در حال حاضر هم با وصف هزاران اهمال و سهلانگاری و انکار هویت، توانسته عنوان شهر خلاق موسیقی، پایتخت کتاب و پایتخت دف را به دست آورد.
سنندج در طول تاریخ نماد فرهنگ، تمدن و اخلاق بوده و همواره نقش محوری در گردش آزاد دانش، تکامل عرفان، میدان داری بزرگان، تربیت اندیشمندان و ظهور عرفای بزرگ ایفا کرده است، القابی مثل دارالعلم، دارالاحسان، دارالعرفان، شهر مناره و محراب و منادی یا حی یا قیوم بر اساس این نقش محوری به این شهر داده شده است.
نگاه به زندگینامه بزرگان دینی، اندیشمندان والا مقام، شعرای مشهور و عرفای نامدار دنیای اسلام و قبل از اسلام گویای این حقیقت است که همگی یا اهل سنندج بوده و یا در این شهر مدارج بزرگی را طی کردهاند، زمانی که در اوستا بیان میشود که اولین نوای آسمانی در پای کوه «هوشیدر» بر زرتشت نازل شد (هوشیدر اسم تاریخی آبیدر است) بر این ادعا صحه میگذارد که تاریخ دانش، دینداری و فرهنگ و تمدن به سنندج گره خورده است.
این روال در زمان اسلام هم ادامه داشت و مدرسه دارالاحسان توانست خدمات شایانی به نجات دین اسلام از انحراف بنماید و بسیاری از مفتیهای مراکز بزرگ علوم اسلامی به ویژه الازهر و بیاره در این مدرسه تربیت شدند؛ برای نمونه به این موارد اشاره میشودِ که ابر فیلسوفانی چون ابناء اربعه (شیخ وسیم، شیخ جسیم، شیخ قسیم و شیخ نسیم مردوخی) را تحویل اسلام داد که اگر نبودند یا فلسفه اسلامی شکل نمیگرفت و یا ناقص خلق میشد و یا ابر فقیههانی مثل ملا احمد نودشی، ملا باقر بالک، حاج سید مظهر علوی، ایت الله مردوخ و صدها فقیه نامدار دیگر را تحویل داد که هر کدام توانستند خالق آثاری بی نظیر در فقه باشند که شاید از عهده دیگران بر نمیآمد.
در عرصه عرفان هم ابرمردانی تحویل داده که توانستند در آفرینش مبانی تئوریک، موسیقی، اشعار و تربیت خلفا، سالکان و روشهای طی طریق نقش بی بدیل ایفا کنند که در این زمینه نه تا کنون کسی توانسته گوی سبقت را از آنها برباید و نه در آینده هم کسی خواهد توانست که در مقابلشان قد علم کند، تمام تاریخ را جستجو کن تا بدانی که نظیر شیخ شکر الله شهبازی، شیخ محمد باقر غیاثی، شاطر سید، خلیفه فتاح، خلیفه کریم صفوتی، خلیفه میرزا آغا غوثی، خلیفه علی ساطع، سید شمس الدین سیدزاهدی و صدها نامدار دیگر را نمیتوان یافت که شاگردانشان عرصه میدان داری را بر همگان تنگ کردهاند و در طول تاریخ تکیهگاه و تکیهدار هر دو طریقت قادری و نقشبندی بودهاند.
در حوزه موسیقی هم سنندج تکیهگاه روند تکامل موسیقی فرح بخش، معنادار و معنا بخش بوده تا جائی که تمام ملتها، ادیان و مکاتب هم از برکت وجودی آنها بهره برده و با استفاده از توان این اساتید هنر خود را تکامل دادهاند، این موضوع جالب است که این هنر در سنندج از حالت فردی خارج شده و به صورت خانوادگی درآمده، برای نمونه اشاره میشود به خانوادههای کامکار، عندلیبی، تعریف و یوسفزمانی و استادانی همچون مظهر خالقی، ناصر رزازی، سعدالله نصیری، عادل نادری، کمال قادری و صدها چهره نامدار دیگر که در فستیوالهای بین المللی هم از هنرشان برای هنرنمایی استفاده میشود و هم از دانش و مهارت آنها برای داوری.
تاثیر ماهیت علمی و هنری سنندج تنها به این دو حوزه خلاصه نمیشود زیرا روند میدان خروج زن از محدوده خانگی و میدان داری در دانش و تاثیر در معادلات فرهنگی و اجتماعی هم از این شهر شروع شده و با سالار زنان سنندجی به اوج اعتبار رسیده است، برای اثبات ادعا اشاره میشود به «ماه شرف خانم اردلان» که پیش قراول زنان دنیا در زمینه شعر، تاریخ نگاری و تفسیر متون دینی بود.
در حوزه معماری و نظام شهرسازی هم سنندج دارای سبک و سیاق خویش است، معماری مطابق با وضعیت آب و هوایی، آداب و مناسک فرهنگی و تشریفات نشاطبخش روانی از این شهر شروع شد و نظام شهرسازی آن بر اساس اصول فنی و مهندسی منطبق با بهداشت محیط و مبلمان شهری بوده، اولین شهر خاورمیانه است که دارای شبکه انتقال فاضلاب، لولهکشی آب خانگی، حمام خانگی، توالتهای مجزا بر اساس اصول جنسیتی، مهمانداری و عقیدتی بوده و الگوی بسیاری از شهرهای ایران میباشد.
در حال حاضر هم با وصف هزاران اهمال و سهلانگاری و انکار هویت، توانسته عنوان شهر خلاق موسیقی، پایتخت کتاب و پایتخت دف را به دست آورد.
اما اکنون نوبت خواندن مرثیه بر پیکر زخمی سنندج رسیده به طوری که بینظمترین شهر ایران از نظر بافت شهر سازی، مبلمان شهری، استانداردهای عام ایمنی، بی انظباتی اجتماعی و ناهنجاری فرهنگی است، ترافیک سنگین، آلودگی شدید هوا، اوباش گری خیابانی، آلونکنشینی، زباله گردی، گداهای حرفهای، مشاغل کاذب و خطرناک، معابر غیر اصولی، خیابانهای فاقد اصول فنی، اعتیاد و سرانه پایین فضاهای سبز، ورزشی، هنری و تفریحی تبدیل به شاخصهای این شهر شده است.
در حالی که این شهر دارای سازمانهای اداری، قضائی، انتظامی، امنیتی، نظارتی و خدماتی است که همه برای ساماندهی شهری و اجرای قوانین شهر سازی، ارتقاء سطح فرهنگ و انظباط اجتماعی تشکیل شده و بخش عظیمی از بودجه و منابع مالی دولت به عنوان حقوق، مزایا و پاداش به آنها پرداخت میشود و همه ارگانهای آنها مجهز به امکانات نرم افزاری و سختافزاری شده، اما شهر تبدیل شده به عرصه مانور باندهای ساخت و ساز غیر مجاز، مافیای زمین خواری، ارازل و اوباش، زبالهگردان، دزدان، فروشندگان مواد مخدر و باندهای دستفروشی شده است.
نایسر تا 10 سال گذشته جمعیتی 3 هزار نفره داشته اما اکنون بیش از 150 هزار نفر جمعیت دارد که در بافتی فاقد اصول شهرسازی و معماری و زیرساختهای شهری زندگی میکنند، ننله تا 5 سال پیش جمعیتی کمتر از هزار نفر داشته اما امروزه بیش از 30 هزار نفر جمعیت را در شرایط محرومیت از استانداردهای اولیه ایمنی زیستی، فضای آموزشی و تفریحی را در خود جای داده، آساوله تا 5 سال قبل روستایی کوچک بود که امروزه جمعیتی بالغ بر 50 هزار نفر را دارد که همه ساکنان در خانههای بدون استانداردهای شهری زندگی میکنند، روستای حسنآباد و دوشان هم دارند به بافت غیر رسمی و غیر استاندارد اضافه میشوند، علت اصلی این وضعیت عدم انجام وظیفه ذاتی همه نهادهای حاکمیتی و بی تفاوتی جمعی در قبال سرنوشت شهر است؛ هر سازمان متولی مدیریت شهری برای فرار از جرم، عدم همکاری سایر نهادهای مرتبط را علت به ریختن نظم شهر معرفی میکنند و خود را از همه مسئولیتها مبرا میدانند.
آزادی عمل گروههای دستفروشی به حدی رسیده که همه خیابانهای مرکزی شهر را تصرف نموده و وانتها و میز کسب و کار خود را تا وسط خیابان پهن کرده و سبب مختل شدن آرامش و رفاه شهر نشینان و ایجاد آلودگیهای زیستمحیطی شدهاند و ماموران شهرداری و نیروی انتظامی هم با آرامش خیال و بدون احساس مسئولیت از کنارشان میگذرند.
آسودگی دزدان به جایی رسیده که بدون ترس درب منهول آب و فاضلاب، دستگیره در منازل، تابلوهای برق، تابلوهای راهنمایی و رانندگی و سیمهای مخابرات را سرقت نموده و با خیال راحت به مال خران میفروشند.
گاهی، ارازل و اوباش در روز روشن و در زمان شلوغی پارکها و اماکن تفریحی با قمه و شمشیر به افراد حمله کرده و علاوه بر باجگیری از افراد موجب وارد شدن جراحات سنگین به بدن و ماشینهای آنها شده و در مواردی فرد را به قتل رسانده و آرام محل جرم را ترک میکنند.
باندهای گدائی، افراد خود را با لباسهای کهنه و سر و روی کثیف در شهر رها کرده و موجب به هم ریختن چهره زیبای شهر و ایجاد جنگ روانی برای شهرنشینان میشوند اما در مقابل، روزانه درآمد هنگفتی به دست آورده و کارشان به جایی رسیده که کودکان خانوادههای فقیر را اجیر گرفته و از فعالیتهای انفرادی افراد غیر وابسته به خود جلوگیری میکنند.
شهر تبدیل به محل خرید و فروش مواد مخدر شده و فروشندگان با استفاده از شگردهای قدیمی از قبیل پنهان کردن مواد در زیر سایه درختان و زیر صندلی پارکها تقاضای مصرف کنندگان را پاسخ میدهند، قبرستان تایله، میدان نبوت، پارک شهدا، کمربندی 17 شهریور، قبرستان شیخ سلام، حریم عمارت خسرو آباد، محله عباس آباد، محله غفور، سه راه شیخان و جلو مدارس و سایر مراکز آموزشی محل تاخت و تاز آزادانه آنهاست، چه کسی فکر میکرد که روزی برسد، در شهر فرهنگ و تمدن دنیای اسلام، زنان، دانشآموزان و دانشجویان مصرف کننده مواد مخدر شوند؟
از ساعت 12 شب به بعد خیابانهای شهر و جادههای اطراف آن تبدیل به پاتوق جوانانی میشود که با سرعتهای بالای 160 کیلومتر با همدیگر مسابقه میدهند و با سر و صدای ناشی از اگزوزهای دستکاری شده، ترمز گرفتنهای بی موعد، دستی کشیدن، صدای سابهای گوش خراش و سبقتهای غیر مجاز آرامش روانی و سلامت جانی مردم را به خطر میاندازند و کسی هم مانع آنها نمیشود.
از ساعت 12 شب به بعد کاروان چند هزار نفری زبالهگردان، سطلهای بزرگ زباله را واژگون کرده و پس از جدا کردن مواد قیمتی، زباله را در وسط کوچه و خیابان رها میکنند و آزادی عمل آنها سبب شده تا افرادی هم که نیاز مالی به زباله گردی ندارند با ماشینهای گران قیمت مشغول زباله گردی میشوند که همه شاهد تردد سمندها و پژو پارس-های تازه مملو از پلاستیک و نان خشکی در داخل شهر هستیم، هر شهر نشینی هم که اعتراض کند کتکی مفصل از زباله گردان خواهد خورد.
وضعیت این شهر در حدی است که افراد تازه وارد خیال میکنند که این شهر به حال خود رها شده و در اختیار باندهای مافیایی و ارازل اوباش قرار دارد تا همه در این شهر تجمیع شده و سایر نقاط کشور از گزند آنها دور بمانند.
حال این سوال را متولیان اداره امور کشور داریم که چرا به مسئولیتهای خود عمل نمیکنید؟
صدیق مینایی – روزنامه نگار
آدرس کوتاه خبر: