بگذار کمی بی تعارف در خصوص وقوع حادثه ناخوشایند مرگ ژینا امینی حرف بزنیم تا بتوانیم راحت در مورد تاثیرات منفی آن بر وحدت و امنیت ملی، مشروعیت نهادهای حاکمیتی و مقبولیت حکام اظهار نظر کنیم.
- 1- در مرحله اول تاخیر در اطلاع رسانی، تناقض در اطلاعات و تلاش برای انکار این واقعه موجب سلب باور جامعه از کلام مسئولین، شکل گیری هزاران فرضیه شده و عواطف انسانی داخلی و خارجی را جریحه دار کرد و توانست تاثیر منفی بر اعتبار اخلاقی قوانین، روایی موضع گیری و سخن مسئولین کشور بگذارد، به طوری رفتار حاکمیت در قبال این رویداد مورد سرزنش افکار عمومی داخل و نهادهای بین المللی و حقوق بشری شد و موجی از اعتراضات داخلی و واکنش محکومیت آفرین خارجی را به دنبال داشت که تبعات آن تنها به این موضوع ختم نشد و دایره اعتبار اخلاقی دین اسلام و دیپلماسی را نیز در برگرفت زیرا از این به بعد تا مدتها شک طرفهای خارجی در تعهد ایران به بیانیهها، تفاهمنامهها و قراردادهای ایران را بر انگیخته و انگیزه کامل طرفهای خارجی در عمل به وعده را از آنها میگیرد.
- 2- وجود تنوع نژادی، فرهنگی و دینی برای کشور هم یک فرصت است و هم یک تهدید زیرا از یکسو این تنوع نشان از غنای فرهنگ ملی دارد و میتواند سبب تحکیم وحدت ملی و تسریع روند توسعه شود که این پیامد مشروط است به توزیع عادلانه قدرت، ثروت و منزلت در بین تمام هویتها، به طوری که اعمال کوچکترین تبعیض موجب تغییر ماهیت تنوع شده قابلیت آسیب پذیری وحدت و امنیت ملی جایگزین آن خواهد شد، بنابراین باید مسئولان عالی کشور حساسیت این موضوع را درک نموده و تمام چارچوبهای قانونی، حقوقی و سیاسی را متناسب با آن تعریف و اجرا کنند تا هم انسجام ملی حفظ شود و هم اعتبار اخلاقی کشور به ویژه در بعد بینالمللی به حد اعلی رسد.
نگاه به کارکردهای 4 دهه اخیر حاکمیت در ایران این واقعیت را نمایان میسازد که تا کنون موضوع توزیع عادلانه قدرت، ثروت و منزلت اجرا نشده و هویتهایی که از آنها به نام اقلیت یاد میشود نقش سازمان یافته در معادله قدرت، سهم عادلانه در ثروت و منزلت ندارند و خبری از نهادهای سیاسی و تشکلهای متلعق به آنها نیست و به انحای مختلف متهم به تجزیهطلبی شدهاند.
حضور چند نفر معدود متعلق به هویتهای موصوف به اقلیت در مناسب سطح پایین قدرت و مدیریت، نمیتوان آنها را نماینده این هویتها نامید چون خاستگاه حزبی متعلق به هویت خویش نداشته و در قالب احزاب رسمی حکومتی و یا به صورت شخصیت مستقل وارد مدار شدهاند، مستندترین سند برای اثبات وجود تبعیض در کشور کاربرد واژه «اقلیت» در مبانی قانونی و کلام برخی از مسئولین ارشد است.
تا زمانی که حضور سازمان یافته هویتهای غیر اکثریتی و تشکیل احزاب و نهادهای سیاسی و رسانهای متعلق به آنها به رسمیت شناخته نشود و روند توزیع منابع توسعه همه جانبه عادلانه نگردد نمیتوان وحدت و امنیت ملی و تمامیت ارضی را در کشور تثیبت کرد و همچنان کوچکترین فرصت و بهانهای بانی شکلگیری اعتراضات خشن شده و همچنان بستر برای دخالت خارجی فراهم است زیرا هر نوع رویدادی اعم از کوچک و بزرگ حمل بر دشمنی و تعرض به حقوق حقوق غیر اکثریت میشود.
همه انسانها ضرورت خودداری از رادیکالیزم و خشونت طلبی را پذیرفته و در تلاشند تا از جبهه بندی ایدئولوژیک مبتنی بر نژاد و عقاید دینی و غیر دینی خودداری کنند اما این گرایش فکری هم منوط است به رعایت حقوق، مطالبات و پذیرش پلورالیزم نژادی و عقیدتی توسط حاکمیت، در غیر اینصورت هویت قرار گرفته در موقعیت اقلیت ناچار به گرایش ایدئووژیک و گرفتن حالت دفاع از هویت خود خواهد شد.
تاریخ ایران بهترین سند برای اثبات ادعای بنیانگذاری فرهنگ و تمدن ایران توسط کوردها و دفاع مداوم آنان از تمامیت ارضی این مرز و بوم است و بارها اعلام کرده که هر جای دنیا یک کورد باشد آنجا ایران است و ایران در درجه اول به کوردها تعلق دارد و سایر مدعیان در درجات پایینتر قرار دارند.
اما بارها برخی متولیان کشور، کلام خود را به جمله «تجزیه طلب بودن کوردها» آراسته و این را بهانهای برای فرار از تحقق حقوق و مطالبات این ملت قرار داده و حقانیت خواستههای کورد را انکار میکنند و تا این رویه ادامه داشته باشد همچنان شاهد تکرار تاریخ که چیزی جز به حاشیه راندن کوردها، استمرار ناعدالتی، آسیب دیدن روند توسعه و تامین بستر برای دخالت بیگانگان خواهیم بود.
درگذشت ژینا (مهسا) امینی بهانهای برای بیان اعتراض به رویکرد ناعادلانه و انکار حقانیت کوردهاست که در نهایت سرنوشت کشور را به چالش خواهد کشید.