استاد که از پشت رئیس عشایری فرهیخته و دانا بود و در بطن و دامن مادری که دخت علامه زمان مرحوم آیت الله مردوخ است پرورش یافت.
بارها شنیدهایم که میگویند: ما ملتی مرده پرستیم؛ شخصیتهای برجسته و نخبگانمان تا در قید حیات هستند مشمول بیعنایتی میشوند و چون از میان ما میروند، به ستایششان میپردازیم و آنها را ارج مینهیم. بنده ضمن تأیید این مطلب عرض میکنم که همین روال و منوال ما هم آنی و مقطعی است؛ واکنشی احساسی که به ناگاه میجوشد و پس از مدتی بدون هیچ حاصلی فروکش میکند و فرد را با همه ستایشهایی که از وی کردهایم و حتی آثار و اندیشههایش را به طاق نسیان آکنده از درهای درخشان میسپاریم و به راه خود میرویم.
به همین دلیل ما هیچگاه فرزانگان و فرهیختگان خود را چه در زمان حیات و چه در زمان ممات نشناختهایم و بر اندیشهها و درد و رنجشان آگاه نشدهایم؛ این غفلت در حالی است که همه ما نیک میدانیم خداوندان اندیشه در زمان حیات به دلایل عدیده موفق به انتشار تمامی آثار خود نشدهاند؛ بخشی از این مکتوبات و محفوظات که اکثراً دستنوشته هم هستند چو ارثیه گرانبها از آنان باقی است که به جامعه تعلق دارد و وظیفه همگان به ویژه متولیان علم و فرهنگ است که انتشار این آثار را ممکن و همگان را از آنان بهرهمند سازند؛ اما از آنجا که همه ما به سنت ناحسنهامان تابع «هرکه از دیده برفت از دل برود» هستیم هیچگاه زحمت بهرهگیری از این اندیشههای نخبگان سفرکرده را به خود نداده و به دریوزگی دانستههای در دست دیگران میرویم در حالی که خود بهتر از آنها را داریم ولی بر آن معرفت نیافتهایم و چنین است که همچنان بر دور تسلسل باطل میچرخیم.
سالها دل طلب جام جم از ما میکرد
آنچه خود داشت ز بیگانه تمنا میکرد
با ذکر این مقدمه سنتشکنی میکنم و پا از دایره دور بیحاصل به درمینهم و نام و یاد عزیزی سفر کرده را به خاطر میآورم که 16 سال پیش از این از میان ما رخت بر بست و سوار بر بال سیمرغ اجل، رهسپار ملکوت اعلی شد. مرحوم مغفور علی راخزادی دارای دکترای زبان و ادبیات فارسی و مدرس دانشگاه آزاد کردستان با دهها اثر در زمینه زبان و ادبیات کُردی و صدها مقاله و گفتار که در زمان حیات تنها موفق به چاپ بخشی از آنها شد به واسطه دست و پنجه نرم کردن با بیماری لاعلاج در سالهای پسین عمر مجال نشر همه آن مکتوبات نظم و نثر را نیافت و سرانجام در بیست و هفتم اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۶ در شرایطی روح بلندش به ملکوت پیوست که علیرغم سختی بیماری تا آخرین لحظات عمر پیوسته در تلاش ترویج علم و شناساندن زبان کردی چون زبانی مستقل و غنی و نمایانگر بودن ملتی صاحب فرهنگ بود.
استاد که از پشت رئیس عشایری فرهیخته و دانا بود و در بطن و دامن مادری که دخت علامه زمان مرحوم آیت الله مردوخ است پرورش یافت. تحصیلات اولیه را در همان منطقه خورخوره در شهرستان سقز آغاز و به مدد استعداد خدادادی، دورههای تحصیلی را طی و سرانجام دیپلم خود را از دبیرستان دارالفنون در تهران کسب نمود و پس از طی دوره تربیت معلم به امر تعلیم و تربیت پرداخت اما روح بلنداش وی را وادار به ادامه تحصیل کرد و در پی این خواست خجسته به اهواز، اصفهان و نهایتاً تهران رسید و موفق به کسب درجه دکترا در رشته زبان و ادبیات فارسی شد. با چنین کوله باری از دانش و درایت به کردستان بازگشت تا اندوختههایش را در اختیار فرزندان این مردم بگذارد.
استاد در کنار فراگیری ادبیات فارسی از زبان مادری غفلت نکرد و به مدد درایت خود به مطالعه آثار ادبی کردی پرداخت و آنچنان خود را غنی کرد که به یکی از منابع و سرچشمههای آگاهی در زبان و ادبیات کردی مبدل و همگان بر مقام والایش در این زمینه اعتراف داشتند. حاصل اندیشههای بلند استاد و قلمرو آن شامل شش جلد کتاب در زمینه زبان شناسی و دستور زبان و ۵ مقاله و طرح پژوهشی در این رابطه و یک جلد کتاب و نه مقاله درباره سبکشناسی و نقد ادبی و شعر یک جلد کتاب و دو مقاله بلند در زمینه عرفان، یک کتاب و یک مقاله در زمینه فرهنگ و فولکلور، به اضافه دهها آثار دست نوشته میباشد که هنوز چاپ نشده است.
استاد دکتر علی رخزادی در مقام مدرس دانشگاه، سمت استاد راهنما برای صدها دانشجوی زبان و ادبیات فارسی در تهیه پایاننامه بود و نیز عضو پیوسته بنیاد ملی ایرانشناسی. همچنین مجموعه گستردهای از اشعار به زبانهای کردی و فارسی در قالب شعر نو و کلاسیک به همراه خاطرات و مقالاتی با مضامین گوناگون از وی به یادگار مانده است که بخشی از آنها هنوز چاپ نشده است.
وی همچنین طراح و نقاش چیرهدستی بود که قلم در دستان توانایش آثاری بدیع شکل میبخشید که تحسین هر کسی را موجب میشد؛ چنین فرزانه گرانسنگی سرانجام در برابر بیماری تسلیم و در روز پنجشنبه بیست و هفتم اردیبهشت سال ۸۶ و در سن ۶۳ سالگی قلم و جسم خاکی را وانهاد و روح بلنداش به دار البقاء پرواز کرد.
جهانا همانا فسونی و بازی
که بر کس نپایی و با کس نسازی
به ظاهر یکی بت پر نقش و آز
به باطن چوخوک پلید و گرازی
صد و اند سال آن مرد غرچه
چرا شصت و سه آن مرد تازی
چرا عمر طاووس و دراج کوتاه
چرا مار و کرکس زیند در درازی
این است که زندگی و مرگ فرزانهای بیهمتا که فلک در حقاش جفا روا داشت وی را در آستانه بهرهوری بیشتر از ما گرفت و ما هم با قدرنشناسی به عادت معمول او را از یاد بردهایم و اندیشههای مکتوبش را که در واقع اندرزها و رهنمودها برای خودشناسی و معرفت بر خویشتن است به فراموشی سپردیم.
به راستی آیا زمان آن نرسیده که از این خواب غفلت بیدار شویم و قدر سرمایههای معنوی خویش را بدانیم؟ آیا وقت آن نرسیده که متولیان علم و فرهنگ مشوق خانوادههای این اختران تابناک گردند و با انتشار آثار این بزرگان در قالب کتاب و دیگر امکانات آن را در اختیار همگان قرار دهند. جامعهای که به فرزانگاناش ارج مینهد مسلماً زمینه را برای زایش و نوازش این فرهیختگان فراهم و در سایه همت عالمانه آنان راه سعادت را میپیماید.
با نثار هزاران سلام و درود به روح پر فتوح کاک دکتر علی رخزادی و دیگر عالمان این خاک و خلق، اجازه میخواهم در پایان این یادمان شعری تقدیم کنم که در چله کاک دکتر علی رخزادی به زبان کردی سرودم.
بۆ چلهی کاک دوکتور عهلی روخزادی
گوڵان بو و سروشت به گـوڵ رازاوه
کـۆڕی شـادی بــوو لهم ناو به ناوه
سهوزه له دهشـت و وهنهوشه لهدۆڵ
سهريان ههڵدابوو له دووتـۆی خۆڵ
سۆسەن له قەد پاڵ، چـنوور له کاوان
بووکـی بەهاريان هـێنابوه باوان
شەوبۆ بنکه دار رايحەی دڵکـەش
شەپۆل عەتری پەخـــشان بوله کەش
لە ناکاو هەورێ رەش و پڕ گـرنج
سايەی سەنگـينی کردە مايەی رەنج
تکۆ تکـۆی خەم بەوێـنەی لێـڵاو
باری له هەوره وجماوەک سێـڵاو
ڵافاو روی کـرده باخـچەی ئەديــبان
کـردی به ئامانج «عەليم»ی کوردان
خەميا قامەتی ئەو خامە داره
وەری گوڵـی عومر ئەو گوڵعـوزاره
فەلەک، بێفرسەت چەواشەی چەپ گەرد
سوڕ ئەدەی هاره و بەرهەم دێنی دەرد
بەهار ئەکەيته خەزانی ناوەخــت
ئەپڕوزێنی گوڵ بە دەرد و ميحنەت
لە گوڵان گوڵت برده دوتۆی خاک
بڕووخێ نەزمت، لەت لەت بێ و چاک چاک
وا چلەت هێنا وەسەر ماتەمدا
کەيلت کرد دەروون له خەم و تەمدا
له ناکــام بەد کام تاڵان کاريەکەت
له سايەی سيای جەفا کاريەکەت
خامه بێخاوەن، دەفتەر بێنوسەر
تلميز، تەلەمموز، تەعتيله يەکسەر
پیت بێئـــاوا، وشه بـێمانا
رەسته بێدەستوور، مەتن ناخانا
مـيسرەع بێوەزن و بەيـت نامەوزون
قافيه تەنگ و غەزەڵ بێمەزموون
وا دياره فەڵەک دوژمن زانستی
نەياری نامەرد ژيری و «هەست ی
ناسر حەیدەری کانیسانانی
31 جۆزهردان 1386
ناصر کانیسانانی
دسته بندی: اخبار / اسلایدر / اجتماعی / فرهنگی / کردستان / آذربایجان غربی / ایلام / کرمانشاه / یادداشت
آدرس کوتاه خبر: