مقدمه
کافیاست تا نگاهی کلی به شرایط داخلی و خارجی کشور انداخت تا متوجه عمق و گستره تهدیدات شد.
توقف موضعی مذاکرات وین به دلیل مقصرنماییهای مصنوعی ایالات متحده علیه کشورمان و ادامهی تحریمهای بسیار سنگین و غیر قانونی، تحولات قفقاز و کردستان عراق که عملا به دنبال تضعیف موقعیت ژئوپلیتیکی و ژئواکنومیکی کشورمان و انسداد کریدور شمال- جنوب و شرق- غرب با بازیگری بریتانیا، رژیم صهیونیستی، ترکیه، بخشی از ساختار حکومتی عراق و آذربایجان هستند، رخدادهای سیاسی و امنیتی شبهقاره با مدیریت خاموش ایالات متحده و بریتانیا با هدف به هم ریختن ترتیبات آسیای میانه با استفاده از بازیگرانی در داخل پاکستان، هیئت حاکمه سرپرستی طالبان و گروههای مختلف رادیکال با ایدئولوژیهای تکفیری و ملیگرایانه که هدف کلی آن انسداد مسیرهای دسترسی چین، کاهش نفوذ روسیه و کشاندن ناامنیها به آسیای مرکزی و شرق ایران است که حامیان مالی نیز در برخی دولتهای عربی دارد، همچنین فشار هیدروپلیتیکی در شمال غرب و شرق کشور و استفاده از اسحله آبی علیه ایران تنها گوشهای از مشکلات خارجی است که سعی میکند ایران را ضعیف کند و از نقشهی ترانزیت کالا و انرژی در دریا و خشکی کنار بگذارد.
بهلحاظ داخلی نیز کافیاست تا به بحران اقتصادی داخلی در قالب انفجار گاه و بیگاه تورم، کسری تراز بانکها، مشکلات صندوقهای تامین آتیه، ساختار رانتیر و فسادخیز اقتصاد سیاسی داخلی، فقر فزاینده، تحلیل رفتن مشارکت سیاسی و اجتماعی، بحرانهای زیست محیطی از جمله بحران آب، گسترش جرائم سازمانیافته، خبرهای ممتد از شهادت نیروهای جان بر کف مرزبانی، سفر خانوادههای مسئولین به خارج از کشور و بهرهبرداری از این موضوعات در جنگ روانی، حملات سایبری به نهادها و زیرساختهای کشور، رقابتهای غیر اخلاقی سیاسی، کاهش جمعیت، موج اعتراضات خودجوش و غیر خودجوش، ورود سلاحهای سبک و نیمهسنگین توسط عوامل بیگانه به کشور، ورود امواج پناهجویان به کشور، خروج و مهاجرت نخبگان از کشور، کند شدن فرآیند توسعه کشور، عدم سرمایهگذاری در پروژههای مهم صنعت نفت و گاز، سفتهبازی و سوداگری، پایین آمدن سن اعتیاد و دهها مشکل دیگر تنها بخش کوچکی از تهدیدات فعلی ماست که با تشدید نبرد ترکیبی دشمنان، به افزایش بُرد شعاع نوسانات منتهی شده است.
تدوین استراتژیهای ذهنی و ناکارآمد در حوزه اقتصاد و مدیریت در حالی که تولید، رقابت و صادرات تنها با اتصال به بازار و مکانیابی در زنجیرهی ارزش جهانی ممکن است و غیر از آن برای تولید و رقابت تنها باید در حوزه قابلیتهای در دسترس و موجود داخلی برنامهریزی کرد و شعارگرایی بیبرنامه بدون توجه به واقعیت تشدید رقابتهای چندوجهی در جهان نیز به نوبهی خود به انباشت مشکلات کشور انجامیده است.
برای عبور از این مرحله و سر و شکل دادن به بافتارهای سیاسی، اقتصادی و ژئوپلیتیکی کشور ادامه کار با نسل قدیم و فعلی مدیران امکان پذیر نیست، خاصه مدیرانی که با توجه به زد و بندهای سیاسی و بدون تخصص و تنها در احاطه چند مشاور شبه تکنوکرات بیشتر به رتق و فتق امور یومیه خود مشغولند تا توجه به حل مشکلات مردم.
لزوم تدوین بسته سیاستی نجات ایران از گرداب چنین مشکلات حادی امری عقلانی، لازم، واجب و شرعی است و نمیتوان به بهانه سیاهنمایی یا سواستفاده دشمن، این مطالبه را به تعویق انداخت چرا که شرایط موجود نتیجه انباشت سو مدیریتها و اداره سلیقهای مدیران کشور است که اکنون نسبت به مشکلات مردم دچار بیحسی مفرط شدهاند.
حال برای شروع تدوین بسته سیاستی نجات ایران لازم است تا حاکمیت قبول کند که مدیران جدید و کادر اداره کشور برای حل چالشهای دهه پیش رو باید از هم اکنون آماده شوند و آموزش ببینند.
فقر آموزش مسئولین، جامعه مدنی، احزاب و اجتماعی برای زندگی در قرن جدید و الزامات آن موجب خواهد شد تا پروسه فرسایش تمدنی ما آنهم در آستانه گام دوم انقلاب با مشکل مواجه شود.
در پایان خاطر نشان میشود منظور از آموزش ایستادن در میان غبار مغشوش کلیشههای گفتمانی و شکلی نیست، بلکه آموزش فرآیندی است اجتماعی که در آن نیروها نسبت شرایط موجود توجیه میشوند و نحوه حل مسائل و روش تفوق بر مشکلات را میآموزند.
به عنوان مثال یک شهروند تراز نوین نیاز دارد تا از کودکی تربیت مدیریتی، آموزش علمی و ایدئولوژیک را با هم ببیند و این مهم بایست در مکانیسمی بدیع و نوآورانه انجام گیرد.
آموزش شهروندی دینی پایه کادرسازی گام دوم است و بدون آن کشور به دست افرادی اداره میشود که آن را دچار گیجی استراتژیک میکنند.
قدرت ملی زمانی به بیشینگی میرسد که شهروندان با اکثریت قریب به اتفاق به عنوان ثروتهای مهم انسانی کشور در فرآیند آموزش کیفی قرار گیرند و بتوانند نظام سیاسی و اقتصادی کشور را ارتقا ببخشند و از کودکی افرادی مسئولیت پذیر باشند تا در هنگام رسیدن به قدرت با انحصار و کج سلیقگی و توجه به سود فردی و گروهی، کشور را با بحران مواجه نکنند.
بدون شک تمامی این مسئولیت به دوش حاکمیت کشور است که با عبور از ذهنیتهای قدیمی و با توجه به نیاز کشور و امکاناتی که در دست دارد با شروع پروسهی الحاق پیوست انضمامی و عینی به سند گام دوم دستگاههای بوروکراتیک، طبقه الیت، خانوده، مدارس، دانشگاهها، پستهای مدیریتی، حوزههای عقیدتی، احزاب، جامعهی مدنی و سایر بخشها و شئون اداره کشور را نوسازی و دانشبنیان کند و هدف آن بیشینه کردن قدرت ملی برای تفوق بر چالشها و بحرانها باشد.
این کار به روششناسی، معرفت شناسی خاصی برای تربیت نسلی از مدیران پیشرو و متعهد نیازمند است که بدنه اداره کشور را به دست بگیرند که گرایشهای محفلی و کمعمق به مفهوم استراتژی و تاکتیک و نیز رویکرد شعاری و میانمایه به ارزشهای جمعی نداشته باشند تا بتوانند در جهان آشوبناک و به شدت تکنولوژیک و رقابتی امروز از تمام فرصتها بهرهبرداری کنند.
ـــــــــــــــــمنابع:
1. آسیب شناسی روانی بر مبنای DSM-5 نویسنده و مترجم: مهدی گنجی ویراستار: دکتر حمزه گنجی, ناشر: ساوالان تهران 1392
2. راهنمای تشخیصی و آماری اختلال های روانی ویرایش پنجم، نویسندگان: انجمن روانپزشکی آمریکا, مترجمان: دکتر فرزین رضاعی و همکاران, ناشر: ارجمند چاپ دوم 1394
چاپ شده در روزنامه روژان شماره 586