فسادخیزی یکی از ویژگیهای ذاتی قدرت است که تا کنون هیچ ایدئولوژی، قانون و نهاد اجتماعی نتوانسته به طور کامل آن را کنترل کند و همه جوامع به نوعی گرفتار دست دیکتاتورها، باندها و اوباش برآمده از آن هستند.
عوامل بسیاری در فعال شدن این قابلیت ذاتی موثر هستند اما مهمترین آن، خلاء ناشی از نظارت مطلق است؛ باندهای فساد با نفوذ در ساختارهای قانونی، اجتماعی و امنیتی زمینه به قدرت رسیدن افراد بیهویت و خیزش آنها به سمت تصرف لایههای نظام قدرت و تعرض به حوزه مالکیت مادی و معنوی مردم را فراهم میکند.
تحلیل وضعیت فعلی نشان از این دارد که باندهای فساد، غارت و جنایت در حال طی کردن مراحل پایانی بلوغ و اقتدار هستند که نمودهای عینی آن را در زمینخواری، معدنخواری، پیمانکاری، بانکداری، قاچاق، ساخت وساز غیرمجاز و تجارت مواد مخدر مشاهده میکنیم.
خطرناکترین وضعیت زمانی است که موفق به تشکیل نیروی چماق به دست، استخدام قاتلان اجارهای و مجاری رسانهای شوند، در این مرحله دیگر هیچ مقام و نهادی توان مقابله با آنها را نداشته و با خیال راحت به غارت و کشتار میپردازند.
40 سال قبل فیلمهایی از زورگوئی باندهای مافیایی هندی، ایتالیایی و تگزاسی را میدیدیم و مردم و حکومت این کشورها را مقصر میدانستیم و نفرینشان میکردیم، غافل بودیم از اینکه روزی داستان ساختگی این فیلمها به صورت واقعی سرنوشت جامعه خودمان را مانند سونامی درمینوردد.
نمیدانستیم که قدرتشان چنان افزایش مییابد که قانون، حاکم و جامعه در برابرشان کوتاه میآیند و از این بدتر در تدوین قانون و عزل و نصب متولیان هم دخالت میکنند، نمیدانستیم که وارد میدان رسانه شده و با استفاده از قلمهای اجارهای معرکهگیری میکنند، نمیدانستیم که شهر، روستا، آسمان و دریا را تصرف میکنند.
امروز کارشان به تعریف طرح تفصیلی و جامع شهرها، برگزاری انتخابات و تنبیه مزاحمان رسیده و چنین پیش رود صاحب پادگان، پارلمان، دادگستری، پلیس و زندان میشوند.
بنابراین فرصت کمی برای اصلاح شرایط مانده و حاکمیت و جامعه بدانند که حل چالش باندهای فساد و غارت در کشور از مذاکرات با آمریکا و اروپا، جنگ با اسرائیل و حمایت از همپیمانان واجبتر است زیرا موفقیت در این موارد مکانیزمهای مهمی برای افزایش قدرت آنهاست.