زندگی جنبههای مثبت و منفی بسیاری دارد؛ رضایت خاطر، آرامش، موفقیت، خلاقیت، شادی؛ بخشی از آن نیز بی روح، تکراری، کسل کننده، یکنواخت و در حادترین و دشوارترین شرایط مملو از تجارب دردآور، تاسف بار، اندوهناک، اضطراب آور و ناراحت کننده است. در اغلب موارد تمایل به خودکشی زمانی به اوج خود می رسد که هیجانات و عواطف منفی زندگی فرد شدت می یابند و مرتب او را آزرده و ناامید می کنند.
طبق آمار سازمان بهداشت جهانی در هر ۴۰ ثانیه یک نفر در جهان خودکشی میکند. بیشترین آمار خودکشی متعلق به چین و روسیه است. سالانه ۲۰ تا ۶۰ میلیون نفر در جهان دست به خودکشی میزنند اما تنها یک میلیون نفر از آنها در اقدام خود موفق میشوند. خودکشی رفتار و پدیدهای ضد اجتماعی است که معمولا در پی فشارهای اجتماعی و خانوادگی شکل میگیرد.
روز جهانی پیشگیری از خودکشی
هر سال در تاریخ دهم سپتامبر به مناسبت «روز جهانی پیشگیری از خودکشی» و به منظور افزایش اطلاع رسانی در زمینه اقدامات پیشگیرانه ضروری با هدف کاهش نرخ قربانیان خودکشی در سراسر جهان، مراسم ویژهای در کشورهای مختلف برگزار میشود.
برگزاری مراسم روز جهانی پیشگیری از خودکشی به سازمانها، آژانسهای دولتی و افراد این فرصت را میدهد تا سطح آگاهیهای خود را در مورد خودکشی، بیماریهای ذهنی مرتبط با خودکشی و پیشگیری از خودکشی ارتقاء دهند.
برای بررسی بیشتر این موضوع گفتوگویی کردیم با آقای فتاح رضایی روانشناس و مددکار اجتماعی.
آقای رضایی مبحث خود را با این عبارت آغاز میکند: «شوخی خودکشی هم جدی است» که از وی سوال کردم تعریف شما از خودکشی چیست؟
وی گفت: به نظر من خودکشی به هر حالتی از مرگ اطلاق میشود که نتیجه مستقیم و غیر مستقیم عملی باشد که شخص قربانی، آن را انجام داده و از نتیجه عملش آگاه باشد. او ادامه میدهد البته در زمینه واکاوی علت آن محدودیتهای زیادی وجود دارد.
حالا این سوال برای ما پیش میآید که چرا فرد خودکشی نموده و امکان گفتوگو و مصاحبه با وی فراهم نیست تا در خصوص انگیزهها و دلایل اقدام به خودکشی اطلاعات دقیقتری کسب کنیم؟
رضایی گفت: این امر به گونهای نیست که نتوانیم به بررسی این موضوع و دلایل احتمالی آن نپردازیم، زیرا میتوان از طریق نشانهها، علایم و روندهای موجود در منطقه و کشور به تبینی اجمالی از آن پرداخت.
خودکشی در واقع یک فرایند اجتماعی است که عمدتاً ریشههای آن را میتوان در ساختارهای اجتماعی نظیر وضعیت اقتصادی، آموزشی، میزان دسترسی به امکانات درمانی و بهداشتی، پایگاه اقتصادی و اجتماعی، شرایط فرهنگی، خانوادگی و.. قرار داد. بسیاری از گزارشهایی که توسط نهادهای رسمی کشور منتشر میشود، وضعیت اقتصادی در جامعه رو به وخامت گذاشته است. میزان در آمد سرانه به شدت افت پیدا کرده و تعهدات اخلاقی در جامعه رو به زوال نهاده است. مجموعه این رویدادهای تلخ شاخصهای فرهنگی نظير صداقت، تعهد، مسئولیتپذیری، از خودگذشتگی، احترام به قوانين و مقررات اجتماعی و به طور کلی سرمایه اجتماعی به سطح پایینی تنزل کند. از طرف دیگر، میزان دسترسی غالب مردم به امکانات درمانی و بهداشتی و مراکز مشاوره، حمایتی و اجتماعی ضعیف بوده و به جای این امر، عمدتا شاهد بمباران انواع دارو، و قرصهای روانگردان، مسکن و گسترش اختلالات روانی در سطح جامعه هستیم. افزایش بیکاری و کاهش شدید سطح درآمدها در بین قشر جوان از دیگر اتفاقاتی است که در دهههای اخیر اتفاق افتاده است. همهی این اتفاقات به صورت مستقیم بر پدیدهی احساس تنهایی، انزوا، عدم معنادار بودن زندگی و در نهایت اقدام به خودکشی افراد مخصوصا در بین جوانان تأثیر میگذارد. واقعیت جامعهی امروزی این است که حتی نهادهای حمایتگر و مسئول نیز به جای اصلاح امور، بهبود و افزایش کیفیت زندگی، به سمت رویکردهای تقلیل کارانه گرایش پیدا کردهاند.
رضایی افزود: به نظر میرسد با توجه به چنین شرایطی گسترش خودکشی در بین جوانان و رسیدن به بحران چندان دور از انتظار نخواهد بود و هر روز بر دامنهی آن افزوده خواهد شد. شرایط حاکم بر جامعهی امروزی این است که موج آسیب اجتماعی از کودکآزاری، خشونتهای خانگی، اعتیاد، طلاق تا خودکشی رو به افزایش است.
کارشناس مددکار اجتماعی همچنین گفت: این آسیبها ارتباطی با قشر، شغل و طبقهی خاصی ندارد و در بین همهی حرفهها و قشرها وجود دارد. وی با اشاره به اینکه طی دورههای مختلف تاریخی نیز بسیاری از روشنفکران، نویسندگان، متخصصین در حرفههای مختلف، بازیگران، سیاستمداران و افراد مشهور نیز اقدام به پایان دادن به زندگیاشان نمودهاند خاطرنشان کرد: به این ترتيب هنگامی که شرایط جامعه بهگونهای باشد که افراد را به این باور برساند که میبایستی به زندگی خود پایان دهند، دست به چنین اقدامی میزنند.
وی همچنین اظهار کرد: موضوعی که ذکر آن بسیار ضروری است این است که پایان دادن به زندگی آخرین مرحله از فرایندی است که تفکر بر اساس آن شکل گرفته، پرورش و تقویت گردیده و در نهایت به بینش، روش و عمل میگردد. در هر یک از این مراحل، نقش عوامل اجتماعی و ساختاری بسیار حائز اهمیت است. واقعیت این است که بسیاری از افراد و سازمانها در بروز چنین رخدادی مقصر هستند. در جامعهی ما تا زمانی که خودکشی به عنوان یک پدیده فردی و ناشی از اختلالات روانی تعریف شده و عوامل آن را در انگیزهها و باورهای او جستجو نمایند مسلماً راه بهجایی نخواهیم برد و از پرداختن به علل اساسی این پدیده و در نتیجه اقدامات پیشگیرانه باز خواهیم ماند. در حالی که خودکشی تنها یک پدیده فردی و اختلال روانی نیست و با نگاه روانشناختی و پزشکی قادر به تبيين و ارائه راهکار برای آن نیستیم.
خودکشی یک مسئلهی کاملاً اجتماعی است و ریشه در ساختار اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، خانوادگی دارد.
رضایی گفت: به این دلیل ما نیازمند باز تعریف این پدیده در جامعه هستیم و طرح اقدامات اجتماعمحور، مدرسه محور و سیاست گزاری های جدی از جمله در چهار چوب نهاد تعلیم و تربیت و آموزش و پرورش - اقتصاد- خانواده و سیاست (نظریه نظام اجتماعی پارسونز) در سطوح مختلف به جامعه میباشیم.
و در آخر اینکه از دیدگاه روانشناسی خودکشی مطابق تعریف فراوانی از حوزه آسیب است و بیشترینش در حوزه افسردگیست که آخرین مرحله ناامیدی به حساب میاد و در زنان بخاطر سطح هورمون استروژن و دگرگونی هورمون و محدودیتهای زنان نسبت به مردان بیشتر است و وقتی دلتنگ میشوند و نمیتوانند مثل مردها بیرون بروند و یا از ارتباطات اجتماعی و یا از فضا و محیط بیرون استفاده کنند دست به خودکشی میزنند. به نظرم فرهنگ مختلف (دو یا چند نوع فرهنگ بخاطر تعاملات و یا تردد افراد مختلف و فرهنگهای مختلف و بخصوص ابزار و لوازم مختلف و پیشرفته در برابر کوتاهی و ضعف خودشان تحمل سرعت زیاد و تحولات نمیشوند و دلیل بر ناامیدی و نوعی شکست یا ناکامی و عقب افتادگی است.
وقتی دانش و خودشناسی و درک کمتر باشد مطمئنن هشیاری برای توانایی حل مشکلات و تصمیم صحیح و نجات پیداکردن و از بن بست و مشکلات عقل و فکری بدون درمان بی قدرت و ناتوان است.
گفتوگو از: مرضیه خاکی