کمتر کسی بلد است منطقی و معتدل حرف بزند و گویی تعمدا همه هل داده میشوند که خود را رودرروی هم ببینند. قابل همکاریترین بازی به ضد خود تبدیل میشود و سر از مغاکات اختلاف و تفرقه در میآورد.
از این رو از آنها به صورت جداگانه بازجویی میکند.
اگر یکی از آنها علیه دیگری شهادت دهد و فرد دوم سکوت کند (به اصطلاح هوای دوستش را داشته باشد)، کسی که خیانت کرده آزاد میشود و دومی به یک سال حبس محکوم میشود.
اگر هر دو سکوت کنند، تنها یک ماه حبس خواهند کشید.
اگر هم هر دو علیه یکدیگر شهادت دهند، هر یک به سه ماه زندان محکوم میشوند.
با این وصف حالت ایدەئال آن است که هر دو سکوت یا هر دو خیانت کنند که بازی حاصل جمع صفر نشود.
اما مساله این است که هیچ یک نمیداند دیگری کدام راه را انتخاب میکند!
به این دشواره معما با تلەی زندانی میگویند.
به نظر میرسد این پروبلماتیک، بیانگر موقعیت بغرنجی است که کاربران در شبکەهای اجتماعی فارسی زبان بهویژه توئیتر در آن به دام افتادهاند.
کمتر کسی بلد است منطقی و معتدل حرف بزند و گویی تعمدا همه هل داده میشوند که خود را رودرروی هم ببینند. قابل همکاریترین بازی به ضد خود تبدیل میشود و سر از مغاکات اختلاف و تفرقه در میآورد.
کسی دوست ندارد بازی را آنطور که هست ببیند و همکاری و تفاهم میوەی ممنوعەی بهشت شداد توئیتر است؛ سرایی که ماوای غلاظان و شدادان است و نرمخویان و میانەروان را به آن راهی نیست.
کسی که کلەاش پر است از یگانگی و جاودانگی مفهوم ایران با کسی که کوچکترین اشارە بە نام ایران را بر نمیتابد، چه فصل مشترکی میتواند داشته باشد!
ابزارهای مفهومی مثل فاشیست و تروریست و تجزیهطلب و تمامیتخواه و قبیله و... خالی از مفهوم راستین خود، مثل نقل و نبات میبارد و مجلس را شیرین میکند!
آنهایی هم که میانه را میگیرند، غالبا از جنس همان غالیانند. در پوستین میانهروی میروند تا از نمد آن کلاهی بدوزند و زودتر از بقیه برای کسب قدرت خیر برداژند.
این نقصان دمکراتیک به عنوان سازندەی بازیهای حاصل جمع صفر پیشگفته، صرفا بهعلت کمبود ایدەهای لیبرال و آزادیخواهانەی فردی نیست.
درست است که واژگان افکار را بهدنبال خود میکشانند. کلماتی چون ملت، دولت، ناسیونالیسم، دین، نهاد و... استعداد عجیبی برای ارتجاع و پسروی از موضع اثباتی به موضع متافیزیکی دارند.
اما این تمام ماجرا نیست. چه بخش مهمی از داستان زیر سر اینترنت و تاثیر ویرانگر شبکههای اجتماعی است.
اینترنت ارتباطات را تسهیل کرده و شایستگیاش را برای جمع آوری افراد دارای علائق مشترک و تشکیل محافل مجازی پروپیمان نشان داده است.
اما نباید اسیر این توهم شد که اینترنت حریف جداییهای جغرافیایی و فواصل مکانی هم شده است.
سیاست تابعی از مکان است و سیاستورزی راستین پای روی ارض واقع دارد. تجربەی عینی و فضای ذهنی کسی که در داخل کشور است و به صورت روزمره و انضمامی، امر سیاسی را درک میکند، با کسی که از دور آن را میبیند، بسی متفاوت است.
هر دو دل در وطن دارند، اما دوری از مکان خالق رمانتیسیسم و رویابافیهای خاص خود است و لزوما از آن گفتگویی راستین و معطوف به آزادی و عقلانیت در نمیآید.
میان بازی که روی زمین جریان دارد و نگاه کسی که از دور، جور دیگری میخواهد آن را ببیند، تفاوت زمین و آسمان است.
عمدەی این مباحث روی ارض واقع بازتاب ندارند و کمتر از جهان مجازی به دنیای واقعی راه مییابند.
در جامعەی راستین، کمتر به کلەهای گرم و گرگرفته برمیخورید کە مشحون از تئوری توطئه و غیریتستیزی و ظن نادرست نابودی ملت و قومیت و کشور باشد.
به بیان دیگر در اجتماع کمتر بازی حاصل جمع در کار است و معمای زندانی هم وجود ندارد.
آدرس کوتاه خبر: