ۷۵ هزار سال را بر ۱۰ تقسیم کنیم و تنها ۷۵۰۰ سال از عمر سرزمینی که امروز کردستان نامیده میشود، بسنده کنیم. اگر میانگین عمر حکومت هر فرمانروای این سرزمین، ۱۵ سال در نظر گرفته شود در طول این ۷۵۰۰ سال ۵۰۰ فرمانروا بر آن حکم راندهاند که ۹۰ درصد آنان، نه بومی که بیگانه بودهاند.این جهانگشایان مهاجم بیگانه با ایل و عشیره و مزدوران خود از دور و نزدیک به غارها و روستاها و شهرها و راهها و چشمهها و کوهها و دشتهای کردستان « آمدند و کَندند و سوختند و کشتند و رفتند». با رفتن پدران، فرزندان و نوادگان برخی از آنان در سرزمینی که توسط نیاکانشان اشغال شده بود، ماندند و تا به امروز میراث ننگین آنان را زنده نگه داشتند. برخی از آنان هم در ظاهر در دل جامعه کردی هضم شدند، اما رد خونشان در خلق و خوی انسان کرد کنونی و ردپایشان هم در خاک کردستان و فرهنگ حاکم بر آن باقی ماند که نشانههایش را حالا هم میتوان دید.
به باور من تاریخ تقابل و تهاجم مهاجمان و بومیان را بیش از هرجا باید از زبان جغرافیای کردستان و به ویژه جاینامهای آن روایت کرد. به تعداد روستاهای کردستان میتوان با ثبت میراث شفاهی مردم، دهها هزار فرهنگ هزارصفحهای نوشت که شناسنامه تاریخ و فرهنگ و زبان نه تنها خود کردستان که همه آن مهاجمانی خواهد بود که در این ۷۵۰۰ سال به آن هجوم آورده اند. در این فرهنگ شفاهی میتوان بخشی از زبان و فرهنگ بومیان منطقه اعم از گوتی و هوری و کاسی و لولوبی و اورارتو و مانا را دید و هم سومر و اکد و بابل و آشور را. هم ردپای ماد و هخامنشی و اشکانی و ساسانی دیده میشود، هم یونانی و رومی و هم عرب و ترک و مغول و تاتار و بسیاری دیگر که شاید اسمشان جایی ثبت و ضبط نشده است.
آن زن خندان نئاندرتال خیلی خوشبخت بود که در دوران او هنوز سروکله انسانهای هوشمند پیدا نشده بود که از بیابانهای هزاران کیلومتر آنسوتر به سرزمین حاصلخیز و خوش و آب و هوایش حملهور شوند و زندگی و زمانه را بر او تلخ و تنگ کنند. او نسلش منقرض شد و نماند تا حکایت ظلم و زور اشغالگران مهاجم و قتلعام بومیان و تبدیل بیگانگان به میزبان در جغرافیای غار خود را ببیند.
نمیدانم اگر او زنده میشد و از زبان این زن کرد تنها حکایت ۷۵۰۰ سال از آن ۷۵۰۰۰ سال را میشنید، آیا لبخند بر لبانش خشک نمیشد و سرش را به نشانه شرم از عملکرد وحشیانه انسان متمدنی که روی او و اجدادش را سفید کرده است، پایین نمیانداخت؟
آدرس کوتاه خبر: