سید کیهان اسدی *
مذاکرات هستهای ایران و آمریکا؛ تقاطع سیاست، حقوق بینالملل و دیپلماسی جهانی
حقوق بینالملل اقتصاد نیز یکی از ابعاد کمتر دیدهشده این مذاکرات است. تحریمهای اقتصادی علیه ایران از منظر حقوقی، به چالشی جدی برای مشروعیت حقوق تجارت بینالملل تبدیل شدهاند، زیرا در برخی موارد، این تحریمها با اصول آزادی تجارت، حقوق بشر اقتصادی و قواعد سازمان تجارت جهانی (WTO) در تضاد قرار گرفتهاند.
پرونده هستهای ایران و آمریکا، نهتنها یک اختلاف سیاسی، بلکه آزمونی برای میزان اثرگذاری حقوق بینالملل در کاهش تنشهای جهانی است. و مضافا این گفتوگوهای هستهای ایران و آمریکا فراتر از یک اختلاف فنی، به آوردگاهی برای سنجش توان دیپلماسی و بازیهای استراتژیک بدل شده است؛ جایی که آینده منطقه و حتی ثبات جهانی در گرو تصمیمهای سیاسی سخت قرار دارد.
همچنین پرونده هستهای ایران و آمریکا را میتوان مصداقی از «دیپلماسی نامطمئن» دانست؛ جایی که هر دو طرف، به خوبی از مزایای توافق و هزینههای شکست آگاهاند، اما بیاعتمادی عمیق و محاسبات سیاسی درونی مانع از تصمیمگیری نهایی میشود. با افزایش سطح بحرانهای منطقهای و تحولات انتخاباتی پیشروی آمریکا، احتمالاً این مذاکرات در کوتاهمدت همچنان در سایهای از تردید باقی خواهد ماند؛ اما دیر یا زود، طرفین ناچار خواهند بود یک بار دیگر بر سر میز مذاکره بنشینند، چراکه نه ایران میتواند به سیاست مقاومت اقتصادی بیانتها تکیه کند و نه آمریکا قادر است هزینههای کنترل یک خاورمیانه بیثبات را به شکل دائمی بپردازد
مذاکرات هستهای میان جمهوری اسلامی ایران و ایالات متحده آمریکا، سالهاست که به یکی از مهمترین و حساسترین پروندههای دیپلماسی معاصر تبدیل شده است؛ مذاکراتی که فراتر از مسائل فنی، به آزمون اعتماد، حقوق بینالملل و نظم منطقهای بدل شدهاند.
میتوان اعلام کرد که مذاکرات هستهای میان ایران و آمریکا، همچنان یکی از پرچالشترین و پیچیدهترین موضوعات در روابط بینالملل معاصر است؛ گفتوگوهایی که از زمان امضای توافق برجام در سال ۲۰۱۵ تاکنون، بارها از مسیر تعامل تا تهدید و از امید به مصالحه تا بنبست، در رفتوبرگشت بودهاند. این مذاکرات امروز دیگر تنها پروندهای هستهای نیستند، بلکه بازتاب دهنده یک نزاع دیرینه بر سر نظم منطقهای، اعتمادسازی متقابل و جایگاه ایران در نظام سیاسی جهانیاند.
در این میان، خروج آمریکا از برجام در دوران ریاست جمهوری ترامپ و اعمال سیاست فشار حداکثری علیه ایران، نقطه عطفی مهم در تخریب اعتماد دوجانبه بود؛ اعتمادی که با روی کار آمدن بایدن نیز به آسانی قابل ترمیم نبوده است. هرچند در ماههای نخست دولت بایدن، تلاشهایی برای بازگشت به توافق صورت گرفت، اما گرههای پیچیدهای چون رفع تحریمها، اختلاف بر سر راستیآزمایی تعهدات و مسائل امنیت منطقه، روند مذاکرات را بار دیگر به سردی کشاند.
برنامه هستهای ایران بر مبنای حقوق بینالملل، بهویژه معاهده منع گسترش سلاحهای هستهای (NPT) حق مسلم هر کشور عضو است. اصل ۴ این معاهده صراحتاً حق بهرهبرداری صلحآمیز از انرژی هستهای را برای اعضا تضمین کرده است؛ اما ایران همواره با سوءظنهایی روبرو بوده است که ناشی از شکاف میان حق و نگرانیهای امنیتی است.
از سوی دیگر، شورای امنیت سازمان ملل متحد در سالهای گذشته با استناد به فصل هفتم منشور ملل متحد، مجموعهای از قطعنامههای الزامآور علیه ایران صادر کرده است. این تصمیمات حقوقی، مذاکرات را از حالت صرفاً سیاسی خارج کرده و به یک مسئله حقوق بینالمللی تبدیل نمودهاند؛ جایی که حق حاکمیت ملی و تعهدات بینالمللی در یک تلاقی حساس قرار گرفتهاند.
نکته مهم آن است که مذاکرات هستهای دیگر در خلأ شکل نمیگیرند. تحولات منطقهای ـ از جنگ غزه و بحران یمن گرفته تا درگیریهای نیابتی در عراق و سوریه ـ همگی همچون قطعات یک پازل به نتیجه این گفتوگوها گره خوردهاند. برای ایران، مسئله هستهای و نفوذ منطقهای دو مسیر مکمل برای تثبیت جایگاه در صحنه بینالملل محسوب میشوند؛ در حالی که آمریکا به دنبال مدیریت این نفوذ و همزمان جلوگیری از دستیابی تهران به توانمندیهای استراتژیک هستهای است.
در ادامه اثر حقوق بینالملل در این مذاکرات، دو وجه عمده دارد؛ نخست، چارچوب قانونی که NPT و توافق برجام فراهم کردهاند و دوم، نقش نهادهای بینالمللی نظیر آژانس بینالمللی انرژی اتمی (IAEA) در نظارت و راستیآزمایی تعهدات. آژانس بارها در گزارشهای فنی خود، وضعیت پایبندی ایران را تأیید یا بررسی کرده و بهعنوان یک بازیگر حقوقی مستقل، در مسیر اعتمادسازی نقشی تعیینکننده ایفا کرده است.
نقش اروپا، روسیه و چین نیز در چارچوب حقوق بینالملل معنا پیدا میکند. کشورهای اروپایی تلاش کردهاند توافق برجام را بهعنوان سندی مبتنی بر حقوق بینالملل حفظ کنند، چرا که این توافق نه تنها ثمره دیپلماسی بلکه الگویی برای حل مسالمتآمیز اختلافات بینالمللی است.
در مقابل، روسیه و چین بر اصول عدم مداخله و احترام به حاکمیت کشورها تأکید داشته و با سیاست تحریمهای یکجانبه آمریکا مخالفت میکنند، چرا که این تحریمها خارج از بستر نهادهای رسمی بینالمللی وضع شدهاند.
در این میان، کشور عمان بهعنوان میانجی بیطرف نقش ویژهای در تسهیل مذاکرات ایفا کرده است. عمان با برخورداری از دیپلماسی متوازن، توانسته اعتماد هر دو طرف را جلب کند و بهعنوان پل ارتباطی، فضای گفتوگوی غیررسمی و محرمانه را میان ایران و آمریکا فراهم آورد. دیپلماسی آرام و بیحاشیه این کشور، در سالهای گذشته در مقاطع حساس، به خصوص پیش از انعقاد برجام، مسیر بازگشت گفتوگوها را هموار کرده و عملاً نقشی فراتر از یک کشور کوچک ایفا کرده است.
نقش عمان در این روند، نمونهای از دیپلماسی مبتنی بر اصول حقوق بینالملل است؛ چرا که این کشور با رعایت اصل بیطرفی و احترام به حاکمیت ملی طرفین، بدون تحمیل راهحل، تنها بستر مذاکرات را تسهیل کرده است. چنین نقشی نشاندهنده اهمیت کشورهای کوچک در نظام بینالملل و تأثیر ابزارهای نرم دیپلماسی در تقویت روند صلحآمیز حل اختلافات است.
افزون بر این، حقوق بینالملل در این مذاکرات صرفاً در قالب توافقات کتبی خلاصه نمیشود، بلکه مفاهیمی مانند اصل حسن نیت، اصل منع تهدید به زور و اصل رعایت تعهدات بینالمللی نیز به عنوان ستونهای غیرمکتوب رفتار دیپلماتیک در این روند دیده میشود. ماده ۲ منشور ملل متحد صراحتاً بر لزوم حلوفصل اختلافات به شیوههای صلحآمیز تأکید میکند؛ موضوعی که در پرونده هستهای ایران و آمریکا بارها در معرض آزمون قرار گرفته است.
از سوی دیگر، حقوق بینالملل اقتصاد نیز یکی از ابعاد کمتر دیدهشده این مذاکرات است. تحریمهای اقتصادی علیه ایران از منظر حقوقی، به چالشی جدی برای مشروعیت حقوق تجارت بینالملل تبدیل شدهاند، زیرا در برخی موارد، این تحریمها با اصول آزادی تجارت، حقوق بشر اقتصادی و قواعد سازمان تجارت جهانی (WTO) در تضاد قرار گرفتهاند. این تعارض باعث شده بسیاری از کارشناسان حقوق بینالملل بر لزوم بازنگری در نظام تحریمها و استفاده از سازوکارهای حقوقی شفاف تأکید کنند.
در نهایت، نقش دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) بهعنوان عالیترین مرجع حقوقی سازمان ملل نیز در این بستر قابل ذکر است. ایران و آمریکا در پروندههایی همچون نقض عهدنامه مودت ۱۹۵۵ به ICJ مراجعه کردهاند که نشان از نقشآفرینی حقوق بینالملل در تنظیم روابط دو کشور حتی در زمان تنشهای حاد دارد. این دادگاهها بستری برای کاستن از بار سیاسی اختلافات و بازگشت به راهحلهای حقوقی فراهم میکنند؛ هرچند که تصمیماتشان بهندرت مسیر سیاست را تغییر میدهد.
جمعبندی:
پرونده هستهای ایران یک صحنه چندلایه است که سیاست، امنیت، حقوق بینالملل و اقتصاد را در هم آمیخته است. در جهانی که قدرت نظامی و اقتصادی هنوز در اولویت است، حقوق بینالملل نقشی حیاتی در ایجاد ثبات و مدیریت بحران دارد؛ نقشی که در مذاکرات ایران و آمریکا و در سایه میانجیگریهایی همچون نقش عمان، همچنان مورد آزمون است.
در مجموع، به نظر میرسد که مذاکرات هستهای دیگر تنها یک گفتوگوی دوجانبه میان تهران و واشنگتن نیست؛ بلکه صحنهای چندلایه و پیچیده از رقابت قدرتهای جهانی، منافع اقتصادی و امنیتی، و بازیهای منطقهای است. همین چندگانگی بازیگران و منافع، سرنوشت این مذاکرات را به یکی از حساسترین و پیچیدهترین پروندههای دیپلماسی معاصر تبدیل کرده است.
امید است که تمام کشورهای جهان به صورت داوطلبانه حقوق بین الملل را رعایت نموده و صلح و امنیت بین المللی جهان را فرا گیرد .
* پژوهشگر حقوق بین الملل و مدرس دانشگاه
آدرس کوتاه خبر: