صدیق مینایی – روزنامهنگار
حقوق هویتی کورد و اهل سنت و بازی ناشیانه وابستگان قدرت و دلبستگان ثروت
شما فعالان «درستادی و برستادی» اگر واقعا پیگیر حقوق کورد و اهل سنت هستید، باید انتخاب لهونی را فرصتی مغتنم برای اثبات صداقت خویش دانسته و این فرد را چنان حمایت کنید که تبدیل به تجربه موفق گردد تا حاکمیت حاضر به گشایش فصل نوینی از تعامل با مطالبات هویتی و حرکت به سمت آشتی ملی شود.
اقتدارگرائی و انحصار طلبی از خصوصیات ذاتی جریانهای ایدئولوژیک است زیرا بر این باورند که حقیقت مطلق نزد آنها بوده و باید گستره حاکمیت آن را به تمام دنیا برسانند تا هم جهالت و تاریکی از بین برود و هم همه انسانها به خوشبختی برسند.
بر این اساس است که تبعیض در توزیع قدرت، ثروت و منزلت را موجه دانسته و سایر هویتها را یا سرکوب میکنند و یا در حاشیه قرار داده و با استفاده از افراد دارای حداقل حس هویتی نقشهای تشریفاتی و سهمهای صدقهای به آنها میدهند.
پذیرش این افراد برای ایجاد حس امیدواری در جامعه هویتها و جلوگیری از تشکیل مطالبهگری سازمان یافته است اما این حضور به صورت مستمر کنترل میگردد تا همراهان ایدئولوژی غالب به بیماری روانی «توهم دانایی و بزرگی» مبتلا نشوند.
یکی از مظاهر رویکردی این افراد تعریف معنا و دایره شمول واژههای هویتی بر اساس منافع شخصی و تعاریف حکومت پسند میباشد تا از این طریق بتوانند از ظرفیت قدسی آنها استفاده کنند اما در قبال دفاع از ارزشها و حقوق هویتی هیچ احساس تکلیفی ندارند.
واژههای کورد و اهل سنت در ابتدای انقلاب مبنای مطالبهگری معتقدین به مکاتب سنی مذهب، احزاب ناسیونالیستی و دموکراسیخواه بود اما مقاومت ایدئولوژیک غالب در برابر این مطالبهگری سبب بروز اختلافات خونین و تنشهای مستمر شد به طوری که جامعه سیاسی و عقیدتی تبدیل به 2 دسته انقلابی و ضد انقلاب گردید که تا کنون هم ادامه دارد.
بعد از غلبه نظامی حکومت بر مخالفان و منتقدان فصل نوینی از تعاریف و دایره شمول واژههای کورد و اهل سنت شروع و در مدار بازیهای سیاسی افراد و باندهای فعال قرار گرفته و هرکس به نسبت مطامع خود آن را تعریف میکند.
کاهش مقبولیت جریانهای غالب حکومتی در میان هواداران، آنها را به سمت بهره برداری از قداست واژههای معرف هویت-های دیگر برد تا بتوانند با طرح شعار دفاع از مطالبات، آراء آنها را به نفع خویش مصادره کنند.
این روند با اجرای مدل دوم خردادیها وارد فاز جدیدی شد زیرا این جریان با لشکری بزرگ از پیاده نظام کورد و اهل سنت مورد تائید حکومت وارد میدان شدند اما علاوه بر اینکه هیچ دستاوردی برای این 2 هویت نداشت توانست زمان طلائی را از دست آنها خارج و شکافهای متنوع در روند پیگیری حقوق آنها ایجاد کند.
مطالبات ریشه در هویت نژادی، فرهنگی و عقیدتی دارد نه در منافع افراد «درستادی و برستادی» و پیاده نظام جناحهای حکومتی، خواسته کورد و اهل سنت، اجرای طرح آشتی ملی و تامین بستر حضور سازمان یافته در نظام قدرت و ارتقاء منزلت است نه دادن پست اداری به افراد.
بیش از 3 دهه است که انتصاب استاندار کورد و سنی مذهب ورد زبان وابستگان جناحهای حکومتی و فعالان ستادهای انتخابات است و مدام آن را از حکومت مطالبه میکردند تا اینکه دولت مسعود پزشکیان این خواهش را اجابت کرد.
اما به محض اینکه مشخص شد فرد انتخاب شده از میان لیست «برستادی و در ستادیها» نیست، فوری حضرات اعتراضات خود را عیان ساخته دایره توهینها را تا حد حریم خانواده آرش لهونی گسترش دادند.
اکنون این سوال را از حضرات داریم: در حالی که آرش لهونی کوردنژاد، شافعی مذهب، دارای مدارک تحصیلی بالا و سوابق مدیریتی خرد و کلان است با چه توجیهی در مقابل وی قد علم کردهاید؟ آیا فکر نمیکنید که کوردسنج و سنیسنج حضرات دقیق کار نمیکند؟
این یک واقعیت است که معیارهای آنها هیچ نسبتی با حقوق هویتی نداشته و ریشه در باندبازیهای رایج 45 سال گذشته دارد که این دیار را ویران و مدافعان حقیقی مطالبات کورد و اهل سنت را آواره کرد.
شما فعالان «درستادی و برستادی» اگر واقعا پیگیر حقوق کورد و اهل سنت هستید، باید انتخاب لهونی را فرصتی مغتنم برای اثبات صداقت خویش دانسته و این فرد را چنان حمایت کنید که تبدیل به تجربه موفق گردد تا حاکمیت حاضر به گشایش فصل نوینی از تعامل با مطالبات هویتی و حرکت به سمت آشتی ملی شود.
آدرس کوتاه خبر: