
️بریتانیا، که امروز خود را پرچمدار دموکراسی، حقوق بشر و تمدن معرفی میکند، در کمتر از چند قرن، به کشوری تبدیل شد که به در خانهی هر ملتی کوبید؛ نه برای دوستی، بلکه برای تسلط. این نقشه روایت سکوت شکن سرزمینی است که با پرچم، تفنگ و کشتی، منابع ملتها را تصرف کرد، مرزها را جابهجا کرد و حافظه تاریخی مردمان را به آتش کشید.
️وقتی میگوییم «تهاجم»، فقط از ارتش و توپ و تانک نمیگوییم؛ از زخم هایی حرف میزنیم که قرنها بعد هنوز التیام نیافتهاند،
از هند که ثروتش به لندن سرازیر شد، از آفریقا که قربانی تقسیمات مصنوعی و بردهداری شد،
از خاورمیانه که هنوز بهای نقشه کشیهای سری انگلیسی را میپردازد.
و از مردمانی که زبان، فرهنگ، اقتصاد و حتی نام کشورشان را از دست دادند.
️و ایران؟
سرزمینی که شاید رسماً مستعمره نبود، اما بارها خاکش جولانگاه بازیهای استعماری بریتانیا و روسیه شد.
از قراردادهای ننگینی چون ۱۹۰۷ تا کودتای ۲۸ مرداد، از نفتی که در جنوب استخراج میشد و ثروتش به لندن میرفت، تا سفارت خانهای که تا همین دیروز، برای بسیاری از ایرانیان یادآور دخالت و تحقیر بود.
️ایران یکی از همان کشورهایی است که اگرچه پرچم بریتانیا را بهطور رسمی در خیابانهایش ندید، اما رد پای سیاست استعماری بریتانیا را در حافظهی سیاسی و اقتصادی خود حمل میکرد. نقشه این را نمیگوید، اما تاریخ فریاد میزند.
️بریتانیا شاید امروز دیگر "امپراتوری ای که خورشید هرگز در آن غروب نمیکند" نباشد، اما سایه ی سنگین آن امپراتوری هنوز روی حافظهی تاریخی بسیاری از ملتها گسترده است. این تصویر به یادمان میآورد که تاریخ فقط رویدادهای گذشته نیست؛ بلکه ساختاری است که آینده را شکل میدهد. و اگر از این تاریخ بازخوانی نکنیم، آن وقت ممکن است دوباره تکرار شود، اینبار در لباسی نو، با واژههایی نرم و لبخند هایی دیپلماتیک.
️نقشهی کشورهای فتح شده شاید روزی افتخار بود، اما امروز، هر پرچم بریتانیایی که بر این تصویر نقش بسته، یادآور رنج، خون و مقاومت مردمانی است که تنها گناهشان این بود که سرزمینشان قابل بهرهبرداری تشخیص داده شد.
پرهام ستایش