دیدیم که بعضی از رانندگان چطور از فرصت استفاده میکردند و نرخ مسیرها را دهها برابر گرانتر کرده بودند.
روژانپرس: روزهای سرد و سخت زمستان چند روزی است مهمان شهرهایمان شده است. با بارش برف کمنظیر و سرمای استخوانسوز این روزها میبینیم گاهی رادیاتور ماشین و گاهی لوله آب خانهها یخ میزند و از همه وحشتناکتر گاهی هم شاهد یخزدن وجدانهای خوابیده بعضی از مردم در این روزهای سرد برفی هستیم؛ انگار وجدان بعضیها با آمدن سرما به خواب زمستانی رفته و چشم خود را بر همه مشکلات هم نوعان خود بسته است. این حرفها چقدر تاسف برانگیز است؛ نه...؟
شادی روزهای اول مردم شهر و روستا و رقص و پایکوبیهایشان بهخاطر بارش این نعمت الهی تمام نشده بود که همه این شادیها در دفترچه خاطرات همگان تبدیل به برگهای سیاهی شد با دنیایی از افسوس و اندوه.
بارش بیسابقهای که دهههاست چشمههای تشنه کوهستانهایمان نظیرش را به خود ندیده بود و دلهای آشفته مردمان این دیار از بی آبی این سالها با دیدن این نعمت سفید زمستان رنگ شادی و آرامش به خود گرفته بود طولی نکشید که شیرینی این نعمات و زیباییهایش تبدیل به خاطرههای تلخ و تاسفبار شد؛ وقتی شندیدیم در روزهای برفی، کرایه مسیرهای پنج تومانی پنجاه تومان شد و شش تومنیها را شصت تومان حساب میکردند! خیلیها واقعا گرفتاری و مشکلات داشتند و مجبور بودند در آن شرایط یخبندان و کولاک بیرون بیایند. یکی پدر و مادر پیرشان چشم انتظارشان بودند و یکی در راه رفتن به بیمارستان و یکی برای رفتن به سر کار؛ کسی از زندگی دیگری چه میداند؟! ولی این را خوب میدانیم بعضی از رانندگان چطور از فرصت استفاده میکردند و نرخ مسیرها را دهها برابر گرانتر کرده بودند. خیلیها چارهای نداشتند و واقعا کارشان گیر بود؛ مجبور به پرداخت کرایه شصت تومانی در مسیر هایی میشدند که در روزهای عادی کرایهاش شش تومان است.
در این اوضاع گرانی و بیکاری و فقر عمومی جامعه، به جای اینکه دست همدیگر را بگیریم خیلی جاها دیدهایم برخی افراد نه تنها دست همنوع خود را نگرفتند بلکه دستش را از مچ قطع کردند!
خیلی از کارگران شهر و روستاها در این فصل از سال بیکارند و یا حتی یک روز هم در هفته کار ندارند و با این اوضاع گرانی، پول آن روز کارش در هفته را که برای خرج و تامین مایحتاج زن و بچههایش کنار کذاشته است مجبور میشود به کرایه ماشین بدهد تا به مشکلات زندگیاش برسد.
وای بر ما...؛ مایی که قرار است به هم رحم کنیم تا اهل اسمانها به ما رحم کنند، این است رحم؟ این است مهربانی؟ خیلیها گلهمند بودند از کملطفی شهرداریها و نبود یا کمبود مدیریتی که باید پاسخگوی نیازهای مردم در چنین روزهایی باشد. حالا این موضوع جای بحث دارد اما این مسلهی کرایهها که ربطی به مسئولین نداشت و از خود ما و اهل جامعه هستند و این گونه در حق همنوع خود جفا میکنیم.
چه میتوان گفت بهجز اینکه سکوت کرد و تاسف خورد به حال وجدانهایی که در خواب همیشگی خود فرو رفتهاند.
اخر مطلب را با بیتی گهربار از شیخ سعدی مزین میکنم که میفرماید:
«بنی آدم اعضای یک پیکرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنت دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی.
آدرس کوتاه خبر: