روژانپرس: این روزها که جهان با گامهای بلندی بهسوی دهکده جهانی شدن در حرکت است میتوان با یک سرچ کوتاه نگاهی انداخت به آنچه که در قالب امکانات برای معلولان در کشورهای توسعهیافته صنعتی ایجاد شده است؛ امکاناتی برای دسترسی آسان معلولان به کوچه و خیابان و استفادهی معلولان از وسایط نقلیه عمومی با نصب رمپهای متحرک بر روی اتوبوسها، خطوط ویژه نابینایان در طول و عرض خیابانها، نصب رمپ سیمانی یا متحرک در اماکن عمومی مثل فروشگاهها، کانونهای فرهنگی و هنری، ایجاد پارکینگهای ویژه معلولین در سطوح کلی شهر یا محیط زندگی.
اینها همه نشان از یک حرکت دارد و آنهم ارزش قائل بودن برای معلولان در جامعه و مسئولیتپذیری مسئولان مربوطه در رابطه با فراهم کردن امکانات برای شهروندان و مهمتر از همه ایجاد امکان شغلی این قشر مظلوم و آشتی دادنشان با زندگی است چرا که هیچ انسانی خودخواسته معلول به دنیا نمیآید؛ پس از این روست که این قشر گرانقدر نیازمند توجه و امکاناتی هستند که مردم عادی از آن بهرهمندند.
مناسبسازی معابر برای معلولین طرحی فراموش شده
مسیر ویژه رفت و آمد معلولان در پیادهروها نقش راهنما را برای نابینایان بازی میکند؛ اگر در خیابانهای اصلی و حتی فرعی سنندج قدم بزنی با خطوطی از موزائیکهای زردرنگ مواجه میشوید که در نگاه نخست از زحمت مسئولان برای آسایش معلولان روایت میکند اما وقتی این مسیر را دنبال میکنی اکثرا یا به دکههای ایجاد شده در مسیر ختم میشود یا به جوی آب و گاهی هم بیهدف رها شده است.
این امر نشان میدهد که سازنده کف این پیادهروها احتمالا با معنا و مفهوم خطوط زردرنگ بیگانه بوده و شاید هم آن را نوعی تزیین معابر و پیادهروها پنداشته است! هرچند بارها برای اصلاح این خطای خطرناک در روز نامه روژان هشدار دادیم اما دریغا هنوز هم این مسیرها به قوت قبلی خود باقی مانده و تمامی این هزینه هرز رفته و هیچ کارایی برای معلولان و نابینایان ندارد.
از این معضل که بگذریم هستند معلولان قطع نخاعی که برای رفت و آمد از اتومبیل استفاده میکنند که در سطح شهر سنندج بهجز دو یا سه مورد بیشتر پارکینگ ویژه معلولان نداریم که آنها نیز همیشه مورد استفاده عموم مردم است و اینگونه حق معلولان ضایع میشود.
وسایط نقلیه عمومی مثل اتوبوس نیز فاقد هر گونه تسهیلات برای معلولین است. در شهر و دیار من حتی یک مورد هم رمپ معمولی بر روی اتوبوسهای شهری نصب نشده و هرگز معلولان با ویلچر و نابینا قادر به استفاده از این امکانات نیستند.
در فضاهای فرهنگی و فروشگاهها، بازار و حتی فرودگاه هم بهندرت میتوان به رمپی برخورد کرد که برای آسایش معلولان ساخته شده باشد.
معلولیت در جامعه ما به گناهی نابخشود میماند و معلولین ناچار هستند در چهار چوب دیوارهای خانه بپوسند و حق بیرون آمدن را نداشته باشند؛ از این روست که معلولان میپرسند گناه ما چیست که معلول بهدنیا آمدیم!؟
امید است روزی فرا رسد که مسئولان محلی به این نتیجه برسند که معلولیت محدودیت نیست و این انسانها نیز حق دارند رفت و آمد کنند و از امکانات رفاهی برخوردار شوند؛ چرا که مانند همه ما عوارض و مالیات میپردازند و برای رشد جامعه مدام در تلاشند.
وقتی به امکانات جوامع توسعهیافته نگاه میکنی و به قیاس مینشینی معلولان دیار من یک در صد آن امکانات را ندارند. البته این بهمعنی نادیده گرفتن تلاش برخی مسئولان نیست اما بحث ما الزام همه دستگاههای اجرای به رعایت قانون مناسبسازی معابر برای معلولین در ساخت و سازها است.
فراموش نکنیم این انسانها هم چون ما حق برخورداری و استفاده از فضاهای مناسب شهری و زندگی بدون دغدغه را دارند و به استناد قانون وضع شده مسئولان هم وظیفه دارند با ایجاد امکانات ویژه زمینه آرامش و آسایش این عزیزان را فراهم کنند نه اینکه با صرف هزینههایی هنگفت، مسیرهای ویژای در پیادهروها طراحی کنند که به دکهها و جویهای آب و گودالهای ایجاد شده ختم شود.
با این امید که ترانههای عشق در فضای شهر برای معلولان طنینانداز شود و پرواز بال همای رویایشان بر شهر سایه اندازد و روزی برسد که معلولین هم مثل من و تو بیدغدغه رفت آمد کنند و پشت دیوار بیخیالی مسئولین ذیربط در چهاردیوار خانه حبس نشوند. به امید آن روز.
ایرج بهرامنژاد