جمعه، 7 اردیبهشت 1403
روژان پرس » فرهنگی » قطره‌ای در اقیانوس

مروری بر سه فصل افسون کننده سریال دارک، محصول نتفلیکس

قطره‌ای در اقیانوس

0
کد خبر: 361

قطره‌ای در اقیانوس

این سریال را بهتر است با دیگران دید، زیرا هیچ چیز مثل گیج شدن و داشتن امیدی مشترک برای پی بردن به واقعیت داستان نیست. سردرگمی مشترک درباره اینکه چگونه فردا، هفته آینده و یا ماه‌های آینده را سپری کنیم یکی از ویژگی های مشخص سال 2020 است.
فرهنگی- سرویس ترجمه روژان پرس: «هر آنچه می‌دانیم قطره‌ای است در برابر اقیانوسی از آن چه که نمی‌دانیم.»
نقل قول فوق که از فصل آخر سریال دارک گرفته شده است بهترین توصیف برای اولین سریال آلمانی نتقلیکس است؛ سریالی که با جداول زمانی متعدد، شجره نامه‌های در هم تنیده و سوالات فراوان بی‌جواب مغز شما را منفجر میکند . نتیجه گیری  این سریال سه فصلی مبارزه با درد ، مرگ و ویرانی است. درد، مرگ و ویرانی که بعضی از شخصیت های آن به بهانه عشق،  ارتباط و ازمیان بردن درد دیگران به بار  آورده اند. دارک از ابتدا تا انتها بینندگان را به بحث و تئوری سازی واداشت و فصل آخر آن هم توانست علیرغم ازهم پاشیده شدن دنیای شخصیت های داستان این تجربه مشترک را در بین بینندگان ایجاد کند. دارک بهانه‌ای شده است تا همگی وارد گروه عظیم مفسران و بحث‌کنندگان این سریال شده و همچنین مثل شخصیت های نوجوان آن، مروری داشته باشیم بر زندگی شخصی خود و آنچه بر ما گذشته است.
فصل اول آن که در ابتدا بیشتر شبیه مدل آلمانی استرینجر تینگز (Stranger Things) بود درسال 2017 در نتفلیکس پخش شد و توجه آن برسه اصل بود: یک نیروگاه هسته‌ای در شهری کوچک، گروهی نوجوان زیرک که قصد نجات دنیا را داشتند، و حسی شوم که بر فراز این دنیای خلق شده توسط کارگردانان بنام آلمانی آن (باران بو اودار و یانتج فریز) معلق بود . دارک درآغاز معمای یک پسر گمشده بود، ولی بعدا به داستانی مبدل شد که بر ذات گرانبهای زمان، درک اندوه آور عشق، و ارتباط گره خورده و پیچیده بین دوستان، خانواده و تصمیماتمان و در کل هر شخصی که غوطه وار وارد زندگی ما شده و یا از آن خارج میشود متمرکز شد.
فصل سه دقیقا از جایی آغاز می‌شود که فصل دو پایان یافت، با جوناس (با بازی لویس هافمن) و مارتا (با بازی لیسا ویکاری) درحال شروع سفری دیگر. پس از آنکه مارتای دنیای جوناس مورد اثابت گلوله قرار میگیرد، یک مارتای پر زرق و برق تر جوناس را پودر کرده و به دنیای دیگری می‌برد که در آن جوناس اصلا به دنیا نیامده است. در این دنیای دوم هنوز هم انفجار آخر الزمانی وجود دارد، اما شخصیت اصلی آن به جای جوناس مارتاست و این حقیقت با پوشیدن کت بارانی زرد رنگ جوناس توسط مارتا نمایش داده میشود، کتی که در طول سریال نقش یک عنصر معنا دهنده و روشنگر را ایفا میکند. جوناس مجبور است با سرعت این سرنوشت نفرین شده را متوقف کرده و گروه های زیادی را مجاب نماید که تمامی رخداد های فصل اول و دوم سریال محتمل بوده و در این راه مروری مفید و روشنفکرانه را به درک بهتر سریال به بیننده اعطا کند. دارک با پوشش دادن سه قرن و چندین نسخه‌ی حال و گذشته هر شخصیت، نیازمند توجه و دقت است. برای لذت بردن از این سریال شما نمیتوانید همزمان گوشی همراه خود را چک کنید، یا از کامپیوتر خود استفاده کنید، یا شام میل کنید و یا اصلا تمرکز خود را لحظه ای از دست بدهید، برای مثال در جایی از داستان ما شاهد  چهار نسخه یک شخص در یک اتاق هستیم. این سریال سفری پر چالش است که طراحان آن شما را مجبور به تجربه آن میکنند.
این سریال همچنان که در سطوح تکنیکی عملکرد فوق‌العاده‌ای را نشان می‌دهد، صحنه‌های تکنفره بسیار زیبایی را نیز خلق می‌کند. در طول هر قسمت، عوامل فیلمبرداری چندین بار موفق به انتقالی زیبا از حسی گیج کننده و عصبی به حسی آرام، با ثبات و پایدار می‌شوند. عملکرد هافمن با توجه به سن این بازیگر همچنان درخشان است. هربار که به جایی خیره میشود نگاهی به سنگینی دو فصل و صدها سال زندگی که پشت سر گذاشته است را در خود دارد. نگاه های او یک وحشت بی پایان و ضلالتی غریب الوقوع را القا میکنند که در دنیای دارک به ندرت کمرنگ میشوند.
فصل سوم به وحشیگری دنیای پس از انفجار آخر الزمانی قدم می‌گذارد ولی تمرکز اصلی داستان برجوناس و مارتا و عشق پایان ناپذیر آنهاست. این فصل هشت قسمتی که خشن ترین فصل این سریال هم محسوب می‌شود شخصیت های جدیدی را رو میکند. شخصیت هایی مثل مردی که با نسخه های بچگی و کهنسالی خود سفر میکند و به صورت قدرتمند و برجسته ای با ساکنان ویندن وداع می‌کند. این سریال با تاکید دوباره و دوباره بر دوگانگی های زندگی از قبیل تاریکی و روشنایی، خوب وبد، و زندگی و مرگ به عنوان قصیده‌ای برای دلبستگی و ارتباط با دیگران پایان میپذیرد.
پیگیری مجدانه حقیقت و حس فقدان ناشی از از دست دادن دیگران که سراسر زندگی مارا بخصوص در طول چندین ماه گذشته در بر گرفته است در این سریال به وفور حس می‌شود و این حس در طول هر فصل قوی و قویتر می‌گردد. دارک به من دوستی‌هایی عمیق‌تر، اوقاتی لذت‌بخش با برادر بزرگترم، و ایده‌های وسیع‌تری در باره ذات بیکران جهان هستی داد. این سریال را بهتر است با دیگران دید، زیرا هیچ چیز مثل گیج شدن و داشتن امیدی مشترک برای پی بردن به واقعیت داستان نیست. سردرگمی مشترک درباره اینکه چگونه فردا، هفته آینده و یا ماه‌های آینده را سپری کنیم یکی از ویژگی های مشخص سال 2020 است.
همان‌طور که حوا (همان مارتا) گفت «در حقیقت ما تنها کسری از یک دنیای بی پایان هستیم.» واین دنیای بی‌پایان با دارک بسیار بهتر است. تعداد بسیار کمی از سریال‌های علمی تخیلی توانسته اند تعادل میان دو عنصر اصلی این مدل سریال ها را حفظ کنند: اینکه بتوانند بیننده را در طول سریال به صورت مداوم تشویق به حدس زدن و پیش بینی کردن کنند و در عین حال از گیج گردن بیننده پرهیز نمایند. دارک که یکی از شگفت انگیز ترین سریال‌های تلویزیون،  و احتمالا منحصربفرد ترین سریال نتفلیکس است کار خود را با نمایشنامه‌ای فوق العاده، سرانجامی تکان‌دهنده و پایانی تلخ و شیرین خاتمه می‌دهد.
مایکل فرانک
مترجم محمد بهزاد بدری - سرویس ترجمه روژان پرس




دسته بندی: فرهنگی
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید