صدیق مینایی – روزنامهنگار
رسوب بیکفایتها در بدنه مدیریت کردستان و چالش مشروعیت نظام قدرت
این یک واقعیت است که مدیران ناموس و برگ موفقیت و عامل موثر بر مشروعیت نظام و مقبولیت رهبران هستند و میزان پیشرفت و رضایت جامعه از حکومت را تعیین میکنند بنابراین انتخاب افراد لایق برای قرار گرفتن در سکان اداره کشور ضرورت بقای حاکمیت است.
گاهی موارد شنیدن برخی اخبار همه اعتمادها و امیدهای جامعه را به باد میدهد زیرا نشان از روشن شدن چراغ سبز برای ورود افراد بیکفایت و بیهویت به سیستم مدیریت و بدنه کارشناسی ادارات دارد.
ظهور بحران در شاخصهای توسعه یافتگی، کاهش اعتبار عقلایی نظام قدرت، افت مقبولیت حاکمیت و سیطره فلاکت بر زندگی ملت پیامد این رویکرد غلط است.
غلبه «ریش» بر «ریشه»، «توهم دانایی و توانایی» بر «دانایی و توانایی ذاتی» و «تعلق نسبی، سببی و باندی» بر «اهلیت عقلایی و صلاحیت اخلاقی» در روند انتخاب مدیران شرایط کشور را به سمت بحران سوق داده و امید به بهبود را به سراشیبی سقوط رسانده به طوری همه در تدارک نجات جان و مال خود هستند.
آنهایی که امکان فرار دارند به خارج از ایران پناه میبرند، آنانی که امکان فرار ندارند برای جلوگیری از کاهش ارزش دارایی به بازار دلالی و احتکار طلا و دلار متوسل میشوند و کسانی که عشق به میهن و هممیهن بر وجودشان غلبه کرده مرگ را بر زندگی ترجیح میدهند.
شکستن ساختارهای حاکم بر جامعه و ایجاد خلاء قانونی، حقوقی و عرفی قابلیت ذاتی همه انقلابهاست که سبب ایجاد بستر برای حضور برخی افراد فاقد اهلیت عقلی و صلاحیت اخلاقی در مناسبات قدرت و مدیریت میگردد، در این فضاست که فرصت-طلبان فرصت را غنیمت شمرده و با تظاهر به ارزشهای انقلابی، ایدئولوژیکی و وطنی و توسل به باندهای سیاسی در مدار اداره کشور قرار میگیرند.
همه این افراد بعد از گذشت حداکثر 5 سال هویت اصلی خود را آشکار کرده و هسته مرکزی نظام قدرت باید به سرعت آنان را حذف کند، در غیر این صورت با شرایط غلبه نادانی و فساد بر ارکان حاکمیت روبرو شده و مشروعیت انقلابی نظام حاکم و رهبران کشور را به چالش میکشد.
پیامدهای عینی این پدیده سمی در کشور وارد سیر گسترش کمی و کیفی، افزایش تنوع نارضایتی جامعه و تغییر مدل اعتراضات شده است، کاهش شدید مشارکت مردم در انتخابات، کاهش حضور در مناسبتهای انقلابی، رویگردانی از فراخوانهای حکومتی، افزایش ناآرامی خیابانی و اعتصابات صنفی، بیاعتمادی به وعدههای جریانهای سیاسی غالب و گرایش به سمت رسانههای خارجی، اسنادی است برای اثبات ادعا.
تجربه تلخ کردستان از 45 سال گذشته میتواند سند عیر قابل انکار برای غلبه نادانی بر ارکان مدیریت و فساد بر سرنوشت مردم باشد زیرا افراد بسیاری به علت حرارتهای ایدئولوژیکی، وابستگی نسبی و سببی با افراد خاص، ماموریت باندهای مافیایی و برخورداری از امتیازات حکومت پسند در چرخه مدیریت استان قرار میگیرند، این افراد از روز اول کار تا پایان ماموریت تنها در فکر ماندن در مقام، غارت منابع و دخل پس دادن هستند.
این یک واقعیت است که مدیران ناموس و برگ موفقیت و عامل موثر بر مشروعیت نظام و مقبولیت رهبران هستند و میزان پیشرفت و رضایت جامعه از حکومت را تعیین میکنند بنابراین انتخاب افراد لایق برای قرار گرفتن در سکان اداره کشور ضرورت بقای حاکمیت است.
چند روز قبل یکی از مدیران ارشد استان در شورای برنامهریزی و توسعه استان اعلام کرد که برخی از مدیران حوزه عمرانی از میزان تخصیص اعتبارات عمرانی بیخبر هستند و این در اصل، خبر از وجود فاجعه در بدنه اداره کردستان می-دهد زیرا مدیر باید تمام وقت خود را بر جذب اعتبارات و هزینهکرد آن بر اساس معیارهای کارشناسی دقیق و متناسب با نیاز استان قرار دهد نه اینکه دو دستی به میز مدیریت چسبیده و تنها در فکر بقای خودش باشد.
اکنون بر حاکمیت واجب است تا همه معیارهای انتخاب را به نفع نخبگان کارآمد تغییر دهد تا هم روند توسعه آسیب نبیند و هم خودش دچار خسران مشروعیت و مقبولیت بیشتر نشود.
آدرس کوتاه خبر: