اشاره: تلاوت قرآن، فعالیتهای ورزشی، نظامی و سرودن شعر را توامان تجربه کرده و از اینها مهمتر، ترجمه قرآن را به صورت شعر درآورده و اینک نیز با کولهباری از تجربه در سن 76 سالگی در سنندج و در کمال سلامت روحی و جسمی زندگی میکند و خانه او کانون رفت و آمد طرفدارانش است.
ناصر روشن آذرماه سال ۱۳۲۴ در محله جورآباد شهر سنندج چشم به جهان گشود. تحصیلات ابتدایی را در دبستان عرفان و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان بوعلی به اتمام رساند و سپس در کسوت فردی نظامی جذب شهربانی وقت شد.
روشن یک سرتیپ نظامی است یا یک قاری قرآن، شاعر است یا نویسنده، ورزشکاری وزنهبردار است یا فوتبالیست؟ خوشنویس است یا کارشناس عالی حوادث رانندگی؟ یا یک نوازنده سنتور؟ قدیمیترها میگویند وقتی در خیابان راه میرفت مردم صلوات میفرستادند.
در یکی از روزهای سرد پاییزی در منزل شخصی وی به دیدارش رفتیم. او به گرمی ما را پذیرفت. مردی که در نگاه اول ظاهر چهارشانه و پنجههای درشتاش نشان از تمرینات سخت ورزشی در دوران جوانی دارد. گرما و صفای قلبش نشان از روح بزرگ و لطیفی دارد که در کوران زمان چون فولاد آبدیده شده است. در گوشهای از خانهاش عکسی با لباس نظامی و درجه سرتیپی خودنمایی میکند؛ مدالها و نشانهای قهرمانی و پهلوانیاش گوشه اتاق میدرخشد. کتابهای چاپ شدهی وی در کتابخانه منظم چیده شده و نگاه هر بینندهای را به خود جلب میکند. هر گوشهی خانه را که نگاه میکنی اثری از یک عمر فعالیت به چشم میخورد. آنچه میخوانید حاصل گفتوگوی ما با این هنرمند دیار اردلانها است:
گفتوگو: هژیر الله مرادی
* از جوانی و آغاز فعالیتهای هنریتان بگویید.
ابتدا تشکر میکنم از هفتهنامه روژان؛
ورزش فوتبال و استخدام در رادیو: قبل از اخذ دیپلم در رشته ورزشی فوتبال فعالیت داشتم. سال ۱۳۴۲ به عنوان دروازه بان تیم کردستان در المپیاد ورزشی تهران شرکت کردم. پس از اخذ دیپلم برای ادامه تحصیل به دانشکده ادبیات دانشگاه تهران رفتم. همزمان با دانشجویی در آزمون استخدامی رادیو ایران شرکت کردم در آن سال ها زندهیاد، آقای سید ابراهیم ستوده مسئول بخش کردی برنامهها بود. از بنده امتحان به عمل آورد و در نهایت به استخدام رادیو درآمدم و در اجرای برنامههای کردی مشارکت داشتم. سالهای ۴۳ و ۴۴ و ۴۵ روزها به دانشکده میرفتم و شبها هم در رادیو کار میکردم و افتخار همکاری با اساتیدی چون دکتر سراجالدینی، سید ابراهیم ستوده، استاد جمیل روژبیانی، دکتر صالح ابراهیمی، حسامالدین امین و خواننده شهیر حسن زیرک را داشتم.
* در کدام رشتههای ورزشی فعالیت کردهاید؟
هرچند ورزش اول من فوتبال بود و بعد از آن وزنهبرداری اما در رشتههای مختلف ورزشی اعم از والیبال، پرتاب وزنه و دیسک، ورزش باستانی، کشتی، شنا و شطرنج هم فعال بودهام.
سال ۱۳۴۵ به دانشکده افسری شهربانی رفتم و در آنجا با ورزش وزنهبرداری آشنا شدم؛ پس از یک سال تمرین زیر نظر مربی در مسابقات وزنهبرداری نیروهای مسلح شرکت و مقام دوم را کسب کردم و همین باعث ایجاد اشتیاق در من شد و رشته وزنه برداری را ادامه دادم تا جایی که ۴۱ مدال از جمله ۱۸ مدال طلا در این رشته کسب کردم. آخرین داوری را در کشور چین انجام دادم و در حال حاضر داور بینالمللی وزنهبرداری هستم. در استان همدان شش سال و در کردستان ۱۰ سال رییس هیئت و مربی وزنهبرداری بودم. در تهران هم سرپرست تیم وزنهبرداری ناجا بودم. سه سال رییس هیئت شطرنج شنندج بودهام.
* ناصر روشن به عنوان یک قهرمان ورزشی و یک فرد نظامی چگونه به شعر و ادبیات علاقهمند شد؟
اتفاقا همیشه این سوال را از من میپرسند. در کنار فعالیتهای روزانه همیشه به شعر و ادبیات علاقه داشتم. اولین شعرم را که یک رباعی بود در سال ۱۳۴۳ سرودم و به یکی از دوستان که در این زمینه استاد بود نشان دادم و ایشان تشویق به سرودن شعر کردند. همین هم سبب شد که به سرودن شعر در زمینههای غزل، قصیده، رباعی و دوبیتی ادامه دهم؛ هم به زبان کردی و هم فارسی شعر میگویم و تا به حال ۱۷ کتاب به زبانهای فارسی و کردی سورانی و اردلانی به چاپ رساندهام.
تالیفات: (کتاب ئاویر و سنه) را به زبان کردی اردلانی نوشتهام. عنوان کتابهایی که به زبان فارسی چاپ کردهام: لاله های آتشین، سایه مهتاب، شکوفه عشق، تصاویر خیال، در خلوت اندیشه، جلوههای احساس، نگارستان جان، سپیده عشق و…/ کردی: ئهوین، ئاوات، جێژوانی چۆڵ، ههست و ههڵبهست و…
پس از شروع به کار به عنوان پلیس هم با صدا و سیمای کردستان هم همکاری داشتم در ۱۰۰ برنامه کاروانهای ههلبهست و گورانی را به زبان سورانی اجرا کردم که قبل از انقلاب همه روزه از ساعت ۴ الی ۴:۳۰ از رادیو پخش میشد.
* فعالیتهای قرآنی شما چطور آغاز شد و چرا تصمیم به ترجمه قرآن به صورت شعر، هم به کردی و هم به فارسی گرفتید؟
از سال ۱۳۵۸ شروع به خواندن قرآن کردم و مدت ۸ سال قرائت در سه سبک مختلف عبدالباسط، محمد صدیق منشایی و مصطفی اسماعیل تمرین میکردم و تا امروز ۱۲۴ بار قرآن را ختم کردهام و کل معنی این کتاب آسمانی را با ریشهیابی لغات میدانم. پس از پنجاه و اندی سال شعر گفتن و ۱۲۴ بار ختم قرآن تصمیم گرفتم قرآن را به صورت شعر دربیاورم؛ در نهایت به دو زبان کوردی و فارسی قرآن را به صورت شعر درآوردم در اثر فارسی حدود ۱۶۰۰۰ بیت و در کتاب کردی بالغ بر ۱۴۰۰۰ بیت سرودهام.
* آقای روشن چگونه وارد نظام شدید و درجه سرتیپی را اخذ کردید:
زمانی که در دانشگاه پلیس بودم از میان ۷۰۰ نفر ۹ نفر را براساس شایستگی، ورزیدگی، تعلیمات نظامی، سواد و معلومات و انضباط انتخاب کردند که یکی از آنها بنده بودم و درجه افتخاری گروهبان یکم را به ما اعطا کردند. پس از اخذ درجه نظامی، یک واحد ۱۲۵ نفری از دانشجویان سال اول را در اختیارم قرار دادند که به عنوان فرمانده آنها را یک سال آموزش دهم؛ یعنی در سال سوم تحصیلم در دانشکده افسری هم دانشجو بودم هم فرماندهی میکردم. در طول خدمتم ۲۱ شغل و وظیفه… به بنده داده شد و خدا را شکر میکنم که تمام وظایفم را در هر منصبی که بود به خوبی انجام دادم از جمله رییس پلیس، رییس کلانتری، رییس راهنمایی و رانندگی، رییس کارگزینی، رییس زندان، رییس شهربانی، رییس مبارزه با مواد مخدر، فرمانده آموزشگاه پاسبانی، رییس پلیس فرودگاه و… ضمنا پنج دوره تخصصی و توجیهی دیدهام و ۲۲۷۸ روز در مناطق جنگی خوزستان حضور داشتهام در دوران خدمتم ۵۴ فقره تشویق دارم که در پروندهام موجود است. تمام اینها منجر به دادن درجه سرتیپی به بنده در سال ۱۳۷۰ شد و در نهایت سال ۱۳۷۵ هم بازنشسته شدم.
* دوست داریم از خاطرات شنیدینتان از دوران ورزش بشنویم.
تمام دوران زندگی ورزشی من خاطره است و تمام شاگردانم را دوست دارم به یاد دارم برای شرکت در مسابقات ورزشی دزفول یک تیم پنج نفره اعزام کردیم که تیم را با پیکان شخصی خودم به دزفول بردم؛ در مسیر، ماشینمان پنچر شد به علت نامناسب بودن زمین جک ماشین کج میشد و نمیتوانست وزن ماشین را تحمل کند؛ یکی از وزنهبردارهای همراهمان که خیلی جوان، نیرومند و ورزیده بود به من گفت میتوانم ماشین را بلند کنم! رفت زیر ماشین خوابید و ماشین را بلند کرد تا ما چرخ پنچر را تعویض کردیم. این کار او باعث شد که تیم با اراده و انگیزهای مضاعف به ورزشگاه برود و بدون مدال به خانه برنگردد و همینطور هم شد.
* جناب آقای روشن لطفا در مورد زندگی خانوادگی و فرزندانتان هم برای خوانندگان روژان توضیح دهید:
سال ۱۳۵۵ ازدواج کردم. حاصل این ازدواج سه فرزند است که فرزندان دوم و سوم دوقلو هستند. بچههایم در همدان و تهران زندگی میکنند. همسرم حدود ۸ سال و اندی قبل فوت کرد که از دست دادن ایشان برای من و فرزندانم مایهی تأسف و تألم بود. همسرم زنی وفادار، مهربان، فهمیده، نجیب خانواده دوست و فرهنگی بود و خوشحالم که در کنار چنین انسان بزرگواری زندگی کردم.
* در حال حاضر و در طول روز به چه مشغول هستید؟
صبحهایم را با خواندن شش صفحه قرآن کریم و ورزش شروع میکنم. این دو کار برایم بسیار آرام بخش و لذت بخش است. بعد از ظهر هم اندکی نرمش میکنم و به سالن شطرنج میروم. شبها هم مشق خط میکنم. نگارش یک کتاب جدید کردی به نام «ههزار چوارینه» (هزار رباعی) هم در دست اقدام دارم.
* آیا بعد از بازنشستگی هم فعالیتی داشتهاید؟
بله بعد از اینکه بازنشسته شدم در تهران هم فعالیت خودم را ادامه دادم و به مدت چهار سال ونیم در سمت ریاست شمارهگذاری خودرو خدمت کردم. پس از آن به کردستان برگشتم و در یک مرکز معاینه فنی کارشناس بودم.
بعد از آن چهار سال رییس خسارت بیمه پارسیان شدم. سپس در مرکز معاینه فنی بهارستان نزدیک شهرستان دیواندره شش سال کارشناس خودرو بودم. در حال حاضر هم مدت ۶ سال است که مشاور شورای فرهنگ عمومی استان هستم.
* توصیهتان به خوانندگان روژان چیست؟
از پدران ومادران عزیز میخواهم که مؤکدا به فرزندانشان توصیه کنند که اولا با قرآن مأنوس گردند. چرا که این کتاب آسمانی پر از پند و اندرز است. کلمه قرآن یعنی خواندنی پس باید باید همیشه خوانده شود چراکه انسان فطرتا فراموش کار است و نیاز به تذکار دارد.
دوما فرزندانشان را به ورزش تشویق کنند. ورزش سازنده روح و جسم است. عقل سلیم در جسم سالم است. هرچقدر جسم سالمتر باشد کیاست، فراست و درایت فرد هم به نسبت رشد پیدا میکند.
سوما اینکه فرزندانشان را به فراگرفتن یکی از هنرها ترغیب کنند. با توجه به علاقه و استعداد فرزندانشان به هر کدام از رشتههای هنری، زمینهی شکوفا شدن استعداد آنها را فراهم کنند.
پرداختن به این سه، یعنی قرآن، ورزش و هنر انسان را از هر نوع آسیب و بلا دور میکند.
* شعر «نیشتمان» (وطن) از سرودههای ناصر روشن:
ئەی وەتەن، ئەی خاکی کوردستانەکەم
ئەی وەتەن، ئەی زادگای شێرانەکەم
ئەی وەتەن، ئەی تاجی سەر ئێرانەکەم
ئەی وەتەن، ئەی رۆحەکەم ئەی گیانەکەم
سورمەیە بۆ چاوی ئێمە خاکی تۆ
عاشقی تۆن میللەتی دڵپاکی تۆ
تۆ بەهەشتی ئارەزووی ئەی نیشتمان
جۆربەجۆر نیعمەت ئەنیتە مشتمان
گەنجی ئاواتی ئەتۆ بۆ گشتمان
تۆی بە تایبەت فەخری پشتاوپشتمان
خۆشە خۆم قۆربانی تۆ کەم ئەی وەتەن
با لە خاکی تۆ نەسیبم بێ کەفەن
ئەی وەتەن فەخرئافەرینە نێوەکەت
خۆشە دەشت و دۆڵ و سەحرا و کێوەکەت
جوانە دارستان و باخ و مێوەکەت
پڕ لە قەندە قۆخ و هەرمێ و سێوەکەت
بستێ خاکت نادەمە پاریس و رۆم
چون بە راستی شێت و شەیدای عەشقی تۆم
من سەرم بۆ ئەجنەبی قەت نانەوێ
بمدەنێ بڕلین و لەندەن نامەوێ
دوور لە خاکی پاکی خۆم نانووم شەوێ
هەر ئەڵێم من نیشتمانی خۆم دەوێ
ئەی وەتەن من دەشت و کێوی تۆم هەیە
ئاربەبا و ئاوییەر و شاهۆم هەیە
تاڵە بێ تۆ ئەی وەتەن بۆ من ژیان
قیمەتی بێ تۆ نیە رۆح و گیان
زۆر گرانە نێوی تۆ ئەی نیشتمان
کەی قەڵەم باست دەزانێ یا زمان؟
واجبە کڕنۆش بەرم بۆ خاکەکەت
خاکی زێڕین وەک چرا رووناکەکەت
ئەی وەتەن لاوانی تۆ چاکن هەموو
خاونی ئیمانن و پاکن هەموو
یەک بە یەک شێرانی بێباکن هەموو
بەر لە مردن بۆ تۆ هیلاکن هەموو
سەرفەرازن هەم کوڕان و هەم کچان
بۆ وڵاتیان تێدەکۆشن بێوچان
ئەی وەتەن چەن خۆشە کانی و ئاوەکەت
خۆشە باران و تەم و لافاوەکەت
جوانە حەتتا هەڵمەڵە ژاکاوەکەت
بێڕیا سەد گیان بەقوربان ناوەکەت
دڵ ئەلەرزێ کاتێ باسی تۆ ئەکەم
ئەی وەتەن دایم سپاسی تۆ ئەکەم
ئەی وەتەن تۆ هۆزی بابانت بووە
ئەردەڵان و زەندی میوانت بووە
وەک سەلاحەدین هەزارانت بووە
بێچوە شێرێ وەک هەڵۆخانت بووە
ئەو کەسەی چاکت ئەناسێ مێژووە
چوونکوو مێژوو ئاوێنەیکی یەکڕووە
ئەی وەتەن چەن خۆشە هەورامانەکەت
ژاوەرۆ و سەرتەخت و کۆساڵانەکەت
پاەو و نەوسوود و بێسارانەکەت
هەم مەهاباد خۆشە هەم بۆکانەکەت
سەقز و بانە و مەریوان و سنە
هەست و ئیمان و دڵ و گیانی منە
ئەی وەتەن خۆشە شوێشە و پایگەلان
خۆشە سەردەشت و جوانڕۆ و کەسنەزان
خۆشە سۆڵاوا و زرێباری جوان
خۆشە هەم کوێستانەکەت هەم گەرمیان
پێت ئەڵێم ئەی بووکی جوانی سەر زەوی
یاڕەبی هەر سەرکەوی هەر سەرکەوی
تا بەهاران چەپکە رێحانی هەیە
تا هەوا پاییز و زستانی هەیە
ئەی وەتەن “رەوشەن” هەتا گیانی هەیە
هەر لەگەڵ تۆ شەرت و پەیمانی هەیە
چونکوو تۆ تاجی سەری ئەی نیشتمان
گەوهەری، تۆ گەوهەری بۆ گشتمان
منبع: روزنامه روژان
بازنشر با ذکر منبع بلامانع است