قافلهِ معیوب و ناکارآمد وزارت آموزشوپرورش نیز به صورت چراغ خاموش بدون هیچ کُنش و واکُنشی در مسیر ناترازیهایی به مراتب اساسیتر از ناترازیهای انرژی گام برمیدارد!
جامعهای که نظام آموزشی آن در باز تولید شکافهای اجتماعی نقش اساسی دارد، نمی تواند ناترازیهای موجود در سطح کشور را به شیوه صحیح مدیریت کند!
این روزها اگر چه تحولات در سوریه درصدر اخبار و رسانه های ایران و جهان قرار دارد اما از سخنان رئیسجمهور گرفته تا مقالات و یادداشتهای فعالان سیاسی، اقتصادی، فرهنگی وغیره تا فضای حقیقی و مجازی، موضوعی به نام ناترازی در داخل کشور بیشتر از هر موضوعی دیگر مورد توجه قرار گرفته است، ظاهراً این ناترازی برخلاف تصور عام تنها به انرژی (برق، گاز، بنزین و...) مختوم نمیشود بلکه تا اندرونی دخل و خرجهای روزانه، اجرای پروژههای عمرانی وحتی هزینههای جاری نیز نفوذ کرده است!
در این میان، قافلهِ معیوب و ناکارآمد وزارت آموزشوپرورش نیز به صورت چراغ خاموش بدون هیچ کُنش و واکُنشی در مسیر ناترازیهایی به مراتب اساسیتر از ناترازیهای انرژی گام برمیدارد!
بررسی سیاستها و اقدامات مسولان آموزش و پرورش در دولتهای مختلف هم نشان میدهد وجود ناترازیها و وضعیت اسفناک حال حاضر نظام آموزشی موضوع جدیدی برای این نظام نیست چرا که هیچ وقت برای دولتها، آموزش پرورش و مصائب آن، جز اولویت نبوده است، اما واقعیت اینکه دودِ این جریان ناترازی وناکارآمدی آموزش و پرورش درطول سالیان متمادی، تنها به چشم نظام آموزشی کشـور محدود نمیشود.
بلکه سهم زیادی از موقعیت اضطراری حال حاضر که نظام حاکم با آن دست و پنجه نرم می کند به آموزش و پرورش بر میگردد؛ از یک نظام آموزشی که (هرچند روند جذب نیروی انسانی درآن بسیار مبهم و نامطلوب میباشد) ناترازی نسبتِ معلم به دانش آموز( کمبود معلم) در طول سالیان متمادی را فریاد زده است، آیا میتوان انتظارِ تربیت شهروندانی مُتعهد و مسئولیت پذیر را داشت؟
هنوز بسیاری از تفکرات حاکمیتی و آموزشی به این درک نرسیدهاند که معلم کارآمد، رکن اصلی نظام آموزشی است و نبود این رکن، منجر به توقف رشد علمی، تربیت وجامعه پذیری نسل آینده میشود، به همین دلیل هر چند درظاهر توازن کلاسها وحضور معلم در کلاس را به عنوان اولویت بیان میکنند اما در عمل علیرغم کمبودِ معلم بدنه غیر معلم در وزارت آموزش و پرورش ایران چندین برابر استانداردهای جهانی است.
اختصاص تنها کمتر از ۱۰ درصد از بودجه عمومی دولت به آموزش و پرورش و کسری حدود ۱۵ درصد بودجه، تنها در سال گذشته و همچنین عدم شفافیت و هزینه کردن نامتوزان همین اندک اعتبار درآموزش و پرورش نشان از وجود ناترازی عمیق یا به عبارتی کسری بودجه در آموزش و پرورش دارد.
با درنظر گرفتن جمعیت بیش از ۱۶ میلیون نفری دانشآموز روزانه تقریبا، تنها ۲۰۰۰ تومان سرانه به هر دانشآموز اختصاص مییابد؛ در چنین شرایطی مدرسه محیط مطبوعی برای پرورش استعدادها نیست! آموزشهای یکنواخت، تکراری واغلب شعارهای سیاسی جزء برنامههای اصلی هستند! محتوای کتابهای درسی نیز مملو از تمایزات جنسیتی و ترویج انواع ناترازیهای اجتماعی است. آیا با این شرایط امکان تربیت شهروند مطلوبِ جامعه، برای آموزش و پرورش وجود دارد؟!
طبقهبندی و ارزشگذاری دانشآموزان بر اساس تعریفی ناقص و نارسا از هوش، وجود مدارس طبقاتی، نبود عدالت آموزشی، توزیع ناعادلانه تجهیزات و امکانات آموزشی در مدارس و همچنین عدم ارتباط و وجود ناترازی مشخص میان برنامههای درسی و فضای امروز دانشآموزان و نیازهای جامعه از اَبرناترازیهای اصلی نظام آموزشی میباشند که موجب هدررفت منابع عمومی، ضعف کیفیت آموزشی و افزایش شکافهای اجتماعی در جامعه میشود.
نتیجه آنکه جامعهای که نظام آموزشی آن در بازتولید شکافهای اجتماعی نقش اساسی دارد، نمیتواند ناترازیهای موجود در سطح کشور را به شیوه صحیح مدیریت کند!
نوع آموزش و شیوه زندگی معلمان در هر جامعهای تا حد بسیار زیادی تعیینکنندهِ توسعه و پیشرفت یا سقوط و ویرانی جوامع مختلف است.
سالهاست از تغییر مدل آموزش در مدارس از «معلممحوری» به «مشارکت دانشآموزان» به عنوان یک تحول در نظام آموزش و پرورش نام برده میشود اما هرگز این مهم محقق نشده است.
موضوع دیگر آنکه؛ در این شرایط سخت اقتصادی، از یک طرف، دریافتی بیش از ۹۹ درصد از معلمان، کمتر از خط فقر است، نه خط فقر مورد تایید مردم؛ بلکه خط فقری که بانک مرکزی اعلام کرده است!
به بیان دیگر ایران تنها کشور دنیاست که بیش از ۹۹ درصد از معلمانش زیر خط فقر هستند. از طرفی دیگر براساس نظریات یادگیری، معلمان راهبران ساختار اندیشهورزی جامعه هستند. با این ناترازی معیشتی معلمان، آیا امکان داشتن جامعهای اندیشهورز جهت رفع ناترازی وجود دارد؟ یا باید منتظر این واقعیت بود که از معلمانی با زخمهای معیشتی، دانشآموزانی عصیانگر و هنجارشکن تربیت خواهند شد؟
در ساخـتار اداری آموزش و پرورش مخصوصاً در جایگاههای مدیریتی در رقابت انتخاب نُخبگان و پَخمهها، این پَخمهگزینی و شایستهناسالاری است که عُهدهدار نقشهای مدیریتی در سطوح مختلف میشود و در نتیجهِ این پَخمهگزینی به جای نُخبهگزینی، جوانانی در کشور ماندگار میشوند که بعد از عبور از نظام آموزشی نه تنها نقشی در رفع ناترازیها ایفا نمیکنند بلکه با بازتولید پَخمگی، حجم ناترازیها را چند برابر میکنند.
در آموزش و پرورش پرسشگری و مطالبهگری معلمان با انواع ترفندها در نطفه مسکوت میماند و به طَبَعِ آن معلمی که مطالبهگر نباشد نمیتواند برای رفع ناترازیها و سایر مشکلات جامعه، نسلی مطالبهگر تربیت کند؟
نکته آخر اینکه چنانچه واقعیتها دیده شوند و پذیرای آنها باشیم باید قبول کنیم که ناترازی تنها در انرژی و مسائل اقتصادی نیست تا دولت با دست بردن در جیب مردم از طریق افزایش نرخ مالیاتها، عوارض و همچنین بالا بردن قیمت حاملهای انرژی بتواند موقتاً آنها را رفع کند؛ بلکه جامعه ایران در ابعاد اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و غیره با ناترازی مواجه است و دولتهای مختلف نیز تا این تاریخ برنامه مدون و حسابشدهای برای رفع این ناترازیها نداشتهاند، چرا که هیچگاه حاضر نبودهاند با بررسی دقیق وضع موجود و دلایل بروز چنین شرایطی، در پی ریشهیابی و درمان همیشگی آن باشند.
آغاز مسیر رشد، بالندگی، توسعه، وطندوستی و غیره در لوحههای الفبایی نهفته است که معلمان مدارس ابتدایی به دانشآموزان میآموزند. جامعه در نگاه کلی باید بپذیرد که ریشه بسیاری از مشکلات و نارساییهایش را در نظام آموزشی جستجو کند و برای ریشهکن کردن مشکلات هم، باز باید از نظام آموزشی شروع کند و اگر دولتمردان بخواهند مشکلات جامعه را به طور اساسی در ابعاد مختلف درمان کنند باید جرات برگشت به نظام آموزشی و تغییر و تحول آن را داشته باشند. باید بپذیرند مانند کشورهای توسعهیافته جهان، آموزش و پرورش را به عنوان مهمترین زیرساخت توسعه در نظر بگیرند و اولویتی فرابرنامهای را به آن اختصاص دهند .
برنامهریزان نظام آموزشی نیز، باید به این سطح از واقعیت برسند که رسیدگی به آموزش و پرورش، پاسخ نه تنها ناترازی، بلکه تمام چالشها، معضلات و مشکلات جوامع توسعهنیافته و دلیل تمام رفاه، آرامش و آسایش مردم در جوامع توسعهیافته است.
و صد البته اجرای برنامه های مدون و رسیدن به نگرش های منطقی بدون پشتوانه نظام حاکمیتی غیر ممکن است. بنابراین نظام حاکمیتی هم باید بپذیرد که نمیتوان بدون سرمایهگذاری در آموزش و پرورش، انتظار توسعه اقتصادی و رفاه جامعه را داشته باشد حتی اگر قصد آموزش ایدئولوژیک داشته باشد، راهی جز سرمایهگذاری مستقیم در نظام آموزشی را ندارد.
نظام حاکمیتی باید بپذیرید بخش اعظم وضعیت فعلی جامعه از نظر ناترازیها، تورم، گرانی، بیاخلاقیها، عدم پایبندی به خانواده، نقض آشکار قانون اساسی و تمام ناکامیهای اجتماعی از تضاد نظام آموزشی با ساختار جامعه شکل گرفته است، جامعهای که هرروز در حال تغییر از نسلی به نسل دیگر است و در فعل وانفعال این تغییرات اگر برای نسل جدید، برنامه ریزی و تدبیری اندیشمندانه نشود، نه تنها ناترازی های موجود تراز نمی شوند، بلکه برابر تمام قوانین و نظریات اجتماعی محکوم به نابودی هستیم.
* فرهنگی شاغل در آموزش و پرورش منطقه زیویه کردستان
آدرس کوتاه خبر: