پنج شنبه، 6 اردیبهشت 1403
روژان پرس » سیاسی » فرهنگ سیاسی و مسئله‌ی توسعه سیاسی در ایران

لقمان قنبری دکتری علوم سیاسی

فرهنگ سیاسی و مسئله‌ی توسعه سیاسی در ایران

0
کد خبر: 228

فرهنگ سیاسی و مسئله‌ی توسعه سیاسی در ایران

در دهه دوم انقلاب رشد و بهبود وضعیت اقتصادي جامعه و پشت سرگذاشتن شرایط سخت جنگی و گذر از بحران‌هاي مختلف و تأثیرات جهانی شدن سبب شدکه فضاي جدیدی از فرهنگی سیاسی مشارکتی شکل بگیرد که دوم خرداد 76 و دولت اصلاحات، اوج شکوفایی آن بود.
روژان پرس: از عمده پیش‌شرط‌های توسعه سیاسی، تثبیت فرهنگ سیاس مشارکتی در میان توده مردم است و توسعه سیاسی مترادف با گسترش دموکراسی است و بین توسعه سیاسی با فرهنگ سیاسی توده مردم رابطه تنگاتنگی وجود دارد.  همچنین نیل به توسعه سیاسی، نیازمند مشارکت سیاسی مردم و مشارکت سیاسی راستین توده مردم نیز نیازمند وجود فرهنگ سیاسی رشد یافته است. در یک ارزیابی کلی از جایگاه فرهنگ سیاسی توده مردم و رابطه آن با توسعه سیاسی در مقاطع سرنوشت ساز تاریخ معاصر ایران می توان به ترتیب به ادوار زیر اشاره داشت: در دوره مشروطه احزاب و جمعیت‌ها، در داخل و بیرون مجلس به‌ عنوان اولین شاخصه‌های توسعه سیاسی قدم در میدان نهادند؛ امّا در رابطه با توده مردم باید گفت بیشتر مردم در این نهضت تنها به دنبال رهایی از ظلم و کسب پاره‌ای از آزادی‌ها بودند و تصور دقیقی از ویژگی‌های دموکراتیک نداشتند به عبارتی دیگر مختصات ذهنی و زیست عشایری عصر مشروطه با فرهنگ سیاسی مشارکتی که مستلزم آگاهی ملّی و حس تعلق ملّی است همخوانی نداشت. به عبارتی می توان گفت مفهومی به نام فرهنگ سیاسی در این دوره در کل  وجود خارجی نداشت چون بیشتر توده مردم در آن زمان شناخت و تفسیری عقلانی از نظام سیاسی و کارکردهای آن نداشتند. در این دوره،  مردم کُنش مشارکتی  خود را به شکل اعتراضی و در چارچوب سنت بست نشینی صنفی و بسیار محدود نشان می دادند آن هم نه خودجوش بلکه توسط علمای دین و برخی بزرگ بازرگانان هدایت می‌شدند و بعضاً خواسته‌های آنها نه سیاسی و کلی بلکه بیشتر جزئی و صنفی بود و نمی توان گفت به نمایندگی از تمام مردم ایران بوده و این برخلاف ادعای پاره‌ای از تحلیل‌گران است که حضور مردم در دوران مشروطه را نشانه رشد یافتگی فرهنگ سیاسی آنها می‌دانند. چرا که در ساختار عشیره‌ای دوران مشروطه نمی‌توان از شهروند آگاه و وظیفه‌مدار و مشارکت‌جو سخنی به میان آورد. به نظر می رسد به طورکلی فقدان فرهنگ سیاسی آگاهانه در میان مردم و عدم شکل‌گیری عقلانیت سیاسی در میان نخبگان سیاسی،  مجال و بستر را برای نقش آفرینی و تأثیرگذاری فرهنگ سیاسی مشارکتی توده مردم بر روند‌های توسعه سیاسی فراهم نکرده بوده و کماکان فرهنگ فرهنگ سیاسی نابالغ توده مردم عاملی بازدارنده در مسیر توسعه سیاسی بود؛ تا جایی که برای نمونه میراث ذهنیت اسطوره پرور و قهرمان پرور مردم در این دوران، منجر به پرورش و ظهور شخصیتی چون پهلوی اول به عنوان مظهر اراده ملّی در اواخر مشروطه گردید. بعلاوه  قدرت پهلوی اول در یک رابطه باز تولیدی، خود مانع تكوين احزاب به عنوان مجاری مشارکت و رقابت سیاسی به عنوان دو شاخص اصلی توسعه سیاسی گرديد. به عبارت دیگر ظهور پهلوی اول باعث انقطاع دست آوردهای ناچیز دوره مشروطه در زمینه فرهنگ سیاسی مشارکتی و تأثیر منفی آن بر توسعه سیاسی گردید.  فرهنگ سیاسی مطلق‌نگر و انحصار طلب، فرهنگ حامی پروری، شخصی بودن قدرت، نهادزدايی و اقتدارگرایی در دوره پهلوی اول با ملزومات توسعه سیاسی یعنی فرهنگ سیاسی که مبتنی بر تضارب آرا و تکثر آرا باشد مجال ظهور نداد.
  در رابطه با جایگاه فرهنگ سیاسی توده مردم و توسعه سیاسی در دوره زمانی مربوط بین سال‌های 1332تا1320 نیز می‌توان گفت که با وجود این که در این دوره، مشارکت و رقابت سیاسی به عنوان دو ستون اصلی توسعه سیاسی تا حدودي فرصت بروز یافت، با این وجود فرهنگ اقتدارگرایی، قوم محوری و شخص‌گرایی و تعلقات محلی و عدم تعلق ملّی همانند گذشته غلبه بیشتری داشت.  احزاب ایرانی در فاصله سال‌های پس از کودتا تا پیروزی انقلاب اسلامی، فضای استبدادی سنگینی را متحمل شدند. در این دوره  تمرکزگرایی، گسترش روابط حامی پروری، وجود احزاب رسمی یا دولتی، تحصیلدار شدن دولت و بوروکراسی سنگین دولت مجالی به رشد فضای عقلانیت سیاسی و فرهنگ سیاسی عقلائی نداد. در یک جمع‌بندي در زمینه جایگاه و تأثیر فرهنگ سیاسی  مشارکتی توده مردم در دوره پهلوی دوم می توان گفت این دوره نیز همانند دوران پهلوی اول بود با این تفاوت که در این دوره اقتصادسیاسی نفتی و ساختار اقتدارگرایی بوروکراتیک،  موجبات تجدید فرهنگ سیاسی توده‌ای تبعی‌ـ محدود شد بود که این فرهنگ به نوبه خود، مسیر توسعه سیاسی را منحرف نمود.
اما  با شکل‌گیری انقلاب اسلامی، مسیرتوسعه سیاسی ایران با دوران قبل از آن در برخی از زمینه‌ها تفاوتی ماهوی پیدا کرد. در این دوران در فرهنگ سیاسی مردم یعنی تلقی آنها و جهت گیری آنها نسبت به نظام سیاسی و کارکردهای آن، تحولی اساسی پدید آمد. در دهه اول انقلاب شاهد شکل‌گیری فرهنگ سیاسی بودیم که ویژگی‌های آن با شاخص‌هایی همچون  عوام گرایی، کیش شخصیت، فرهنگ انتظار و موعود‌گرایی، شهادت طلبی، فرهنگ سیاه و سفید، فرهنگ خیر و شر، جمع‌گرایی و پوپولیسم قابل تبیین می باشند. می توان گفت فرهنگ سیاسی مردم در اوایل پیروزی انقلاب، تبعی ـ مشارکتی  بود. چرا که در چنین فرهنگی سیاسی، مشارکت وجود داشت، ولی فقط در چارچوب‌های اعتقادی نشأت گرفته از ارزش‌های انقلابی مجال ظهور می یافت. بنابراین تنوع و چندگونگی وجود نداشت و ایدئولوژی با عرضه تفسیری واحد از کل امور، اراده فردی را برای اجبار درونی خودش بسیج می‌کرد. بنابراین نه فرهنگ سیاسی مشارکتی توده مردم جایگاه و نقشی در توسعه سیاسی داشت و نه دولت، به دلیل الزامات ساختاری برآمده از وقایع پس از انقلاب و نیز جنگ تحمیلی اولویت را برای توسعه سیاسی قائل بود. به طور کلی دهه اول انقلاب دارای ویژگی‌هایی چون خصلت ایدئولوژیک دولت، مشروعیت کاریزماتیک حکومت، سیاسی شدن جامعه، حصر حوزه خصوصی، انسداد سیاسی، ترویج جامعه توده‌ای به جای نشر جامعه مدنی، رواج فرهنگ سیاسی رُمانتیک ارزش‌ـ احساسی به جایی فرهنگ سیاسی مشارکتی بودکه هیچ وجه اشتراکی با توسعه سیاسی به مفهوم مدرن نداشت.
   در دهه دوم انقلاب رشد و بهبود وضعیت اقتصادي جامعه و پشت سرگذاشتن شرایط سخت جنگی و گذر از بحران‌هاي مختلف و تأثیرات جهانی شدن سبب شدکه فضاي جدیدی از فرهنگی سیاسی مشارکتی شکل بگیرد که دوم خرداد 76 و دولت اصلاحات، اوج شکوفایی آن بود. از همین رو بعد از انتخابات خرداد 1376 نهاد‌های دموکراتیک نظام تقویت شدند و مشارکت مدنی و نسبتاً خودخوش به جایی مشارکت توده‌ای اوایل انقلاب گسترش چشمگیری پیدا کرد. به طور کلی در این دوره شاهد توسعه شاخصه‌های دموکراسی همچون رقابت آزادانه احزاب و گروهای سیاسی، گسترش آزادی مطبوعات، احیای برخی اصول دموکراتیک قانون اساسی همچون انتخابات شوراها و تقویت فرهنگ سیاسی مشارکتی بودیم.
اما در دهه سوم انقلاب ویژگی‌هایی نظیر تأکید بر مشروعیت قانونی نظام، تلاش برای تبدیل الیگارشی حاکم به نوعی دموکراسی محدود یا شبه دموکراسی، نهادینه کردن جامعه مدنی، تقویت نهادهای دموکراتیک نظام همچون نهاد ریاست جمهوری و پارلمان و شوراها، تشویق مطبوعات،گسترش فرهنگ سیاسی دموکراتیک،گسترش نواندیشی دینی را تا حدودی شاهد بودیم. در دوره اصلاحات نیز توسعه سیاسی گفتمانی دولتی از بالا به پایین بود و به عبارتی گفتمانی ایجابی نبود، بلکه تا حدودی سلبی بود که در برابر گفتمان رقیب مطرح می شد.  هر چند نمی توان از تغییر صورت‌بندی جامعه ایران در این دوره که متأثر از تحولات جهانی شدن بود و همچنین تأثیرگذاری خود دولت در تسریع مدرنیزاسیون و به تبع آن فرهنگ سیاسی چشم پوشی کرد. با این وجود نتایج انتخابات ریاست جمهوری سال  1384 و از صحنه خارج شدن اصلاح طلبان و عدم حمایت اقشار مردم از این گفتمان نشان داد که فرهنگ سیاسی مشارکتی در میان توده مردم ایران هنوز مراحل بلوغ سیاسی خود را سپری نکرده و نیازمند بستر‌ها و فرصت‌های بیشتری برای تأثیرگذاری بر روند و مسیر توسعه سیاسی ایران معاصر است اما دوره انتخاب سال گذشته و انتخاب ابراهیم رئیسی اوج تهی شدن مشارکت مردمی و به حاشیه رفتن مردم در متن سیاست و توسعه ایران بود.  


دسته بندی: سیاسی / کرمانشاه
تبلیغ

نظر شما

  • نظرات ارسال شده شما، پس از بررسی و تأیید در وب سایت منتشر خواهد شد.
  • نظراتی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • نظراتی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.
نام شما : *
ایمیل شما :*
نظر شما :*
کد امنیتی : *
عکس خوانده نمی‌شود
برای کد جدید روی آن کلیک کنید