سه شنبه، 28 فروردین 1403
روژان پرس » اسلایدر » زن در دوران پیش از اسلام

نادیا فهری*

زن در دوران پیش از اسلام

0
کد خبر: 252

زن در دوران پیش از اسلام

در زمان قاجاریه هم وضع زنان همچون گذشته اسف‌بار بوده است. در این زمان زن در جامعه حضوری نداشته و از حقوق و آزادی برخوردار نبوده و بیشتر وقت خود را در اندرونی می‌گذرانده است؛ اما با ورود سفرای خارجی کم کم چهره جامعه تغییر کرد به ویژه وقتی ناصرالدین شاه به اروپا سفر کرد و حضور زنان در جامعه را دید، چند تن از زنان دربار همچون دختر ناصرالدین شاه متاثر از این روی داد سعی در ایجاد حضور بیشتری در جامعه نمودند.
اسطوره‌های جهانی بخشی از باورهای مردم باستان را در مورد جایگاه (دوشیزه-  مادر) زنان نشان می‌دهد. این اسطوره بر دو رکن اساسی مبتنی است. یک رکن آن دوشیزه‌هايی است که با آب و روییدنی‌ها مرتبط است و رکن دیگر آن دوشیزه زاده‌هایی است که علاوه بر ارتباط با مظاهر کشاورزی با خدایان آسمانی هم ارتباط تنگاتنگ دارد.
ارتباط معناداری که در این اسطوره، میان دوشیزه- مادر و فرزند او با زمین، آب و کشاورزی وجود دارد، نشان‌دهنده بقایای باورهای مردم باستان در مورد زایایی زن و زمین و تناسب این دو در دوره مادرشاهی است؛ اما این اسطوره، در اصل تولد قهرمان مذکری را گزارش می‌کند که محور دگرگونی سرنوشت قوم خود است. بنابراین اسطوره بیش از آنچه برکارکرد دوشیزه- مادر تأکید کند، قصد دارد کارکرد دوشیزه زاده را تبین کند. از این رو است که قهرمان سمت و سویی آسمانی می‌یابد و در اصل به نوعی فرزند خدایی آسمانی است.
نقش زن در هزارهای پیشین
در هزاره‏‌هاى پيشين، زنِ ساكن نجد و فلات ايران، يا زنِ عصرِ ماقبل تاريخ، پيش از ورود آرياها، حتى در ده هزار سال پيش از ميلاد مسيح، با توانايى‏‌هايى كه در مسائل اقتصادى، خانوادگى، اجتماعى و دينى دارد، همواره با مردان و يكسان با آنان، از مواهب طبيعت خداداد بهره‌‏مند بوده است. او كشف‏‌كننده آتش است، نخست اوست كه با جستجو در دشت و كوه مى‏تواند ريشه‏‌هاى خوردنى گياهان و ميوه‏‌ها را پيدا كند، گياهان و دانه‏‌هاى آنها را شناسايى كند و از فصل رويش و رشد گياهان مختلف آگاه شود. اين زن است كه در اطراف زمين‏ه‌اى رسوبى خيمه‏‌هاى محل سكونت خود و افراد قبيله‏‌اش، نخستين تلاش‌‏ها و مساعى را در باب كشاورزى به عمل مى‌‏آورد. در دوره نئوليتيك يا نوسنگى، زن سازمان‏‌دهنده امور توليد و اداره‌‏كننده كارهاى قبيله و خانه است. او به مقام روحانيت می‌رسد و واحد خانواده به او تعلق دارد. در جامعه مادرسالار ماقبل تاريخ نجد ايران، طايفه تا آنجا گسترش پيدا می‌كند كه به دودمان مادر وابسته باشد.
اين شوهر است كه وارد خانواده زن مى‏‌شود. زن در امر چاره‌‏انديشى براى رفع مشكلات، موجودى نيرومند بوده است. ساعات درازى را به انجام كارهاى دشوار مى‏‌پرداخته و حتى در راه حفظ جان فرزندان قبيله‌‏اش، تا سر حد مرگ با متجاوزين مى‏‌جنگيده و مقاومت مى‏‌كرده است. زن علاوه بر آوردن فرزند، توزيع‌‏كننده غذاى افراد قبيله و خانواده است. او نظم‌‏دهنده قبيله خود است و مى‏‌تواند داور و فرمانروا هم باشد.
در اوايل هزاره سوم پيش از ميلاد در نجد ايران زن مى‌‏تواند فرمانده جنگ‌جويان قبيله‌‏اش باشد كه از آن جمله مى‌‏توانيم به طايفه «گوتى» در دره كوه‌هاى كردستان اشاره كنيم. تا عصر پدرشاهى، زن عنصر برتر و سازنده تمدن و فرهنگ اجتماعى بشر است. انديشه و ابتكار زن بود كه در مواقع باران‌‏هاى سيل‏‌آسا و آفتاب سوزان، منزل‌گاه و سرپناه مى‏‌ساخت و مسئوليت نگهدارى نوزاد و كودك او را به انجام اين مهم وا مى‏‌داشت. افروخته نگه داشتن آتش اجاق، جمع‌‏آورى غذا و دباغى پوست جانوران، به عهده زن بوده است و برخى احتمال مى‏‌دهند كه سخن گفتن و ابداع واژگان براى انتقال مفاهيم مجرد، به وسيله زنان پايه‏‌گذارى شده است، چون زنان به سخن گفتن با كودكان و ايجاد ارتباط با افراد قبايل ديگر، نياز بيشترى داشتند. از همين روست كه در تمام فرهنگ‏‌ها و زبان‏‌ها، زبان گفت‌وگو را زبان مادرى مى‏‌گويند. در آن هنگام كه مرد در قرن‏‌هاى متمادى به طور دائم، با روش‌‏هاى كهن و ابتدايى خود به شكار حيوانات اشتغال داشت، زن هنرهاى خانگى بسيارى را ايجاد كرد.
فنون ريسندگى، پارچه‌‏بافى، دوخت و دوز و سبدبافى را زن به وجود آورد. در اواخر هزاره چهارم قبل از ميلاد، زن فن سفال‌گرى و ساختن ظروف و كوزه‌‏ها را به ارمغان مى‏‌آورد. هر چند كه اطلاعات محققان در باره دين بوميان ساكن نجد ايران، پيش از آمدن آرياها، بسيار ناچيز است، با اين حال كشفيات باستان‏‌شناسى نشان مى‌‏دهد كه در ميان اين قبايل ماقبل تاريخ، تعداد زيادى از پيكرك‏‌هاى كوچك متعلق به الهه‌‏ها را يافته‌‏اند و همين كشفيات به باستان‏‌شناسان اجازه مى‏‌دهد كه بگويند انسان‏‌هاى ساكن نجد ايران در هزاره‌‏هاى نخستين پيش از ميلاد چه اعتقادات و باورهايى داشته‌‏اند.
زن بومى ساكن نجد ايران و عيلام بين‏‌النهرين، نه تنها در زمين، بلكه در آسمان هم قدرت داشته است. مجسمه الهه‏‌ها بر فراز بلندترين عبادت‌گاه‌ها بوده است. بر خلاف برخى از مصريان باستان كه مى‏‌پنداشتند منشأ حيات، مذكر است بوميان فلات ايران، منبع زندگانى را مؤنث مى‏‌دانستند.
در نجد ايران قوام يك طايفه به زن بودن است و در نتيجه، انديشه، عاطفه، تدبير و فكر او براى اقتصاد و سياست بسيار تعيين‏‌كننده و حائز اهميت بوده است. بررسى حكاكى‌‏ها و حجارى صخره‌‏ها و نقاشىی‌‏هاى روى ديوارها و پيكره‏‌هاى كشف‏‌شده از عصر پارينه‌سنگى، باستان‏‌شناسان را به اين نتيجه مى‏‌رساند كه نقش و اهميت زنان، محورى و مركزى بوده است و نقش مردان در آن دوران، حاشيه‌‏اى؛ و زمانى اين نتيجه گرفته شد كه ديرينه‌‏شناسان، سمبل‌‏هاى زنانه را در نقاط مركزى غارها و سمبل‏‌هاى مردانه را در نقاط پيرامونى غارها يافتند.
در بخش ديگرى از سرزمين ايران، در هزاره سوم پيش از ميلاد در منطقه عيلام بين‏‌النهرين، نيز نظام مادرسالارى حاكم بوده است. در اين منطقه نيز الهه‌‏ها در رأس خدايان عيلام پرستش مى‏‌شده‏‌اند. از جمله الهه شهر شوش، مركز عيلام و اله‌ه‏اى ديگر در كوه‌هاى شرقى‌انشان و الهه ديگرى كه پرستش‌گاه او در نزديكى بوشهر كنونى بوده است. به جز الهه‏‌ها، فرشتگان مؤنث ديگرى نيز در ايلام وجود داشته است؛ از جمله الهه پيروزى. در ميان طبقه كاهنان كه نفوذ زيادى در دربار داشته‏‌اند، كاهن‌‏هايى نيز بودند كه دختران معبد ناميده مى‏‌شدند. قوانين اجتماعى حاكم بر عيلام، در هزاره‏‌هاى دوم و سوم قبل از ميلاد نشان مى‏‌دهد كه زنان مى‌‏توانند به عنوان شاهد در دادگاه حضور يابند و گاه آنها تنها وارث هستند و در اسناد واگذارى اموال علاوه بر مردان، نام زنان نيز به چشم مى‏‌خورد.
زنان علاوه بر اینها به نساجی و ریسندگی هم مشغول بودند و حتی سفال توسط زن ابداع می‌شود. حق فرمانروایی، قضاوت، اداره خانواده، توزیع غذا، مقام روحانیت و هر آنچه که زندگی به آن وابسته بود در تسلط زنان بوده است. علاوه بر رهبری اقتصادی و اجتماعی، مقام روحانیت نیز از امتیازات زن بود و ایرانیان مانند همسایگان خود مذهب مادرخدایی داشته‌اند (قبل از پیدایش خدایان یونان، مذاهب دیگری وجود داشته که خدایان آن نیز از جنس مونث بوده‌اند.) احتمال دارد پرستش ایزد بانوی آناهیتا که بعدا در ایران رواج یافت از آنجا سرچشمه گرفته باشد.
چیره شدن مردها و ایجاد سیستم پدرشاهی
باخوفن می‌گوید که مردها در یک مبارزه بسیار طولانی و سخت توانستند بر زنها غالب شوند و خود را به عنوان فرمانروا در جامعه تثبیت کنند و سیستم ‎پدرشاهی را ایجاد کنند.
نظام پدرشاهی اصول خاص خود را پایه گذاشت:
- فرمانروای خانواده پدر است.
- زن فقط می‌تواند همسر یک مرد باشد. (برای تشخیص پدر فرزند)
- مردان در سلسله مراتب اجتماعی غلبه خواهند داشت
- ارزش واقعی اطاعت از ‎پدر است.
- الهه‌ها و مادر خدایان، جای خود را به خدایانی از جنس مذکر دادند.
‏باخوفن عقیده دارد که اسطوره اورستیا مظهری از آخرین جنگ خدایان نظام مادرشاهی با نظام پدرشاهی است که بالاخره پدرشاهی پیروز می‌شود و پس از جنگی طولانی «مادر خدایان» نظام جدید پدرشاهی را قبول می‌کنند؛ به شرطی که وظیفه حفاظت از زمین به ایشان داده شود.
احتمالا رسم دفن کردن انسان در زمین و یا بازگرداندن جسد او به مادر- زمین از همین اصول مادرشاهی می‌آید. آنتیگونه (در اساطیر یونان) مظهر همبستگی انسان‌ها و عشق و مهر مادری است که همه را در بر می‌گیرد و می‌گوید:‌ خصلت من نیست که متنفر باشم. من فقط دوست می‌دارم.
در مکتب مادرشاهی، همه انسانها با هم برابرند و فرزندانِ مادر- زمین هستند و واضح است که مادر، همه فرزندان خود را یکسان دوست می‌دارد؛ اما در نظام پدرشاهی، فرمانبرداری مهمترین خصلت انسان به شمار می‌رود و به‌جای اصل تساوی فرزندان، با مفهوم «فرزند برگزیده» مواجه می‌شویم.
زایش، قدرت خدایان
اما ماردوک باید مزیتی را که تیامات داشت در خود نشان می‌داد و آن زایش است. ماردوک مذکر است و نمی‌تواند بزاید. بنابراین از او آزمایشی می‌گیرند که با کلام خود دستور بدهد به کاینات که هرچیزی ساخته شود. و توانست چنین کند و خدای برتر شد. زایش همانطور که گفتیم در دوران مادرشاهی نماد قدرت در خلق کردن بوده است و شواهد نشان می‌دهد در دوران مادرشاهی نوعی حسادتِ حاملگی در مردها وجود داشته است. اما در دوران تورات که بعد از دوران بابلی ها آغاز شده، برتری خدایان مرد به تثبیت رسیده بود و هیچ اثری از مادرشاهی وجود ندارد.
در تورات خداوند با کلمه‌اش دنیا را خلق می‌کند و نیازی به قدرت خلاقه‌ی زن نیست. حتی سیر طبیعی که مرد را زن می‌زاید عوض شده و میگه حوا از دندهء آدم به وجود آمد! اما دربهشت حوا بر آدم مسلط بود و سیب را به آدم داد و از آنجاست که خدا به حوا می‌گوید «شوهرت بر تو مسلط خواهد شد» (یعنی قبلا نبوده)
بدین ترتیب می‌توانیم به روالی که در آغاز جهان بوده پی ببریم که زنان، زاینده همه چیز و آنگاه فرمانروا بوده‌اند و در دوره‌ای از تاریخ مجبور به واگذاری جایگاه خود به مردان شده‌اند. (و شاید دیگر وقت آن است که هر دو در جایگاه مساوی بایستند.
دورانی که اساطیر برای بیان مفاهیم مجرد غیر محسوس، هنوز توانایی نداشته است، از پدیده‌های جوی و آسمانی و خورشید و ... خدایانی ساخته شده است و بعدها در اثر جابجایی فرهنگ‌ها، اسطوره‌هایی از آنها پرداخته شده است. کهن الگوها اساسا دارای فرم‌های روایی نیستند بلکه آنها در قالب اساطیر و در بطن داستان پردازی و خیال گونگی مردمان شکل روایی و داستانی می‌گیرند. ویژگیها و مولفه‌های این کهن الگو در سایر زیر مجموعه‌های آن نیز تکرار می‌شود. بحث اصلی و جدال برانگیز نقد کهن الگویی بر سر این است که بیان ادبی، محصول ناخودآگاه تجربه ی جمعی نوع بشر است. طبق این تعریف، ادبیات پیوندی ریشه‌ای با گذشته‌ی فرهنگی بشر دارد. در تایید این مدعا، نقد کهن الگویی به زمینه‌های غیر ادبی گذشته ی تاریخی و ماقبل تاریخ بشر که شامل مذهب، مردم شناسی و فرهنگ عامه است، تکیه دارد، تا بدین ترتیب ذهن خلاق و انسانی را درک و تفسیر نماید. الهه- مادران را می‌توان تجلی کهن الگوی بزرگ، کهن الگوی مادر زمین تلقی کرد. پرستش الله - مادر یکی از ریشه‌دارترین اعتقادات مذهبی در طول حیات بشری می‌باشد که قدیم‌تر از ظهور خدایان متعدد و قبل از تجسم خدایی در مظاهر مذکر و پدر خدایی بوده و در نخستین مراحل تمدن بشر یعنی دوران کهن سنگی گسترش یافته است. مادر اعظم همان تصویر خدابانو در تمدن‌های کهن است که به خاطر قوه بارداری و قوت و غذا دهنده و نقش حمایت‌گری که ایفا میکرد، مقدس می‌باشد.
واژه ضعیفه برای زنان
در زمان قاجاریه هم وضع زنان همچون گذشته اسف‌بار بوده است. در این زمان زن در جامعه حضوری نداشته و از حقوق و آزادی برخوردار نبوده و بیشتر وقت خود را در اندرونی می‌گذرانده است؛ اما با ورود سفرای خارجی کم کم چهره جامعه تغییر کرد به ویژه وقتی ناصرالدین شاه به اروپا سفر کرد و حضور زنان در جامعه را دید، چند تن از زنان دربار همچون دختر ناصرالدین شاه متاثر از این روی داد سعی در ایجاد حضور بیشتری در جامعه نمودند.
نا گفته نماند که حضور مسیونر های خارجی هم در شکل گیری این روند بسیار موثر بود. به هر حال این روند با کاستی‌های فرهنگی و برخی فرهنگ های نامانوس خارجی آغاز شد اما روند پیگیرانه ای نداشت تا دوره انقلاب مشروطه که می توان گفت نقطه آغازین حضور جدی و مستمر زنان در جامعه و اشتغال برای آن‌ها از این دوره بوده است.
زنان با حضور خود در جامعه توانستند حق تحصیل دختران را هرچند با مخالفت‌های بیشمار به دست آورند و پس از تاسیس مدارس دخترانه و ایجاد انجمن‌های متعدد به انتشار روزنامه‌ها مشغول شدند و سردبیری روزنامه‌هایی چون: شکوفه، دانش و... را بر عهده گیرند.
زنان از مشروطه به بعد به دنبال جایگاهی بودند که سالیان دراز در آن حضور نداشتند. پس از قاجاریه با روی کار آمدن رضا شاه این روند ادامه داشت اما با قانون مستکبرانه کشف حجاب رضاخانی بسیاری از زنان از فعالیت در جامعه دور ماندند زیرا شان و اعتقادات خود و خانواده همراه با عرف جامعه باعث می شد که تعدادی از زنان از حضور در جامعه عقب بمانند.
اما نباید از یاد برد که دلایل زیادی باعث به عقب افتادن حضور زن در جامعه ایرانی شده است.از حملات متعدد به ایران چون اسکندر،اعراب ،مغول و... و به هم خوردن ثبات و امنیت و آرامش فرهنگ های مهاجم که همیشه از سطوح پایین تری بوده است باعث می شده که فرهنگ و عرف ایرانی مانع از تحصیل و یادگیری علوم برای زنان شود و همین بی سوادی خود باعث کم تحرکی زنان می شده است. از سویی دیگر وجود آب و هوای گرم در بیشتر مناطق هم در این امر موثر بوده است زیرا زن در بیشتر مواقع در خانه حضور داشته و در اجتماع کمتر دیده می‌شده است. به طور مثال زنانی که در مناطق شمالی ایران بوده اند نسبت به زنان ساکن مرکز ایران بیشتر به فعالیت اقتصادی مشغول بودند و این فرهنگ که زنان نان آور خانواده نیستند و وظیفه اصلی زن فرزند آوری، نگهداری از فرزند و انجام امور خانه است راه برای فعالیت زن سخت‌تر می‌کرد.
* دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق

منبع: روزنامه روژان شماره ۵۶۸ چهارشنبه ۲۷ بهمن ۱۴۰۰
دسته بندی: اسلایدر / اجتماعی / فرهنگی
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید