دوشنبه، 10 اردیبهشت 1403
روژان پرس » اخبار » آیا کُرد تجزیه‌طلب است؟

ناصر کانی‌سانی

آیا کُرد تجزیه‌طلب است؟

0
کد خبر: 982

آیا کُرد تجزیه‌طلب است؟

مادها که نیای اولیه کُردها هستند نخستین سنگ بنای مدنیت در ایران را کار گذاشتند و بر روی آن کاخ عظمت و قدرت ایران را بنا نهادند و با شکست دادن قدرمندترین کشور آن زمان یعنی آشور، بخش‌های وسیعی از غرب زیستگاه خود را به زیر پروبال اقتدار خود کشیدند.
مقدمتاً عرض می‌شود در این نوشتار منظور از کُرد تنها کُردهای ساکن در ایران است و کُردهای ساکن در کردستان‌های تحت حاکمیت کشورهای سوریه، عراق و ترکیه مدنظر نیست. دلیل این امر تفاوت شرایط سیاسی، اجتماعی و تاریخی کورد ایران با برادران و خواهران خود در سه کشور دیگر است.
عراق، سوریه و ترکیه محصول قرارداد سایکس- پیکو هستند که بعد از جنگ جهانی اول میان دول فاتح منعقد و هرکدام از این کشورها در بخشی از مناطق تحت تسلط سابق امپراطوری عثمانی در خاور میانه تشکیل شدند. این شکل‌دهی، بدون توجه به مسائل انسانی و تنها به خواست قدرت‌های فاتح و با اعمال سیاست زر و زور و تزویر و از تجمیع کمیت‌های قومی و مذهبی در هر کدام از محدوده‌های تعیین شده برای آن کوردها صورت گرفت؛ کردستانی که در این تقسیم سیاسی بین سه کشور تقسیم شد همان بخش از خاک ایران بود که پس از شکست شاه‌اسماعیل صفوی از سلطان عثمانی در سال 1514میلادی در جنگ چالدران جزو امپراطوری عثمانی شد و 400 سال بعد پارسنگ تقسیم‌کاری قدرت‌های غربی گشت. کرد دراین کشورهای جدیدالتأسیس، هیچ گونه تناسب و سنخیتی با قوم غالب نداشته و اجباراً مطیع و منقاد اقوامی شدند که کوچک‌ترین وابستگی فرهنگی و تاریخی با آنها نداشتند؛ لذا چون غریبه‌ای با آنان رفتار و در سرفصل‌های گوناگون به بهانه‌های مختلف مورد سخت‌ترین تظلمات قرار گرفته‌اند و هر حرکت سیاسی آنها در جهت کسب حقوق خود حتی اگر جدائی‌خواهی هم باشد مشروع و رواست اما در کشور خودمان ایران وضعیت به گونه‌ای دیگر است که موضوع این یادداشت است.
تجزیه‌طلبی به معنی جدائی‌خواهی حاکمیتی است. در فرهنگ سیاسی تجزیه‌طلبی بدین شکل معنی شده است:
به خواست گروهی خاص گفته می‌شود که مایل به جدائی از سرزمین و حاکمیت سیاسی از کشوری است که خود بخشی از آن را تشکیل می‌دهد. به کارگیری این اصطلاح سیاسی در مورد کرد عموماً از زمان سلطنت رضا شاه در ایران معمول و بعدها در دوره پهلوی دوم هم مرتباً تکرار و به عنوان اتهام و جرمی در جواب درخواست‌های مشروع کُرد به کاربرده شده است. در اینجا این سوال مطرح است که چرا چنین اصطلاحی از آن زمان در مورد کُرد به کار گرفته شده است؟
واقعیت این است که تجزیه‌طلبی یکی از اصطلاحات سیاسی است که بعد از طرح نظریه دولت ملت در فرهنگ سیاسی مطرح شد و این نظریه بعد از انقلاب کبیر فرانسه و متداول شدن اصطلاحات و تعابیر سیاسی فراوانی بود که شرایط جدید آنها را مطرح و در مورد رفتارهای سیاسی کمیت‌های ملی مذهبی به کار گرفته شد. در ایران مشخصاً بعد از انقلاب مشروطه که خود ناشی از تأثیرات تحولات سیاسی غرب بود چنین تعابیری متداول شد؛ موضوعی که یادآوری آن الزامی است اینکه زندگی سیاسی اجتماعی ایرانیان از همه ملیت‌ها و مذاهب در خلال 28 قرن به گونه‌ای بوده که هیچ نیروی گریز از مرکز از سوی ملل تابع ایران زمینه‌ی بروز نداشته است. 14 قرن از این ادوار عصر امپراطوری‌های بزرگ ایران از ماد، پارس، پارت و ساسانی است. مادها که نیای اولیه کُردها هستند نخستین سنگ بنای مدنیت در ایران را کار گذاشتند و بر روی آن کاخ عظمت و قدرت ایران را بنا نهادند و با شکست دادن قدرمندترین کشور آن زمان یعنی آشور، بخش‌های وسیعی از غرب زیستگاه خود را به زیر پروبال اقتدار خود کشیدند. حکمران‌های بعدی آمیخته‌ای از همه اقوام ایرانی بود که به یکسان در آن سهیم و هرکدام در بخشی از این مملکت پهناور کشوری مستقل داشتند که در شکل کلی امپراطوری را تشکیل می‌دادند. عنوان شاه شاهان شاه کشورهای پهناور برای شاهان هخامنشی، اشکانی و ساسانی دلالت بر این امر دارد. در طی این 14قرن دلیل یا دلایل وجودی این قدرت فراخ همان تاریخ و فرهنگ مشترک اقوام و ملیت‌های این سرزمین بود که با بودن در کنار هم، ایران بزرگ را تجلی می‌دادند. بعد از اسلام این دلیل وجودی در برابر فلسفه‌ی اسلامی که امت واحده را جار می‌زد رنگ باخت. 
زنجیره‌ی شاهان ایرانی بعد از اسلام بیشتر بر پایه ایلی و عشیرتی و مذهبی شکل گرفتند اما علاقه‌مندی ایرانیان به حفظ مجد و عظمت کشور باعث می‌شد که همان شاه قومی یا مذهبی چون حکمران همه ایران تلقی و از وی فرمانبرداری شود؛ البته در همه این ایام مناطق و زیستگاه‌های اقوام و ملیت‌ها به صورت نیمه‌مستقل با اختیارات ویژه امور داخلی اداره می‌شد و پیوستگی‌های بخش‌های مختلف در سر‌فصل‌هایی نمود می‌یافت که نیاز به حضور همه‌ی طرف‌ها داشت.
در کردستان از زمان سلسه‌ی صفوی خاندان اردلان در کردستان جنوبی حکم‌رانی محلی کُردی داشتند که در سطح عالی با مرکز کشور در ارتباط بودند اما در اداره امور داخلی خودمختار و مستقل عمل می‌کردند. این زنجیره حکمرانی تا اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار ادامه داشت اما این پادشاه در سال 1278 هجری قمری با گماردن عموی خود به حکمرانی کردستان به 5 قرن امارت اردلان پایان داد؛‌با این حال، این تغییر و تعبیر باعث انقیاد کردستان نشد چه این بخش از کشور همچنان نیمه خودمختار به حیات سیاسی خود ادامه داد. 
انقلاب مشروطیت در ایران در بستری از موافقت و مخالفت با آن راه می‌پیمود که جنگ جهانی اول روی داد و متعاقب آن رضا شاه سر برآورد که در یک مقطع زمانی 5 ساله به حکومت سلسله  قاجار پایان داد و خود به نام پهلوی اول یه پادشاهی رسید.
رضاشاه می‌خواست ایرانی را بنیان نهد که به سیستم متمرکز اداره شود لذا بر پایه فلسفه دولت- ملت یکسان‌سازی فرهنگی را پیش کشید. بعد از قلع و قمع و دستگیری سران عشایر که به واسطه آزادگی با مشی دیکتاتوری رضا شاه مخالف بودند برنامه متحد کردن لباس در سراسر کشور را اجرا کرد که مقدمه‌ای بر همسان‌سازی فرهنگی و کنار نهاده شدن فرهنگ‌های محلی بود و درکنار آن اقدام به تأسیس نهادهای دولتی به شیوه آن روز نمود که مجری اوامر وی در این یکسان‌سازی فرهنگی بودند. 
رضا شاه مخالفین خود را خائن به ملک و ملت می‌نامید و هر حرکت و مطالبه ملیت‌ها در جهت حفظ فرهنگ خود و احقاق حقوق انسانی خویش را تجزیه‌طلبی  تعبیر و با آن به شدت برخورد می‌کرد. این شیوه حکمرانی، در زمان سلطنت پهلوی دوم هم متداول بود. باپیروزی انقلاب اسلامی امید اقلیت‌های ملی مذهبی به ویژه کُردها برای دست‌یابی  به حقوق مشروع خود در چارچوب ایران بیشتر شد چه بزرگان و راهبران انقلاب در سخنان خود ضمن اشاره به ستم‌های ملی- مذهبی روا شده به اقلیت‌ها به ویژه کُردها در دوران پهلوی وعده تحقق چنین حقوقی مشروع را  می‌دادند و با اشاره به آیات متعدد قرآن روا داشتن این حقوق انسانی به اقلیت‌ها را جزو ضرورت حکومت اسلامی می‌دانستند اما در عمل گردش امور به گونه دیگری رقم خورد. در این نظام علاوه بر تداوم تبعیض ملی و قومی از بُعد مذهبی هم محدودیت‌های فراوانی نسبت به اقلیت‌ها اعمال شد که مجموعه آنها در ادبیات سیاسی کشور تحت عنوان ستم مضاعف ملی- مذهبی تعبیر شد. 
واکنش به این ستم‌های روا شده هرگز زمینه‌ای برای شکل‌گیری نیروی گریز از مرکز وجدائی‌خواهی نیست؛ کُرد خود را صاحب اولیه و اصلی ایران می‌داند و بنا به شواهد تاریخی بنیان‌گذار مدنیت و حکومت در این سرزمین بوده و برای پایداری آن و تدوام استقلال و سربلندی‌اش به تعدا برگ‌های درختان کردستان جان و جسم هدیه کرده است اما کُرد می‌خواهد در این سرزمین آبا و اجدادی با حفظ ویژیگی‌های قومی و ملیتی‌اش زندگی کند و در تعیین سرنوشت و راهبری خود و مملکتش سهیم باشد. از اعجابی که می‌توان گفت کُردها را به واکنش و برانگیختن علیه نظام اسلامی واداشت معامله با کردها براساس همان منطق طاغوت بود و این مستمسکی برای معاندان فراهم کرد تا نظام را با تعابیر خود تعریف و توصیف کنند. برایند ناشی از این تبعیض دوگانه در همه ابعاد زندگی در کردستان هویدا  است؛ از عقب‌ماندگی اقتصادی و جلوگیری از پیشرفت تا آموزش و پرورش، بهداشت و درمان خطوط مواصلاتی و ارتباطی، عمران و آبادانی و همه نمودهای زندگی فردی و اجتماعی چنین است. 
کُرد به گناهی می‌سوزد که حتی فکر آن در مخیله‌اش نیست اما آنانی که در برابر خواسته‌های مشروع کُرد جوابی منطقی ندارند این اتهام را متوجه وی می‌کنند تا مجوز اعمال خشونت علیه کرد را بگیرند. کرد ضمن رد هرگونه خشونت چه به نام وی صورت گیرد و چه علیه وی به کار رود اما بر پایه تاریخ و فرهنگ مشترک باهمه اقوام و ملیت‌های ایرانی و برپایه همه قوانین دینی، حقوقی، مدنی و بین‌المللی خواستار حقوق مشروع خویش است. کسب این حقوق بر خلاف تصور تنگ‌نظران، نه تنها باعث تضعیف وحدت ملی نخواهد شد بلکه  عاملی در تقویت بنیان‌های ملی در این سرزمین است که هر کمیت با زبان خود مثنوی عظمت ایران را دکلمه کند.
امید است مسئولان بلندپایه نظام با نگاه به تاریخ، تجدید نظری اساسی در فکر راهبری خود بکنند؛ از زمان رضا شاه تاکنون اتهام تجزیه‌طلبی به کرد وارد شده و با این نژاد اصیل ایرانی با زبان زور و مشت آهنین رفتار می‌شود اما در عین حال موفق به رضایت‌مندی کرد نشده‌اند این قریب به یک صده رفتار بی‌حاصل ایجاب می‌کند که آهنگ این سیاسیت تغییر یابد و مشی و منشی جدید که آشتی ملی را تأمین می‌کند در پیش گرفته شود.
بررسی تاریخ سیاسی یکصد ساله اخیر کشورمان نشان می‌دهد که حاکمان در این ادوار طولانی با فراموش کردن دلایل تاریخی وجودی این مملکت تلاش کرده‌اند تنها یک مولفه فرهنگی از دید قومی یا مذهبی را مبنای حکمرانی قرار دهند و بدین صورت از دیگر مولفه‌های تأریخی غافل شده‌اند و این قبای نارسایی بر قامت رسای ایران بزرگ باهمه ملیت‌ها، قومیت‌ها، مذاهب و ادیان است که آن را تا حد یک کشور کوچک و بی تاریخ تنزل می‌دهد.
کُردها ایران را در قالب گسترده فرهنگی خود می‌بینند که زیستگاه اقوام و ملیت‌های مختلف بوده و عظمتی را شکل می‌بخشید که جهان به آن اعتراف داشت و امروز نیز در آرزوی چنین ایرانی است. امید است که چنین شود.

منبع: روزنامه روژان شماره 232
بازنشر با ذکر منبع بلامانع است
کلید واژه ها:
ناصر کانیسانانی
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید