سخنان بارزانی در واقع یک حقیقت را دوباره زنده کرد: عظیمیه کرج، آینهایست از رنج و ریشه، تبعید و تداوم، و مهمتر از همه، حافظهای زنده برای مردمی که تاریخشان همواره در مسیر کوچ و بازگشت بوده است.
عبدالرحمان شرفکندی(ماموستا هژار) ادیب، شاعر و مترجم بزرگ کُرد پس از سالها تبعید و آوارگی در عظیمیه کرج اقامت گزید و در خاطراتش مینویسد: بهترین دوران زندگی من همان چند سال اقامت در عظیمیه است.
او اندوختههای سالها رنج، تبعید و آوارگیاش را در کرج بازآفرینی کرد و سکوت و سکونش در این نقطه بر گنجینه ذخایر ادبی کردها افزود.
عظیمیه اینک بخشی از زندگی و تاریخ کردهاست؛ از این رو نیچیروان بارزانی، رئیس اقلیم کردستان عراق دیروز در همایش گفتوگوی تهران با یادآوری سالهای زندگی دشوار جمعی آوارگان در عظیمیه با واژهای ساده اما پرمعنا، از دلتنگی برای عظیمیه گفت؛ گویی آن محله هنوز هم بخشی از ریشههای عاطفی و سیاسی اوست و همین اشاره، عظیمیه را از حاشیهی نقشه به مرکز خاطره جمعی کُردها کشاند.
عظیمیه با زندگی ماموستا هژار عجین شده است. او پس از سالها تبعید و آوارگی، در سال ۱۳۵۴ خورشیدی به ایران بازگشت و در این محله ساکن شد و در همانجا درگذشت.
هژار در آن خانه محقر نه فقط زیست، که آفرینش کرد؛ با ترجمه کتاب «قانون» ابن سینا نقش خود را در احیای مرجعیت علمی ایران به رخ هموطنانش کشید و فرهنگ «ههنبانهبورینه»، را به انجام رساند و صدها بیت از اشعار بلندبالای کُردی، همه در همان خانه محقر شکل گرفتند و اینگونه در عظیمیه رنج تبعید، با زایش فرهنگی درآمیخت.
اکنون با مرور خاطره نچیروان بارزانی و حضور تاریخساز ماموستا هژار، عظیمیه کرج را میتوان نه صرفاً یک محله، بلکه یک نشانهی تاریخی دانست؛ جایی که نسلهای متفاوتی از کُردها، در تبعید و تنگدستی، تخم فرهنگ و سیاست را کاشتند تا روزی در گسترهی هویت ملیشان ثمر دهد.
سخنان بارزانی در واقع یک حقیقت را دوباره زنده کرد: عظیمیه کرج، آینهایست از رنج و ریشه، تبعید و تداوم، و مهمتر از همه، حافظهای زنده برای مردمی که تاریخشان همواره در مسیر کوچ و بازگشت بوده است.
آدرس کوتاه خبر: