روژانپرس: در روزگاری که جامعه بیش از هر زمان دیگری به آرامش، گفتگو و همدلی نیاز دارد شنیدن خبرهایی از جنس خشونت در مدرسه، آن هم از سوی معلمی که قرار است الگوی تربیتی باشد، دل هر شنوندهای را به درد میآورد.
اخیراً در یکی از مدارس معلمی به بهانه گم شدن شارژر، دانشآموزی را هدف ضربوشتم قرار داده است. شدت تنبیه به حدی بوده که آثار سیاهی و کبودی بر بدن کودک باقی مانده، و حالا پس از رسانهای شدن ماجرا جامعه در شوک فرو رفته است.
ما با یک خطای فردی ساده روبهرو نیستیم این اتفاق یک زنگ خطر جدی است. یعنی هنوز در قرن بیست و یکم جایی در نظام آموزشی ما تنبیه فیزیکی و تحقیر جایگزین تربیت و آموزش شده است؟ چطور ممکن است یک ابزار شخصی مانند شارژر، بهانهای برای نقض کرامت یک کودک شود؟
نباید فراموش کنیم که مدرسه فقط محل انتقال معلومات نیست بلکه خانه دوم بچههاست؛ جایی که شخصیت شان شکل میگیرد جایی که باید اعتماد به نفس، امنیت روانی و حس احترام در آن نهادینه شود. اگر دانشآموز، به جای یادگیری و رشد، باید از معلمش بترسد، پس نقش نظارتی سیستم آموزشی کجاست؟
در این میان، خبر ورود اداره آموزش و پرورش به موضوع و همچنین پیگیری دستگاه قضایی، برای خانوادهها و افکار عمومی دلگرم کننده است. اینگونه اقدامات میتوانند نشانهای از جدیت مسئولان در مقابله با رفتارهای خارج از چارچوب حرفهای باشد. رسیدگی قانونی، انضباطی و شفاف به چنین تخلفاتی، هم آرامش نسبی به جامعه بازمیگرداند و هم مانعی است در برابر تکرار موارد مشابه.
این اتفاق نباید به یک عذرخواهی خشک و خالی یا یک تذکر اداری ختم شود. برخورد قاطع و بدون ملاحظه با معلم خاطی، حداقل خواستهای است که خانوادهها دارند. در عین حال لازم است آموزش و پرورش در نحوه انتخاب و تربیت معلمان تجدیدنظر کند. سلامت روان معلمان، آموزش مهارتهای ارتباطی، و نظارت مستمر بر رفتار حرفهای آنها نباید موضوعات فراموش شدهای باشند.
ما باید فریاد بیصدای کودکان را بشنویم پیش از آنکه آنها یاد بگیرند سکوت کنند.
*دانشجوی دکتری مدیریت دولتی