گرچە از هر ماتمی خیزد غمی
فرق دارد ماتمی با ماتمی
لاجرم در سوگ مردان بزرگ
گفت باید ای دریغا عالمی
در روزگاری که هیاهو جای تفکر را گرفته، خاموشی ناصر خان، آن چراغ باغ علم و دانایی، ضایعهایست برای فرهنگ و حافظهی تاریخی مردمی که همیشه در تلاش برای حفظ هویت و ریشههای خود بودهاند. او از آندست انسانهایی بود که شاید در میان جمع، صدای بلندی نداشت، اما صداقت و بینشاش، طنین ماندگاری در دل و جان جامعهی فرهنگی مریوان و کوردستان داشت.
ناصر خان از جملە فعالان در روزنامهی روژان سنندج بود، هموارە با نگارش متون تاریخی، علاقهی وافر بە نگارش تاریخ و نقادی زرینقلم بود کە سهمی مؤثر در نگهداشتن شعلهی آگاهی و بیداری داشت. علاقهاش به نگارش تاریخ کوردستان، فقط یک دغدغهی شخصی نبود؛ او خود را در برای ثبت، تفسیر و انتقال آنچه بر این سرزمین گذشته بود، مسئول میدانست.
وی از نوادگان محمود خان کانیسانان، یکی از شخصیتهای برجستهی منطقه، که خود در حافظهی مردم جایگاهی ریشهدار دارد، بود. کە این پیشینە الهامبخش او در شناخت بهتر میراث فرهنگی و تاریخیاش نیز بود.
با نبود این بزرگ مرد، ما نە تنها یک دوست، همشهری یا نویسندهی عاشق فرهنگ را از دست دادیم؛ بلکه یکی از حافظان خاموش تاریخمان بود، کە فقدانش یعنی خاموشی خورشید سرزمین علم و فرهنگ. کسی که با پیگیریها و نوشتههایش، به تاریخ کورد خدمت کرد؛ بیهیچ چشمداشتی، بیآنکه به دنبال نام و نشان باشد.
رفتنش، اندوهی است برای فرهنگدوستان و نگارندگان. اما آنچه ناصر خان را جاودانه میسازد، حضور آرام و پرثمر او در مسیر بیداری و حافظهی تاریخی این ملت است. یادش گرامی، راهش روشن، و نامش ماندگار خواهد ماند، نه فقط در ذهن ما، که در سطر به سطر تاریخ مردمی که قدر فرزندان راستین خود را میدانند.