نخستین دورهی جایزه بینالمللی «قلم ههژار»، شامگاه پنجشنبه، با معرفی برگزیدگان و جمعبندی نهایی در دانشگاه کردستان، به نقطهی پایانی خود رسید. پایانی که در واقع، آغازی است برای افقهای تازه در ادبیات، فرهنگ و حافظهی مکتوب کوردی.
️اگرچه از فاصلهای دور، و نه در حلقهی مدعوین رسمی، این رویداد را دنبال کردم، اما آنچه طی روزهای اخیر از مسیر رسانهها، گفتوگوها، عکسها و صداها و تصویر به بیرون راه یافت، به روشنی نشان داد که با رخدادی روبهرو هستیم که درک آن نه تنها برای علاقه مندان به ادبیات کوردی، بلکه برای هر وجدان فرهنگی دغدغهمند، ضروری است. قلم ههژار، تنها یک جشنواره نبود؛ بازتابی بود از آرزوی دیرینهی هم صدایی میان نویسندگان کورد زبانی که فرسنگ ها از هم دور بودند اما چند اصل مهم را دنبال می کردند؛ «زبان، هویت و انسان».
ترکیب آثار برگزیده در اولین دوره، تصویری روشن از دغدغههای ادبیات کوردی امروز بهدست میدهد. از جبار جمال غریب با رمان «کهوتنی ئاسمانهکان» (سقوط آسمانها) که در لایههای روایی خود، تقابل انسان با سرنوشت را بازآفرینی میکند، تا پژوهش تاریخی اسماعیل شمس در کتاب «بووژانهوی کورد» (ظهور کورد)، که با نگاهی تحلیلی، بر خطوط محو و گاه تحریف شدهی تاریخ این ملت نوری تازه میتاباند.
در بخش فلسفه، «کوی بهرههمهکان» (کوچهی آثار) اثر محمد کمال، نویسندهای مهاجر و مقیم استرالیا، بر اهمیت باز اندیشی در تولیدات فکری تمرکز دارد. و در بخش نقد ادبی، عبدالرحمن ئاداک با کتاب «تهشهیین نه زمی» (انفجار نظمی) رویکردی ساختارشکن و زبان کاوانه اتخاذ کرده است. این آثار، هر یک در زمینهی خود، نشانهای اند از گشودگی ادبیات کوردی به تنوع گونهها، نگاهها و جغرافیای گوناگون.
اما آنچه این جشنواره را متمایز ساخت، جسارت آن در گسترش دامنهی موضوعی بود. از فرهنگ عمومی، "فهرههنگی زارهکی موکریان" (فرهنگ لغت موکریانی) اثر صلاح الدین پایانیانی از مهاباد تا پژوهش مردم نگارانهی علی رحمتی دربارهی خراسان شمالی( کتاب فرهنگ قومی شهرها و روستاهای خراسان شمالی) ، گویی روح «ههژار» نه تنها در میان کوههای زاگرس، که در هر جا که انسان کورد زیسته، پراکنده شده است. و این، خود پاسخی است فرهنگی به سیاستهایی که همواره در پی تقلیل فرهنگ به جغرافیا بودهاند.
برگزاری این جشنواره در دانشگاه کردستان، انتخابی هوشمندانه و پرمفهوم بود؛ نشانی از آنکه فرهیختگان و نهادهای آکادمیک میتوانند، و باید، بسترساز کنشهای فرهنگی فاخر باشند. اجرای منظم، کیفیت طراحی مراسم، ترکیب هیأت داوران، و نحوهی اطلاع رسانی، هرچند در برخی موارد جای تکمیل و تقویت دارد، اما در مجموع نشان از ارادهای حرفهای در برپایی رویدادی بینالمللی داشت. جایزهای با عنوان «قلم»، آن هم با نام «ههژار»، تنها میتواند شایستهی بلندای اندیشه و وقارِ حضور باشد.
با وجود موفقیتهای چشمگیر این دوره، برخی ضرورتها برای آیندهی این جشنواره قابل تأمل است:
افزودن بخشهای ویژه برای ادبیات نوگرا و تجربی، تا نویسندگان جوانتر نیز مجال بروز و رشد بیابند.
شفافسازی در فرآیند داوری و معیارهای انتخاب آثار، برای جلب اعتماد گسترده تر اهل قلم.
ایجاد بخشهای میان رشتهای، همچون ادبیات تصویری، روایتهای بومی دیجیتال، یا پروژههای زبان نگاری زنده، که ادبیات را به ساحت های معاصرتر و نو ظهورتر پیوند میزند.
و نهایتاً، تبدیل جشنواره به بستری برای گفتوگو، کارگاه، نمایشگاه و نقد هم زمان آثار، تا از صرفاً یک رویداد سالانه به یک نهاد زنده فرهنگی بدل شود.
در پایان باید بگویم که، جایزه قلم ههژار، در اولین گام خود، توانست ساختاری بسازد که درخور ستایش و حمایت است. گامهایی که اگر در سالهای آتی با وسعت، عمق و پایداری بیشتری برداشته شوند، میتوانند به الگویی الهامبخش تبدیل شود. این جشنواره، نه تنها نام «ههژار» (عبدالرحمان شرفکندی موکریانی) را پاس داشت، بلکه نشان داد که «قلم»، هنوز نیرومندترین ابزار برای بازسازی هویت انسان معاصر است.
در جهانی که زبانها فراموش میشوند، خاطرهها تحریف میشوند و هویتها در آستانهی محو شدن اند، هر جشنوارهی ادبی، سنگری است در دفاع از انسان.
و «قلم ههژار»، نخستین سنگر خود را بهخوبی ساخت.