بحران زیرپوستی در روستاها
در حالیکه توجه بسیاری از سیاستگذاران به مسائل آشکار اقتصادی معطوف شده، یک بحران پنهان و زیرپوستی در حال گسترش در بافت روستاهای ایران است؛ بحرانی که ریشه در نابسامانیهای حوزه دامداری دارد و امروز به تهدیدی جدی برای اشتغال، معیشت و حتی امنیت غذایی کشور تبدیل شده است.
ماجرا از چند سال پیش آغاز شد، زمانی که قیمت گوشت قرمز در بازار کاهش یافت، اما هزینه علوفه و نهادههای دامی بهطرز چشمگیری افزایش پیدا کرد. این تضاد قیمتی، بسیاری از دامداران را به مرز ورشکستگی کشاند. در غیاب هرگونه حمایت مؤثر از سوی دولت، دامداران مجبور شدند دامهای مولد خود را برای تأمین حداقل معاش روانه کشتارگاه کنند؛ اقدامی که در کوتاهمدت شاید قابل توجیه باشد، اما در بلندمدت، پیامدهای آن دامداری کشور را زمینگیر میکند.
امروز، بسیاری از دامداران دیگر توان بازسازی گلههای خود را ندارند. نبود سرمایه، گرانی بیسابقه نهادهها و بیاعتمادی به ثبات اقتصادی، دامداری سنتی را در آستانه فروپاشی قرار داده است. در این میان، دولت همچنان سیاست سکوت و بیتفاوتی را در پیش گرفته و چشم خود را بر بیکاری گستردهای که در میان روستاییان و مشاغل وابسته ایجاد شده، بسته است.
کمبود گوشت قرمز در بازار، تنها یکی از نشانههای این بحران است. آنچه در لایههای پنهانتر جامعه در حال رخ دادن است، از دست رفتن هزاران شغل، مهاجرت خاموش از روستاها به حاشیه شهرها، و فروپاشی تدریجی اقتصاد محلی است.
این بحران اگرچه کمتر دیده میشود، اما اثرات آن بسیار عمیق و بلندمدت خواهد بود. زمان آن رسیده که دولت با نگاهی جدی و راهبردی به دامداری، بهعنوان یکی از پایههای امنیت غذایی و اشتغال پایدار، ورود کند.
احیای دامداری نیازمند سیاستگذاری دقیق، حمایت واقعی و بازسازی اعتماد دامداران است. در غیر این صورت، این بحران پنهان، دیر یا زود چهرهای آشکار و غیرقابل جبران به خود خواهد گرفت.