شنبه، 16 تیر 1403
روژان پرس » اخبار » ادبیات ساکت روشنفکران ‌در برابر بی‌اعتقادی به گفتمان

بهزاد احمدی

ادبیات ساکت روشنفکران ‌در برابر بی‌اعتقادی به گفتمان

0
کد خبر: 1881

ادبیات ساکت روشنفکران ‌در برابر بی‌اعتقادی به گفتمان

درست در همان‌ بزنگاه که بحرانِ سیاست، عیان‌ و پوپولیسم عریان است، حاشیه‌گزینی نخبگان ادبیات، پررنگ‌ و دم‌فروبستن نویسندگان و سکوت روزنامه‌نگاران پرنبض‌تر می‌شود، منظور از سکوت، بخشی از فرآیند بی‌تفاوتی و قهر سیاسی است.
جامعه روشنفکری، گرچه سخن‌راندن برخی کاندیداهای مجلس دوازدهم درباره رهبران کاریزماتیک به‌سان «ژنرال مُلامصطفی بارزانی» و «قاضی محمّد» را تبلیغات نخ‌نمای کوتوله‌های سیاسی و نیز وام‌خواهی از شخصیت‌های ادبی و هنری همانند امپراتور شعر جهان «شیرکو بیکس» و «ناصر رزازی» را التهاب بی‌قاعده سیاسی قلم‌داد می‌کند و آن‌را نوعی از دست‌یازیدن به مفاهیم معتبر از حافظه جمعی ملت و انبان تاریخ ادبیات کُردی می‌داند، امّا داوطلبان مجلس حتی اگر در مظان اتهام بازیگری در دایره «خالص‌سازی» باشند، باز هم بخشی از سرمایه‌های سیاسی و اجتماعی همین زیست‌بوم انسانی هستند و ما ناگزیر به خوانش جامعه‌شناسی سیاسی شعارهای معتقدانه یا ملتمسانه و اعتراف‌های اختیاری یا اجباری آنان هستیم، زیرا استناد به نشانه‌شناسی مفاهیم و اشاره به فکت‌های تاریخی و حوزه تمدنی، بدان معناست که سوژه‌های تاریخی زنده و قابل کشف هستند و این سخنان سرریز همان تاریخ سیال، حامل نیازهای تاریخی و بده‌بستان‌های کرسی سیاست و کرسی ادبیات است و شاید فراتر از نیازمندی، گونه‌ای از «درهم‌تنیدگی سیاست و ادبیات» است.
با احتیاط می‌توان پا را فراتر نهاد و گفت، اگر سخنوران وام‌گیرنده از دیدگاه رهبران جنبش‌ها، نویسندگان و هنرمندان نامدار، پیروز میدان می‌شدند، چه‌بسا بهتر از چهره‌های آزمون‌پس‌داده راه‌یافته به پارلمان، به شکلی نیم‌بند به بازگویی (نه بازتعریف) گفتمان کُردی-کُردی لوکال متعهدتر بودند و شاید بر استمرار گفتمان تحتِ ‌حاکمیتی-حاکمیتی پای می‌فشردند.
امّا بدون تردید در چنین فضای شفاهی‌-تبلیغاتیِ سرد و نیمچه هیجانی، نظام گفتمانی بی‌معناست، مگر در بطن ادبیات سیاسی ریشه‌دار که متأسفانه در خلاء رقبای شناسنامه‌دار، نمود «ژن گفتمان‌زا» در حاشیه است نه در متن.
وقتی عالی‌ترین مقام مسئول در پاسخ به این سوال (روزنامه روژان - ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۳) که دولت چه برنامه‌ای برای تغییر در روند تحقق مطالبات کُردها دارد، می‌گوید: «من به این باور که می‌گوید باید گفتمان کُرد و حاکمیت در سطح ملی ایجاد شود هیچ اعتقادی ندارم…»، باید مورد نقد قرار گیرد.
گفتمان، گنجه فرسوده بسته با قفل آهنینْ دربسته نیست، به قول “استفنی تیلور”: «گفتمان، از اساسی‌ترین مفاهیم اندیشه مدرن در علوم انسانی و اجتماعی است. گفتمان شیوه‌ای از تفکر، ممارست فرهنگی یا چارچوبی نهادی است که به دنیا معنا و ساختار می‌بخشد.»، بگذریم.
درست در همان‌ بزنگاه که بحرانِ سیاست، عیان‌ و پوپولیسم عریان است، حاشیه‌گزینی نخبگان ادبیات، پررنگ‌ و دم‌فروبستن نویسندگان و سکوت روزنامه‌نگاران پرنبض‌تر می‌شود، منظور از سکوت، بخشی از فرآیند بی‌تفاوتی و قهر سیاسی است.
در دیگر سو، واگویه‌های محفلی رسانه‌های نزدیک به دولت نمی‌تواند مشارکت بی‌رمق کُردستان را در انتخابات اسفند ۱۴۰۲ موجه‌سازی کند، بسامد و تحلیل این رفتار سیاسی بدان معناست که کُردستان در “تورم نقطه به نقطه” و “شاخص فلاکت” و “نرخ بیکاری” اولین‌ بود و هم‌اکنون در شاخص “مشارکت بی‌رمق در انتخابات” هم جزو اولین‌هاست.
انکار نمی‌توان کرد «غسل تعمید» صاحب‌منصبان بی‌‌اعتقاد به گفتمان در «رود انتخابات» در کُردستان رسوایی به‌بار آورد و از دوئل بی‌رمق، مشارکتی نحیف زاده شد و کسی را یارای مسئولیت‌پذیری این «نحیف‌زادگی ناخواسته» نیست، دولت هم سر آن ندارد صاحب‌منصب بی‌اعتقاد به گفتمان را در کُردستان مواخذه نماید، شائبه مهندسی انتخابات مورد بحث در محافل سیاسی نیز نه قابل رد است، نه قبول.
تکلیف محفل نمایندگان کُردستان مشخص است؛ غالب این «چیدمان یک‌دستِ دیکته‌پذیر»، فاقد توان «انتقادگری»اند، مجموعه صاحب‌منصبان تصمیم‌ساز بی‌اعتقاد به گفتمان در استان هم بازنده‌تر از آنند که بتوانند شعر بسرایند و رُمان بخوانند و تئوریسن‌های ایدئولوژیک افراطی را از نیروهای هم‌سو با نظام سیاسی و یا منتقدانِ هسته قدرت تمیز دهند، به‌عبارتی؛ پاشنه در لق بود، لق‌تر شد.
اینجاست که می‌ماند نویسندگان و روشنفکران؛ یا قهرند یا ساکتِ سرگردان.
می‌گویند: «بلشویک‌ها تمام خانواده تزار را قتل عام کرده بودند، مردی در میدان سرخ مسکو اعلامیه پخش می‌کرد. نیروهای امنیتی «کا. گ. ب» او را دستگیر نموده و پس از بازرسی دیدند تمام ورق‌هایی که پخش می‌کرده سفید است! از او پرسیدند: این‌ها چیست؟ چرا برگه‌های سفید و بدون نوشته پخش می‌کنی؟ آن مرد جواب داد: چیزی برای نوشتن باقی نمانده، همه چیز مثل روز روشن است».
یک روز مانده به جابجایی استانداران دولت روحانی و دولت سیزدهم در کُردستان در یادداشت “به نام او.. به کام سنگِ سالوس” گوشزد کرده بودم: «جلوس بر کرسی استانداری کُردستان، به‌سان حکومت در دارالاماره کوفه است.. کاش پیشینیانِ مقیم در کاخ بلند استانداری کُردستان، بلنداختر و بلندنام و بلندهمت و بلنداقبال بودند، همانند "ابراهیم‌ یونسی"، همان ابرمترجمی که اعتبار از اندیشه ستاند، شهرت از دانایی گرفت و آوازه از حکمت ربود، نه از کاخِ بلند استانداری. “وعده‌”ها، غایتِ هنر دولتمردان پیشین‌ بوده و امروز کُردستان در تورم و بیکاری صدرنشین است…».
کلید واژه ها:
گفتمان بهزاد احمدی
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید