خشونت میان دانشآموزان، بهویژه در مدارس پسرانه، پدیدهای غریب نیست؛ اما آیا وظیفه مدیران، حل این بحرانها نیست؟
چند روز پیش، در پی پیگیری مکرر از بابت کتکهایی که پسرم در مدرسه دریافت میکرد، به مدیریت آموزشگاه مراجعه کردم. نگرانی من، نه تنها از بابت آسیبهای جسمی و روانی فرزندم، بلکه از بابت شرایط مشابهی بود که دیگر دانشآموزان کلاس نیز تجربه میکردند. در دیدار با مدیریت، با طرح موضوع، از تأثیرات مخرب خشونتهای مکرر بر روحیه فرزندم سخن گفتم؛ کودک من که هر روز، بیش از یادگیری درس، با دنیایی از خشونت روبهروست، دلسرد، خسته و عصبی به خانه بازمیگردد.
اما پاسخ مدیریت، نه تنها دلیلی بر نگرانیهای من نشد، بلکه عمیقاً مرا متحیر کرد. با لحنی سرد و جملهای عجیب گفتند: «اینجا مدرسه است؛ باید منتظر هر مشکلی باشید. اگر راضی نیستید، فرزندتان را از این مدرسه ببرید.»
این جمله سنگینتر از تمام کتکهایی بود که فرزندم و همکلاسیهایش در این مدت تحمل کردهاند. در آن لحظه به یاد گفتار مجری یکی از برنامههای تلویزیونی افتادم که با گستاخی به مردم گفته بود: «اگر مثل ما فکر نمیکنید، از ایران بروید.» جملاتی که طنیناش چنان سنگین بود که منجر به عذرخواهی در رسانه ملی شد. اما گویی در جامعه ما، هیچ تجربهای عبرتی برای دیگران نمیشود.
مدرسه، این مکان مقدس که هدف والای آن پرورش و آموزش است، اکنون در چنگال مدیریتی گرفتار شده که مسئولیتگریزانه، حتی حق اعتراض را از والدین سلب میکند. منشور ملی آموزشوپرورش، کرامت دانشآموزان را مصون از هرگونه تعرض جسمانی و روانی میداند؛ اما آیا این کرامت، امروز در کلاسهای درس و زیر نظر برخی مدیران، فقط شعاری بیمعنا نیست؟
خشونت میان دانشآموزان، بهویژه در مدارس پسرانه، پدیدهای غریب نیست؛ اما آیا وظیفه مدیران، حل این بحرانها نیست؟ نقش یک مدیر شایسته، در ایجاد فضایی صمیمی و امن برای دانشآموزان نمود پیدا میکند. اگر قرار باشد مدیریت مدرسه به عهده برنامههایی پیشفرض و بیروح باشد، شاید حتی یک ربات هم بهتر از مدیران امروز عمل کند. اما فلسفه وجود انسان با تدبیر، همین است که با خرد، آیندهسازان این سرزمین را هدایت کند.
پاسخ مدیر مدرسه، نه تنها بیمسئولیتی او را آشکار کرد، بلکه ما را به گذشتهای تلخ بازگرداند؛ زمانی که شاه پهلوی به مخالفانش گفت: «هر کس نمیخواهد عضو حزب رستاخیز باشد، بیاید پاسپورتش را بگیرد و برود.» امروز نیز، گویی همان فرهنگ تکرار میشود. کودکان معصوم ما، کولهپشتی بر دوش، در جستجوی سرنوشتی بهتر، میان مدارس آوارهاند.
سوال اینجاست: چه کسی باید پاسخگوی این بیعدالتیها باشد؟ سلامت جسم و روح فرزندان ما، مسئولیت چه کسی است؟ آیا دولتی که توجهش معطوف به مسائل خارجی است، میتواند پاسخی برای دغدغههای والدین نگران بیابد؟ یا مدیری که به جای همدلی و دلجویی، ما را به ترک مدرسه دعوت میکند؟
این پرسشها، تلنگری است برای وجدان جمعی؛ برای تمام آنانی که معتقدند مدرسه جایی برای امنیت، عدالت و پرورش است، نه میدان بیمسئولیتی.
* بازنشسته آموزشوپرورش
آدرس کوتاه خبر: