ناصر کانیسانانی
غمنامهای مجمل بر غمی مفصل/ سوگوارهای بر مصائب مریوان شهر عشق و مهربانی
شهری با بافت و جمعیتی متفاوت از مریوان و اورامان و دیگر شهرهای استانهای همجوار که به بوی تجارت مرزی به مریوان آمدهاند و از آنجا که تعصبی برای فرهنگ اصیل نداشته و ندارند هرکس به میل خود میراند و نشست و برخاست میکند و قبای نارسایی اندیشه خود را بر قامت مریوان و مریوانی میدوزد.
از مریوان سخن میگویم، شهری آرمیده بر پای کوه بیسران و دیوار به دیوار دریاچه زریوار؛ شهری با قدمت نهچندان زیاد اما واقع در منطقهای استراتژیک با پیشینهای به درازای تاریخ مدنیت در ایران و غرب.
شهری که تا همین چند دههی پیش به فرهنگ اصیل و اصالت مردمانش میبالید و مینازید و بر این اساس شکل گرفت و شکوه یافت، اما به ناگه در مسیر تندبادهای تغییر و تحول قرار گرفت و در قمار زندگی سرمایهی اصلی خویش یعنی فرهنگ را باخت.
مشهور است که جامعهشناسان پیشرفت را به گاو یکچشم تشبیه کردهاند که در مسیر چشم بینا راههای به جلو رفتن را میبیند و بر آن طی طریق میکند اما در مسیر چشم نابینا ارزشهای معنوی را نمیبیند و لذا لگدمالشان میکند. تأسف من و علاقهمندان به فرهنگ این است که ما علیرغم توسعه کمی شهر و قورت دادن حداقل ۵ روستای اطراف و سر بر آوردن ساختمانهای بلندمرتبه و روان بودن هزاران وسیلهی نقلیه مختلف در کوچهها، خیابانها، میادین، فعالیت مدام فروشگاهها و بوتیکها و تجارتخانهها و مملو بودن پاساژها از جمعیت و پیادهروها در اشغال دستفروشان و همهی نمودهای شهری اما ما پیشرفت به معنی واقعی نکردهایم.
شهری با بافت و جمعیتی متفاوت از مریوان و اورامان و دیگر شهرهای استانهای همجوار که به بوی تجارت مرزی به مریوان آمدهاند و از آنجا که تعصبی برای فرهنگ اصیل نداشته و ندارند هرکس به میل خود میراند و نشست و برخاست میکند و قبای نارسایی اندیشه خود را بر قامت مریوان و مریوانی میدوزد.
در این میان آنچه مایه تأثر است اینکه فردی یا تشکیلاتی نیست که فریاد فنای فرهنگ را سر دهد لذا این ارثیه گرانبها شب و روز در معرض هجوم خودیهاست که تحت تأثیر موجهای تهاجم فرهنگی غیر از هر گوشی موبایل، تلویزیون و دیگر رسانههای خارجی بهسوی این خاک و خلق میوزد و متأسفانه مقبول هم میافتد.
بر این فنا گر زریباری ز اشک شکل دهم حق است اما دست من کوتاه و خرما بر نخیل و علاوه در این رسانه مجال بیشتر سخن گفتن نیست لذا به همین مطلب کوتاه اکتفا و در پایانش قطعه شعری در همین راستا تقدیم میکنم.
مهربانا یاد باد...
یاد باد آن ایام که شهرمان شور داشت
از صفای مردمش به مهربان اشتهار داشت
ساکنانش آشنا و دیارش پر یمن بود
شهرمان از صداقت نگین پر نگار داشت
بین دارا و ندار شهرمان فرقی نبود
هرکسی بر پایه فهمش وقار داشت
بخل و آز و حسد در سینه کس نبود
همدلی و همنوایی در جمع نمودار داشت
دروغ و تزویر و دسیسه مذموم بود
صراط مستقیم رهرو پر شمار داشت
همه کردیپوش و کردیگوی و کردیپندار
فرهنگ اصلیمان ارزش بسیار داشت
محور حرف و عمل دین بود و بس
شریعت و طریقت تأثیر در افکار داشت
زریبار مرکب باید و نیزارهایش قلم
تا وصف مریوان و مردمش را در خور داشت
لیک این محاسن رخت بر بست از دیار
چون در مریوان امروز نی خریدار داشت
(غریبا) تو نیز در شهر خود غریبهای
بس که در فکر فرهنگی که آن روزگار داشت
مهربان: نام قدیم مریوان
مریوان ۱۴۰۱/۰۵/۱۸
آدرس کوتاه خبر: