ما کردها خستهایم از اینکه هر بار مجبور باشیم فرهنگمان را توجیه کنیم. خستهایم از اینکه رسانهای از تهران بنویسد، تفسیر کند، جوسازی کند، و بعد بگوید چرا مردم کُرد اعتماد ندارند! چرا حس تعلقشان تضعیف میشود؟ ساده است: کافیست دیده نشویم، یا بد دیده شویم.
ایران، سرزمینی است زیبا، متکثر و برخوردار از گوناگونی فرهنگی. بنا به تصریح رهبر معظم انقلاب، استان کردستان بهعنوان یکی از مناطق مهم کشور، واجد هویتی فرهنگی و برخوردار از اصالتهای اجتماعی و آیینی خاص خود است. این توصیف، صرفاً لفظی نیست، بلکه برآمده از شناختی عمیق و میدانی از بافت تاریخی، اجتماعی و فرهنگی مردم این دیار است.
بیگمان، مؤلفههای فرهنگی هر منطقه، برخاسته از شرایط تاریخی، جغرافیایی و اجتماعی آنجاست و نمیتوان با معیارهایی کلیشهای یا ناظر بر فرهنگ غالب مرکز، آنها را تحلیل، تعمیم یا قضاوت کرد.
زمانی که رهبر انقلاب با قاطعیت، مردمان کردستان را "فرهنگی" میخوانند، این عنوان، ناظر بر درک دقیق از ویژگیهای خاص فرهنگی این جامعه است؛ از همین رو، هرگونه تفسیر ناصواب از آیینها، رفتارها و رسوم رایج، نه تنها نادیدهگرفتن شأن مردمان این استان است، بلکه میتواند به تضعیف همبستگی ملی نیز بینجامد.
برای نمونه، در مراسم عروسی کردی، شرکت زنان و مردان در حلقههای ههلپرکی- نوعی رقص گروهی ـ امری رایج و مورد احترام است. اگرچه ممکن است این رفتار در برخی مناطق کشور ناپذیرفتنی تلقی شود، اما در فضای فرهنگی کردستان، از قداستی اجتماعی برخوردار است. این رفتار، نه تنها برخلاف عرف منطقه تلقی نمیشود، بلکه خروج از آن و شکستن نظم حلقه، نوعی بیاحترامی به جمع و سنت محسوب میگردد. بدیهی است که چنین کنشهایی در بستر فرهنگی خود معنا مییابد و نمیتوان آن را بدون در نظر گرفتن بافت محلی، مورد قضاوت یا تفسیر قرار داد.
مدیران کردستان، ناگزیرند در چارچوب همین عرف و آداب محلی تصمیم بگیرند. دکتر «ارش لهونی»، از جمله مدیرانی است که با آشنایی دقیق با این مختصات فرهنگی، تاکنون خدمات ارزندهای داشته است. بیتردید، اداره کردستان نیازمند مدیرانی آشنا با روح فرهنگ بومی و دارای رویکردی تلفیقی، هوشمندانه و منعطف است.
در این زمینه، مقایسه رفتارهای رایج در استانهایی با بافت فرهنگی یکدست مانند یزد یا اصفهان با مناطقی چون کردستان، که آمیختهای از آیینها و گرایشهای قومی و مذهبی گوناگوناند، قیاسی نادرست است. به عنوان نمونه، در برخی از شاخههای عرفانی دراویش مرد با تیغ بر زبان خود میزنند و زنان با گشودن موی خود به سماع میپردازند. در حوزه آیین یارسان، زنان با ساز تنبور تکخوانی میکنند. در نواحی دیگری چون اوباتو، زنان و مردان در مراسمات سنتی دست در دست هم، به اجرای آیینهای «لهملان» و «سونه» میپردازند. همچنین آوازهای فولکلور کردی، که گاه توصیفاتی صریح از زنان در بر دارد، در فضای عمومی پخش میشود و مقبولیت عام یافته است. آنچه مشروعیت این رفتارها را تعیین میکند، نه معیارهای خشک و غیرقابلانعطاف، بلکه عرف پذیرفتهشده و قوامیافته محلی است.
تلاش چهرههایی چون دکتر پزشکیان در طرح توسعه منطقه مکران و اعطای اختیارات بیشتر به استانداران استانهایی با تنوع فرهنگی، نیز گامی در جهت شناخت، معرفی و پذیرش بهتر این تفاوتهاست. هدف آن است که همزیستی مبتنی بر احترام متقابل در میان اقوام ایرانی تقویت شود، نه آنکه از دل تفاوتها سوژهسازی رسانهای و تخریب حیثیت اجتماعی پدید آید.
ما کردها خستهایم از اینکه هر بار مجبور باشیم فرهنگمان را توجیه کنیم. خستهایم از اینکه رسانهای از تهران بنویسد، تفسیر کند، جوسازی کند، و بعد بگوید چرا مردم کُرد اعتماد ندارند! چرا حس تعلقشان تضعیف میشود؟ ساده است: کافیست دیده نشویم، یا بد دیده شویم.
بهعنوان یک شهروند کرد و اهل سنت، تأکید میکنم که هیچیک از رفتارهای انجامشده در جریان استقبال از استاندار اقلیم کردستان، نشانی از نیت نامناسب یا اقدامی خلاف شئون و عرف رایج نداشته است. آنچه رخ داد، در بستر عرف و آداب محلی معنا دارد و درک ناصواب و تعابیر غلط از سوی برخی رسانهها، نه تنها موجب آزردگی خاطر مردم کرد شده، بلکه بار دیگر تجربهای تلخ از مواجههی غیرمنصفانه با فرهنگ این خطه را برای آنان رقم زده است.
اگر قرار است به وفاق ملی برسیم، باید از همینجا شروع کنیم؛ از احترام به «دیگری» در درون خودمان. از پذیرش اینکه ایران، تنها تهران و یزد و اصفهان نیست. ایران، همین کردستان هم هست. با تمام رنگهایش.
امید آن داریم که در آینده، چنین جبههگیریها و تنگنظریها جای خود را به درکی عمیقتر و احترامگذارانهتر نسبت به اقوام و فرهنگهای گوناگون ایرانی دهد. چرا که هویت ملی ما، در گرو پذیرش همین گوناگونیها و تقویت حس تعلق همه اقوام به میهن مشترکمان ایران است.
اما جوانی که خلاف این واقعیات را مینویسد یا ناآگاه است یا دچار بحران هویت شده است.
* فعال فرهنگی
آدرس کوتاه خبر: