آموزش و پرورش به آرامشی اعتدالی_ اصلاحی نیاز دارد و این آرامش با نیروهای تندرو، دخمهاندیش و بداخلاق نسبتی ندارد.
در آموزش و پرورش استان کردستان سالهاست كه مديران بیانگيزه و نابلد در سودای مقام و منصب، نه از روی علاقه، علم و تجربه، بر مَسند مدیریت در آموزش و پرورش (از مدیر کل گرفته تا مدیران میانی) نشستهاند و هركدام ردی سياه از خود بر این پيكر نیمهجان گذاشتند و رفتند و نه تنها وزیر بلكه هيچ نهاد مربوطی از استاندار و نماینده مجلس گرفته تا رسانهها بر اين عملكردهای به شدت متناقض و ضعیف این اداره کل نظارتی نداشتهاند. گويی آموزش و پرورش استان کردستان فرزند نابهنجار و مريضی است كه در گوشهای رها شده و فقط بايد به آن آب و غذا داد تا تلف نشود!!
جهت تایید این مدعا کافیاست با مراجعه به متون مدیریتی، عملکرد مدیریتی آموزش و پرورش استان کردستان را در چند سال اخیر با شاخصهای ابتدایی مدیریت سنجید.
بر این اساس، یک مدیر کارآمد بر مبنای ویژگیهای زیر میتواند در عرصه اجرا و مدیریت عملکرد مثبت داشته باشد؛
- برنامهمداری
- قدرتِ تصمیمگیری و قاطعیت در اجرای تصمیم
- جامعنگری در انتصابها
- نظارت مستمر و کیفیتبخش و بسنده نکردن به مدیریت ایملیی واز راه دور
- ایجاد فضای باز اظهار نظر، انتقادپذیری و پرهیز از استبداد رای
- تربیت مدیران کارآمد و نظارت بر عملکرد آنان
- رفتار محترمانه و حمایتی با کارکنان
- بیان صادقانه محدودیتها و پوزشخواهی در صورت بروز خطا یا کاستی
و بسیاری از شاخصهای دیگر...
حال با انطباق این ابتداییترین شاخصهای مدیریتی با عملکرد آموزش و پرورش استان کردستان، متوجه خواهیم شد؛
زمانیکه در میان بهت و حیرت نخبگان و مدیران توانای آموزش و پرورش، مدیرکل جدید در دولت سیزدهم از سازمان حج و زیارت انتخاب میشود نباید انتظار میرفت که برنامهمداری بر مبنای رویکردهای آموزش و پرورش شکل بگیرد؛ چه بسا در بسیاری از موارد برنامهها بیشتر بر مدار سازمان حج و زیارت چرخید!!
- با توجه به فاصله بیش از یک دهه مدیر کل از آموزش و پرورش و عدم اِشراف بر برنامههای این حوزه، تصمیمگیری و قدرت اجرای تصمیمات به روشی زیر زمینی از حوزه اختیارات مدیر کل خارج و برنامههای خالصسازی و اغلب امنیتی مبنای بیشتر تصمیمات شد و مدیر کل نه تنها قدرت تصمیمگیری نداشت بلکه در برابر تصمیمات نادرست هم، مطیع و مجری محض بود!!
- شایستهسالاری در انتصاب مدیران میانی استان جای خود را به تبعیت بدون چون و چرای مدیران از حلقه نفوذی اداره کل داد؛
مدیرانی که یک شبه بدون اینکه مدیریت در سطح یک آموزشگاهِ نرمال، را داشته باشند مدیر شهرستان شدند و یا مدیرانی که بدون تجربه یک ساعت کارشناسی بر مسند مدیریت آموزش و پرورش نشستند و یا مدیرانی که با تغییرِ رنگِ فوری، از مدیریت یک منطقه به منطقه دیگر کوچ کردند بدون آنکه عملکرد قابل قبولی داشته باشند. نتیجه آنکه؛
عدم تخصصگرایی، تجربهگرایی و شایستهسالاری به تبع آن عدم تجانس مَسندنشینان مدیریت، با مفاهیم و دغدغههای آموزش و پرورش باعث عدم شکلگیری فهم مشترک و ایجاد سردرگمی، روزمرگی، دوبارهکاری، دلزدگی و... شده است.
- در چند سال اخیر شاهد کمرنگترین حضور مدیرکل در آموزش و پرورشهای تابعه مخصوصاً مناطق، بودهایم؛ این در حالیست یک مدیر کارآمد باید با حضور خود، مشکلات و کاستیها را لمس و برای آن چارهاندیشی کند.
کیفیت بخشی برنامههای آموزشی و پرورشی، کمبود امکانات و تجهیزات، کمبود نیروی انسانی، ساماندهی و سازماندهی نیرویهای انسانی، نارضایتی معلمان و اولیا همه و همه مسائلی هستند که نه مدیران یک شبه مناطق و نه مدیریت ایمیلی مدیر کل چارهساز آنها نبود و در بسیاری از موارد میطلبید شخص مدیر کل با حضور در مجمعها و انجمنها حداقل سنگ صبور بسیاری از رنجهای آموزش و پرورش باشد.
- مدیر کل مطیع و مدیران بدون تفکر، نطفههای تفکر انتقادی و فردیت را در آموزش و پرورش نابود میکنند و به تبع آن کنجکاوی و علایق و سلایق دانشآموز از بین میرود و او را هم مطیع، سر به راه، حرفگوشکن و با روحیه تقلید و تعبد بار میآورد. در حال حاضر در آموزش و پرورش استان کردستان اداره کل و منویات آنها عقل کل میباشند و مناطق صغیر و محجوزند که در تمام مراحل نیازمند نصیحتها و تذکرهای داهیانه اداره کل میباشند.
هر نوع انتقادی در چند سال اخیر از سوی معلمان منجر به برچسب زدن به آنان و محدود کردن آزادی عملشان در مدرسه و محیط آموزش و پرورش شد بی خبر از آنکه نابودی قدرت انتقاد و بیان معلم توسط ساختارهای کژمدرن نظام آموزشی ما، دیر یا زود به حذف شجاعت دانستن و حرف زدن دانشآموز منتهی میشود
- درحوزه تربیت بدنی هر چند عملکرد اداره کل تا اندازهایی قابل دفاع است اما اگر از نخبگان و پتانسیلهای ورزشی در سطح استان به درستی استفاده میشد میتوانستیم در سطح کشور حرف برای گفتن داشته باشیم.
- البته بی انصافی است اگر گفته نشود که؛
در طرحهایی مثل جوانی جمعیت که آموزش و پرورش استان، در سطح اجرا، عملاً هیچ توانمندی خاصی ندارد، در جمعبندی مستندات، صورتجلسات، تصاویر و... عملکرد بسیار قابل قبولی داشته است!
با این اوصاف روی سخنم با مراجع، مسولان و نمایندگان مجلسی است که داعیه خدمت به مردم را دارند؛ با این وضعیتِ آموزش و پرورش چه كساني متضرر میشوند؟
شما خادمان مردم!؟
وزیر آموزش و پرورش!؟
مدیرکل یا مدیران کل سنوات گذشته استان کردستان!؟
مدیران مناطق!؟
چه کسی؟!
اول و آخر از همه كودكان و نوجوانانی متضرر میشوند كه نزديك به دو دهه از زندگیشان را روزانه هفت تا هشت ساعت در اين سیستم آموزشی سپری میکنند در حالی كه هيچ اختياری در انتخاب آن نداشتند.
ذهنهای شفافی كه به واسطه اين ناتوانی، ناکارآمدی و ناهمگونی مدیران سطح استان، درگير و دار آموزشهای سراسر غلط آزمايشی وزارت، فرسوده میشوند.
دانشآموزانی كه بين محرومیت استان، اشتباه مديران و جبر والدين، كودكيی، نوجوانی و جوانیاشان قربانی میشود.
حال نظر به تغییر دولت و ناکارآمدی آموزش و پرورش در سطح استان، تغییر نه تنها ضروری، بلکه حیاتی است.
اما اینکه چه نوع تغییری، در چه سطحی و چگونه باید انجام شود، منوط به یک نگرش همهجانبه و منطبق بر واقعیتهای آموزشی و پرورشی دروناستانی و بروناستانی میباشد اما واقعیت این است اولاً؛
با خوشرقصی مدیران کنونی نباید جای تغییر با ترمیم جابجا شود، ترمیم در ساختار کنونی آموزش و پرورش استان کردستان چارهساز نخواهد بود و مدیران باید با تغییرات کنار بیایند!
ثانیاً؛ حال که اجتناب از تغییرات در آموزش و پرورش استان غیر ممکن است باید یادآوری شود آموزش و پرورش به آرامشی اعتدالی_ اصلاحی نیاز دارد و این آرامش با نیروهای تندرو، دخمهاندیش و بداخلاق نسبتی ندارد. ماموریت آموزش و پرورش تربیت نسلی آزاداندیش، توانمند و شایسته برای فردا میباشد این یاد آوری نیز در اجرای تغییرات نباید نادیده گرفته شود که آموزش پرورش چه در سطح وزارت و چه در سایر سطوح ستاد انتخاباتی هیـچ جناحی نیست.
* مشــاور شاغل در آموزش و پرورش منطقه زیـویه
آدرس کوتاه خبر: