به مناسبت روز زبان مادری؛
مامۆستا «ههژار» احیاگر مرجعیت علمی ایران و هویت و زبان کُردی/ یحیی صمدی
به مناسبت روز زبان مادری و سالروز درگذشت ماموستا ههژار، یحیی صمدی روزنامهنگار، در این یادداشت نگاهی کوتاه دارد به زندگی و آثار ارزشمند این نویسنده، مترجم و محقق بزرگ، شاعر و چهره ماندگار کُرد.
ایران در طول تاریخ همواره یکی از کشورهای علمی جهان بوده اما این مرجعیت علمی تحت تاثیر حملات و لشکرکشیهای کشورها و قبایل و زیادهخواهیهای نظام سلطه در سالهای اخیر دستخوش فرار و فرودهای زیادی بوده است. کتاب قانون ابن سینا از جمله این مراجع است که تا چند سال پیش حتی خود ایرانیان نیز از متن آن غافل بودند در حالیکه در بسیاری از دانشگاههای مطرح دنیا تدریس میشد تا اینکه رهبر انقلاب زمانی که رئیس جمهور بودند دستور ترجمه آن را دادند و توسط ادیب و نویسنده توانای کرد ماموستا عبدالرحمن شرفکندی (ههژار) به فارسی بازگردانده شد.
اگر قانون ابن سینا را یک مرجع علمی ایران باستان بدانیم باید از ماموستا هژار که آن را به فارسی برگرداند به عنوان پیشتاز احیای مرجعیت علمی کشور یاد کرد. او همچنین در طول حیات پر بار خود با انتشار چندین کتاب ازجمله چێشتی مجێور و فرهنگ ههنبانه بۆرینه از ایستایی زبان کردی نیز جلوگیری کرد و دین خود را به زبان مادریاش ادا کرد.
اینک به مناسبت روز زبان مادری و سالروز درگذشت ابرمرد خادم و دلسوز زبان و ادب و فرهنگ کُردی یحیی صمدی روزنامهنگار، نگاهی کوتاه دارد به زندگی و آثار ارزشمند این نویسنده، مترجم و محقق بزرگ، شاعر و چهره ماندگار کُرد:
اگر قانون ابن سینا را یک مرجع علمی ایران باستان بدانیم باید از ماموستا هژار که آن را به فارسی برگرداند به عنوان پیشتاز احیای مرجعیت علمی کشور یاد کرد. او همچنین در طول حیات پر بار خود با انتشار چندین کتاب ازجمله چێشتی مجێور و فرهنگ ههنبانه بۆرینه از ایستایی زبان کردی نیز جلوگیری کرد و دین خود را به زبان مادریاش ادا کرد.
اینک به مناسبت روز زبان مادری و سالروز درگذشت ابرمرد خادم و دلسوز زبان و ادب و فرهنگ کُردی یحیی صمدی روزنامهنگار، نگاهی کوتاه دارد به زندگی و آثار ارزشمند این نویسنده، مترجم و محقق بزرگ، شاعر و چهره ماندگار کُرد:
سرویس فرهنگ و هنر روزنامه روژان
نویسنده، محقق، مترجم و شاعر نامدار، استاد عبدالرحمن شرفكندی مشهور و متخلص به «ههژار» به سال 1300 هجری شمسی در شهر مهاباد و در خانوادهای متدین و شهیر دیده به جهان گشود. در دو سالگی از نعمت وجود مادر محروم شد و از همان كودكی تلخی زندگی را تجربه كرد.
با شروع پنج سالگی، نزد پدرش الفبا و قراﺌت قرآن را آغاز کرد و سپس مدتی به مکتب خانه رفت و از آنجا رهسپار خانقاه شیخ برهان شد و پس از فراگرفتن مقدمات، به روستاهای اطراف عزیمت کرد و در کلاس تنی چند از مدرسین علوم اسلامی آن زمان حاضر شد. او زمانی که پا به سن جوانی گذاشت، لذت دانستن را دریافته و عاشقانه به دنبال کسب علم بود. اما پدرش به طور نگهانی دارفانی را وداع گفت و بار سنگین مسؤلیت مراقبت و پرورش خواهر و برادران صغیرش را بر دوش او که هفده سال بیشتر نداشت نهاد؛ در حالی که از خود مختصری ملک و انبوهی قرض برجای گذاشته بود. «ههژار» ناچار درس و تحصیل را رها کرد و به کسب و کار روی آورد و با تلاش بسیار توانست سروسامانی بگیرد و به نان و نوایی برسد. زن گرفت و به قول خودش فرشتهی رحمتی به خانه بُرد که در سایهاش آرامش یافت و در کنارش سختی و خستگی کار روزانه را از یاد برد. اما ستارهی بلند بخت او بزودی افول کرد و پس از دو سال، دست اجل مونس دلسوزش را از وی گرفت.
نیاز به امکانات بیشتر موجب شد که کسب و کارش را رونق بیش تری بدهد. مدتی در روستای «ترغه» (طرغه) زندگی کرد، هنگام برداشت محصول، از کشاورزان بوکان و روستاهای اطراف گندم و توتون میخرید و به تبریز میبرد و میفروخت. همجنین گاو و گوسفند نیز معامله میکرد و به کار کشاورزیش هم میرسید. به این ترتیب پس از مدتی وضع مالیش خوب شد و به سر و وضع بچهها رسید. بار دیگر ازدواج کرد و این بار نیز زنی بسیار فداکار و مهربان نصیبش شد.
عبدالرحمن به سبب علاقه وافری كه به ادبیات داشت از همان اوان جوانی به مطالعه ادبیات و دیوان شاعران بزرگ روی آورد این علاقه به حدی بود كه از همان آغاز بسیاری از اشعار شاعران نامدار را از برداشت. نوجوانی بیش نبود كه توانایی ادبی وی نمایان گشت و به سرودن شعر روی آورد، اشعار او كمكم ورد زبانها و نقل مجالس گشت. در این زمان بود كه استاد عبدالرحمن شرفکندی تخلص «ههژار» را برگزید. در همان جوانی مبارزه و فعالیتهای سیاسی و اجتماعی خود را شروع كرد، «هه ژار» یكی از فعالان و اعضای اصلی «جمعیت ژ-ك»، «كومه لهی ژیانه وهی كورد» بود؛ به گفته وی بعد از حزب «ژ-ك» به صورت رسمی به عضویت هیچ حزب دیگری در نیامد. در جمهوری کردستان هم نقش فعال و موثری داشت و از سوی قاضی محمد هم لقب شاعر ملی كُرد به او تعلق گرفت.
به روایت یک سند، هفتاد و سه سال قبل، ماموستا هه ژار دغدغه آموزش به زبان مادری را داشته است. استاد عبدالرحمن شرفکندی هفتاد و سه سال سال پیش نامه ای (یادداشتی) راجع به زبان مادری تحت عنوان «جلوگیری از مواهب الهی» برای هفته نامه «کوهستان» نوشته است.
در هفته نامه «کوهستان» شماره 18 سال اول دوشنبه چهارم تیرماه سال 1324 هجری شمسی صفحه 8 نامه ای به زبان فارسی از مرحوم استاد عبدالرحمن شرفکندی (ههژار) به چاپ رسیده تحت عنوان، (جلوگیری از مواهب الهی) که با توجه به سیاستهای سرکوب و فشار بر قومیت های غیر فارس ایران جای تأمل و توجه دارد و در واقع تا حدودی منعکس کننده فضای آن زمان شهر مهاباد بوده و اکنون با گذشت 73 سال از تاریخ انتشار آن در زمره اسناد فرهنگی و تاریخی محسوب می شود.
در این نامه (یادداشت) ماموستا ههژار نوشته است: «یکی از مباحث بسیار مهم و حیاتی در کردستان زبان است و تاریخ تا امروز نشان نمی دهد در هیچ دوره و هیچ زمانی زبان مردمی را ممنوع کرده باشند و در عصر حاضر نیز نمونه اینکار جز در ایران در هیچ کجای دنیا پیدا نمی شود و در ممالک اتحاد جماهیر شوروی، تمام ملل آن کشور زبانشان آزاد و رسمیت دارد و در مستملکات امپراطوری انگلیس. کلیه زبان های ملل آزاد است. همچنین در آمریکا و فرانسه و... اهمیت زبان از نظر قرآن مجید بالاتر از همه اینهاست بطوری که در سوره 30 آیه 21 می فرماید (و من آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف ألسنتکم و الوانکم ان فی ذالک الایات للعالمین) ... یعنی از آیات و علائم قدرت خداوند متعال است خلق آسمانها و زمین و گوناگون زبانها و رنگهای شما و بطور قطع در آنها نشانهائی است برای جهانیان. جایی که خدای یگانه زبانها را برابر آسمانها و زمین قرار داده و به همان پایه مهم شمرده است آیا چنین موهبت الهی را می شود با زور و فشار از بین برد؟ به گواهی تاریخ از شش هزار سال قبل از میلاد زبان کُردی خود را خالص و پاکیزه نگهداشته و به هیچ زبان و لغات بیگانه آلوده نکرده است. آیا ممکن است زبانی را با این سوابق تاریخی و با ادبیات برجسته و عالیش محو و نابود نمود؟ خیر
جلوگیری از مواهب الهی و مبارزه با طبیعت در هیچ زمان و مکانی برای هیچ کس مقدور و میسر نبوده و نیست. بیائید از آن افکار تاریک و پوسیدگی بکاهید به قرآن مجید و قانون اساسی وقحی بگذارید. علت ممنوع کردن زبان کُردی و ندادن امتیاز روزنامه و مجله کُردی و جلوگیری از تحصیل به زبان شیرین کُردی چیست؟ چرا دولت همیشه از این مباحث روی برمی گرداند؟
اگر دولت حاضر به بحث و دقت باشد، ما به سهولت می توانیم ثابت کنیم که تحصیل در زبان کُردی نه تنها مضر نیست. بلکه باعث امیدواری و تشویق عموم مردم کُرد زبان خواهد بود.»
استاد عبدالرحمن شرفکندی «ههژار» خودش در گفتگویی که با کیهان فرهنگی در سال 1367 داشته است می گوید: «شرح حال من چندان مهم و شنیدنی نیست. بنده در سال 1300 شمسی در مهاباد متولد شدم. ایام کودکی در مدارس دینی و حوزه های علمی درس خواندم و تازه پا به دوران جوانی گذاشته بودم که همراه خانواده ام به روستای ترغه در اطراف بوکان رفتیم. آن روزها بدلیل تبعیضات بسیاری که از سوی رژیم حاکم اعمال می شد بنده به سوی مسائل سیاسی کشیده شدم و ناگزیر در 24 سالگی به عراق متواری شدم.
در آنجا بیمار شدم و مشکلات و سختی های زیادی را پشت سر گذاشتم، بعد به لبنان رفتم و حدود دو سال در آنجا بودم. سه سال هم در سوریه ماندم تا اینکه عبدالکریم قاسم در عراق کودتا کرد و من به آنجا بازگشتم، در همین اول بود که با مرحوم ملا مصطفی بارزانی برخورد کردم و همدیگر را بازشناختیم. وقتی جنگ با عراق و رژیم صدام پیش آمد. من از طریق همکاری با رادیو و مطبوعات، مخالفتم را ابراز میکردم تا اینکه مجبور به بازگشت به ایران شدم ولی در اینجا رژیم شاه مرا به اعدام محکوم کرده بود، از این رو دوستان وساطت کرده و خواستار لغو این حکم شدند اما، شاه در پاسخ گفته بود عفوی در میان نیست فقط پرونده اش را به جریان نگذارید.
در بغداد عضو آکادمی علمی بودم و کارهای ترجمه زیادی هم داشتم، لذا وضع زندگیم خوب بود، کتابخانه خوبی هم داشتم اما تمام اینها را به دستور صدام حسین مصادره کردند، در نتیجه وقتی به ایران آمدم در نهایت فقر و تنگدستی قرار داشتم، به این جهت خانه ای هم در کرج به من دادند.»
بعد از فروپاشی جمهوری کردستان مانند بسیاری از همرزمان خود به ناچار راه غربت را پیش گرفت و آواره كشور عراق شد و سالها در ركاب قهرمان و مبارز سربلند كُرد مرحوم ملامصطفی بارزانی در دفاع از ارزش ها و هویت كُرد تلاش نمود در شرایط سخت و طاقتفرسای آوارگی و غربت نیز دست از مطالعه و تحقیق برنداشت، حتی هنگامی كه در لبنان و در بیمارستان تحت مداوا بود به مطالعه زبان و ادبیات عرب پرداخت و در این زمینه تبحری خاص یافت و در همین دوران بود كه بسیاری از شاهكارهای ادبی جهان را مطالعه نمود و بر اندوختههای خود افزود.
داستان زندگی ههژار در عراق، سراسر حکایت تحمل فقر و محرومیت در عین آزادگی است. ماجرا پشت ماجرا و پر از فرازو نشیب. سالها با نام مستعار زیست و برای گذراندن زندگی، به انجام سختترین کارها دست زد. از کارگری و سرعملگی در بیابانهای گرم و سوزان جنوب و غرب عراق گرفته تا خدمتکاری منازل و حمل بارهای مردم. اما در این وضعیت و شرایط دست از مطالعه و تحقیق نکشید و همواره بخشی از مختصر دست مزدش را به خرید کتاب اختصاص میداد.
پس از سالها آوارگی سرانجام در سال 1354 به ایران بازگشت و در شهر كرج سكنی گزید. بعد از اقامت در كرج، پیشنهاد ترجمه كتاب شفای ابوعلی سینا، از طرف دانشگاه تهران را پذیرفت-كتابی كه تا آن زمان با وجود اهمیت فراوانی كه داشت، برای علاقهمندان غیرقابل استفاده بود- وی در نهایت موفقیت شفای ثقیل و مشكل عربی را به فارسی ساده و روان ترجمه نمود و بدینوسیله به محافل ادبی و فرهنگی ایران راه یافت و پس از مدتی به عضویت فرهنگستان زبان و ادب فارسی درآمد. با گسترش حوزه فعالیتهای خویش و تحقیق پیرامون زبان و ادبیات كُردی برخدمات خود افزود.
با پیروزی انقلاب اسلامی در بهمن ماه سال ۱۳۵۷هجری شمسی مجال آن را یافت که در زمینهی کار مورد علاقهاش، یعنی تحقیق دربارهی زبان و ادبیات کُردی به فعالیت بپردازد وی در این سالها از جنبهی ادبی و فرهنگی بیشترین استفاده را از عمر عزیزش ببرد و با تلاشی سخت و خستگی ناپذیر، بیشتر ساعات شبانه روز را به تحقیق و تألیف و ترجمه مشغول بود و در سایهی این کار پیگیر، آثار ارزشمند و کم نظیری را در زمینههای مختلف علمی و ادبی و فرهنگی، از خود به یادگار گذاشت.
ماموستا ههژار در مورد زبان کُردی در وضعیت و شرایطی که وجود داشته گفته است: «زبان کُردی گستردگی زیادی دارد، علتش هم پراکندگی جغرافیای منطقه است که به طور طبیعی موجد لهجه های مختلف است. در عین حال به دلیل شرایط خاص اقلیمی از تجاوز بیگانگان هم دور مانده است. ولی زبان فارسی از اقوام بیگانه خیلی متأثر است، بویژه اعراب و ترکها. با توجه به اینکه من خودم در زمینه فرهنگ لغت کار میکنم، کلمات بسیاری را در زبان فارسی یافته ام که عربی یا ترکی است و برای آن هم مترادف فارسی وجود ندارد. ولی در زبان کُردی در برابر هر واژه چندین اسم وجود دارد که متأسفانه از این همه وسعت و گستردگی هیچ استفاده ای نمی شود.
من نمیدانم چرا مثلاً نام بسیاری از گیاهان دارویی را به عربی یا یونانی به کار می بریم ولی از به زبان آوردن مترادف کردی آن خودداری می کنیم. این مسئله را بنده یکبار در انتشارات دانشگاه مطرح کردم که هر چند مورد توجه همه واقع شد و قرار گذاشتند گروهی را به منظور جمع آوری این اسمها به کردستان بفرستند، ولی هیچ اقدامی در این زمینه صورت ندادند.»
لازم به ذکر است که فردوسی را احیاگر زبان فارسی و هویت ایرانی می دانند و به حق وی در این راستا رنج فراوان برد و برای هویت ایرانی و احیا کردن زبان فارسی تلاش بی شمار کرد و این مهم را زنده و پویا کرد.
فردوسی می گوید: «بسی رنج بردم در این سال سی، عجم زنده کردم بدین فارسی» یعنی: در این سی سالی که از سرایش شاهنامه میگذرد رنج های فراوانی بردم و ایران و تاریخ ایرانیان را با گفتار پارسی زنده کردم.
شاهنامه، نامه هزارههای فرهنگ و هنر ایرانی است. اگر فردوسی در تاریخ سربرنمیآورد و شاهنامه را نمیسرود، چه بسا ایرانیان امروز اینگونه با زبان شورانگیز و شیرین فارسی سخن نمیگفتند.
گفته شده است که «روزی از محمّد حسنین هیکل، نویسنده مشهور مصری، پرسیدند شما مصریان با آن پیشینۀ درخشان فرهنگی چه شد که عرب زبان شدید؟ گفت، ما عرب زبان شدیم برای اینکه فردوسی نداشتیم...».
فردوسی از جمله قهرمانان ملی ایران به شمار می رود، شاعری گرانقدر که جانی تازه به کالبد زبان فارسی دمید و به باور دکتر ابوالفضل خطیبی «به مدد تجربهمندیهای گذشته و کار عظیم خود زبان فارسی را به مرحله تثبیت رسانید و با سرودن شاهنامه توانست زبان فارسی را از نفوذ خیلی از واژههای بیگانه حفظ کند و ساختار و هنجارهای نحوی زبان فارسی را از گزند بیهنجاریها نگاه دارد.
زبان فارسی بالندگی خود را مدیون شاهنامه فردوسی است و به همین دلیل است که نام فردوسی با ماندگاری زبان فارسی گره خورده است».
تاریخ پرفراز و نشیب کُردها سندی ماندگار و گواهی ارزشمندی است که نشان می دهد که کُردها، زبان، ادبیات، فرهنگ و هنر خود را با تلاش و عشق و برگرفته از ادبیات عامیانه و اندوختهای ثروتمند و البته به همت بزرگان و اندیشمندان و محققان، ادبا و هنرمندانی پیگیر و دلسوز حفظ کرده و گسترش داده اند و اساتیدی زحمت کش در این حوزه ها خون دل خورده و با ثبت آثاری ارزشمند سبب اعتلا و ماندگاری آن شدهاند.
اگر فردوسی و شاهکار جاودانه اش شاهنامه سبب شد زبان فارسی به اعتلا و سترگی برسد، خدمات و تلاش فرهیختگان، ادبا و محققان و هنرمندان دلسوز کُرد هم زمینه پویایی و احیایی و توسعه فرهنگ، هنر و ادبیات کُردی را فراهم کرد و اگر امروز کُردها چنین فرهنگ، هنر و ادبیاتی دارند مرهون کوشش و تحقیق و تلاش آنان بوده که باید جداگانه به نقش بی بدیل و ارزشمند آنان پرداخت اما در این میان استاد عبدالرحمن شرفکندی جایگاه ویژهای دارد و سرقافله این کاروان ارزشمند است و با چندین دهه فعالیتش کاری کمتر از فردوسی نکرد و اگر فردوسی سبب احیا و ماندگاری زبان فارسی شده، مامۆستا هەژار این استاد خستگی ناپذیر هم چنین مسولیت و خدمتی را ایفا کرده و با آثار ماندگارش موجب توسعه و اعتلای زبان و فرهنگ کُردی شده است و به واقع جا دارد به پاس جانی که به فرهنگ و زبان کُردی بخشیده او را فردوسی کورد بنامیم.
خیلی از آثار مامۆستا هەژار، نه تنها برای کُردها، بلکه برای خیلی از مردمان جهان، دارای اهمیت و فایده است.
تفکر و اندیشه و آثار استاد عبدالرحمن شرفکندی، انسانی، و بر محور و محتوای خرد، ادب، آشتی، سلامتی، آرامش و برابری و برای از بین رفتن نابرابری و ظلم بوده است و دانایی، بشردوستی، اخلاق، فضیلت و آزادگی را رهنمود و به ما گوشزد می کند. آنچه که براساس مانیفست خیلی از شعرا، مفاخر، هنرمندان، فرهیختگان، محققان و دلسوزان کُرد به مانند خیلی از نویسندگان و ادبا آزاده و دلسوز دیگر مردمان دنیا نیاز جامعه امروز ماست و تلاش برای تحقق آن وظیفه همه و چنین افراد و تفکراتی بوده و هست.
باری، داستان زندگی ههژار، حکایت وفاداری به محرومان و دشمنی با ظالمان است که نتیجهاش برای او عمری فقر و محرومیت و درد و رنجِ در غربت زیستن و در عین عشق به وطن داشتن، ناچار از آن گریختن بود. آنچنان دل در گرو حق نهاده و سر در راهش گذارده بود که در راه آن محاسبه نمیدانست و مصلحت نمیشناخت. دریایی از استعداد و توانایی و معلومات در وجودش گرد آمده بود و اگر اراده میکرد و چشمهای از آن را در طریق عافیت طلبی مصرف مینمود، بزودی به همه چیز میرسید؛ اما او هرگز به این «چیز»ها وقعی نمینهاد و این توان استثنایی را در راه ظلم ستیزی و جدال با ارباب بیمروت زر و زور، طوری به خدمت گرفته بود که نامش، کلامش و پیامش همواره دل و دماغ آنان را آزرده میساخت. اما غالبا در دیار غربت، دست به گریبان با فقر و بیماری، برای امرار معاش ناچار به انجام کارهای سخت و طاقت فرسا بود، میسوخت و میساخت و گردن بر میافراشت.
سرانجام كار مداوم، بیخوابی و ریاضتهای فكری و جسمی، شمع زندگی این بزرگمرد را به سوی خاموشی برد، تا اینكه سرانجام در روز پنجشنبه دوم اسفندماه سال 1369هجری شمسی روح پاكش به آرامش ابدی پیوست و بدرود حیات گفت. جنازهی استاد را به مهاباد منتقل کردند و در حالی که شهر در ماتم نشسته بود و جمعیت انبوهی از دور و نزدیک برای وداع با وی گرد آمده بودند، با تجلیل و احترام بسیار تا گورستان بداغ سلطان مشایعت شد و او را در در کنار اساتید هیمن و ملا غفور به خاک سپردند.
برخی از آثار و تالیفات استاد ههژار:
1- ترجمه كتاب شفای ابوعلی سینا، در هفت جلد، انتشارات سروش
2-ترجمه قرآن كریم، چاپ تهران
3- ترجمه رباعیات خیام، انتشارات سروش
4- ترجمه شرفنامه بدلیسی، چاپ نجف.
5- ترجمه آری این چنین بود برادر، اثر دكتر شریعتی، چاپ تهران.
6- ترجمه عرفان برابری آزادی، اثر دكتر شریعتی، انتشارات سروش.
7- ترجمه پدر مادر ما متهمیم، اثر دكتر شریعتی، انتشارات سروش.
8- ترجمه یك جلوش بینهایت صفر، اثر دكتر علی شریعتی، چاپ تهران.
9- ترجمه آثارالبلاد و اخبارالبلاد به فارسی، انتشارات اندیشه.
10- ترجمه پنج انگشت یك مشت است. اثر بریژید و نگوربوكسی، انتشارات تازه نگاه.
11- دیوان اشعار، چاپ تبریز.
12- چیشتی مجیور (زندگینامه)، چاپ پاریس.
13- تاریخ اردلان، چاپ تهران.
14- فرهنگ جامع كُردی به كُردی و فارسی، انتشارات سروش.
15- برای كردستان، چاپ عراق.
16- ترجمه مهم و زینخانی از کرمانجی به سورانی، چاپ عراق.
17- مجموعهای شامل طنزهای اجتماعی، چاپ سوریه.
18- شرح دیوان ملای جزیری، انتشارات سروش.
19- طایفه فراموش شده گابان، چاپ عراق.
20- تاریخ سلیمانیه ترجمه از عربی به فارسی، (چاپ نشده)
21- روابط فرهنگی ایران و مصر، ترجمه از عربی به فارسی، (چاپ نشده)
22- ترجمه فرهنگ عمید به كُردی، چاپ نشده و چندین اثر ارزشمند دیگر...
در پایان این نوشتار لازم به یادآوری است که بی شک یاد کردن از انسانهای فرهیخته، مفاخر و ادباء، دلسوز جامعه، فعال و بزرگ و صاحب اثر و خادم در هر جامعه ای همواره به مثابه چراغی فراروی انسانها در یافتن راه رستگاری خویش بوده است و خوشبختانه در میان آداب و رسوم کُردها و فرهنگ این ملت یاد کردن و گرامیداشت فرهیختگان، نویسندگان، هنرمندان و فعالان عرصه های مختلف جامعه یک فرهنگ و اصل ارزشمند است و این مهم ستودنی است، اما متاسفانه همین فرزانگان و عالمان و هنرمندان و خادمان مردم در طول حیات آنگونه که شایسته و بایسته است مورد احترام و عزت و حمایت قرار نگرفته و نمی گیرند و همواره با مظلومیت ها و طعنه های بیشمار و کم و کسری های زندگی عادی هم مواجه هستند و از ایده ها و افکار و عقاید و آثار آنان در زمان حیاتشان به مانند زمان بعد از مرگ استقبال نمی شود و این دردی شده که درمان و رفع آن سالهاست بی نتیجه مانده است.
باید گفت چه بسیار فرهیختگان، عالمان، دانشمندان، مخترعان، هنرمندان و نویسندگان بسیاری در جامعه ما عمری را صرف تحقیق، مطالعه، تدریس و خدمت کردند و عاقبت ساکت و آرام چهره در نقاب خاک فرو کشیدند بی آنکه جامعه آنها را بشناسد یا خدمات و تلاش هایشان را ارج نهد که ضروریست بیشتر به خود آئیم و قدر و منزلت فعالان عرصه های مختلف جامعه و خادمان و دلسوزان مردم را در حوزه های علمی، هنری، فرهنگی، صنعتی، ورزشی و دیگر بخش ها را بیش از پیش بدانیم و در زمان حیاتشان ضمن تجلیل و تکریم، از آثار و دست آورد هایشان بیشتر و بهتر بهره بگیریم.
ما بدون فرزانگان، دانشمندان، عالمان، محققان، فرهیختگان و شاعران و فعالان حوزه فرهنگ و هنر هویتمان را از دست می دهیم، ضروری تر از گذشته لازم است زبان و فرهنگ را حفظ و حمایت و فرهنگ پروران و فرهنگ نویسان و فرهیختگان و خادمان این دیار را در حوزه های مختلف دوست بداریم و آنها را حمایت کنیم و همین امروز همت کنیم چون فردا دیر می شود.
آدرس کوتاه خبر: