بنیاد گردشگری در ابتدا بر اساس مدلی برای گردش دانش و معارف در بین ملل گذاشته شد تا سبب کاهش فاصله علمی و افزایش شناخت جوامع از یکدیگر شود، همه دانشمندان و اندیشمندان بزرگ دنیا قبل از سدههای 20 و 21 محصول گردش نخبگان در سرزمین بود.
ظهور ادیان مختلف، افزایش علاقه به سفر و آسان شدن دسترسی ملتها به یکدیگر، بانی تغییر کارکردهای گردشگری به سمت جنگهای ایدئولوژیک، تخریب محیط زیست، گسترش مواد الکلی و نشئهزا و نبرد هویتهای فرهنگی شد، خطرناک-ترین کارکرد آن برمیگردد به حرکت دولتهای قدرتمند برای گسترش قلمرو و تلاش جریانهای دینی مطلقنگر برای یکسانسازی عقیدتی.
آغاز عصر صنعتی، توسعه شهرنشینی و رواج پرستیژهای کاذب موجب شکلگیری مهاجرت و انحلال زندگی دهقانی شده و جمعیتی عظیم از روستاها و شهرهای کوچک به سمت شهرهای بزرگ به راه افتاد که ناتوانی در پذیرش و سازماندهی آنها نظام مدیریت شهری و اقتصاد ملی را با چالشهای بزرگ روبرو کرد.
بیشترین فشار این روند بر دست دولتهای جهان سوم وارد شد و آنها برای جلوگیری از بحرانهای اقتصادی مثل بیکاری و فقر توسعه گردشگری را در دستور کار قرار دادند اما تعجیل در اجرای آن بانی ورود به بحرانهای جدیدی شد که تبعات برخی از آنها غیر قابل جبران است.
تضعیف هویت فرهنگی و باورهای اخلاقی و عرفی از مهمترین تبعات توسعه بیرویه و بیبرنامه گردشگری است که کشورهایی از قبیل ترکیه، فیلیپین، تایلند و بلغارستان را با فاجعههای اجتماعی ناشی از تخریب ارزشها و رواج مشاغل مرتبط با شهوترانی مواجه کرد.
محدودیت در تکرار بازگشت گردشگر به مقصد توریستی، رقابت سنگین جهان سوم در جذب توریست و ورود توریستهای ماجراجو، هیجانی و هوسران به کشورهای توسعه نیافته، گردشگری را تبدیل به عاملی تخریبی در حوزه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی کرده است.
دولتهای 2 دهه اخیر ایران سعی در تبدیل گردشگری به محور توسعه اقتصادی کردستان داشته و از همه روشها برای کشاندن گردشگر به مقاصد توریستی آن استفاده کردند که مهمترین آن معرفی جلوههای فرهنگی و مکاتب عرفانی است اما این مدیران دلسوز بی تدبیر تنها در فکر فرار از شرایط نابسامان اقتصادی استان و تبرئه خود از نادانی و ناتوانی بودند.
آنها به عوارض بحرانساز ملی و منطقهای آن توجه نکرده بودند و عقلشان به این نمیرسید که این روش توسعه بعد از چند سال بانی شکلگیری فاجعههای اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی و زیستمحیطی خواهد شد که دامن کل کشور را میگیرد و یا میدانستند و از روی عمد ادامه دادند.
مدیران ارشد کردستان هر ساله در برابر دوربین خبرنگاران اعلام میکنند که ورودی امسال ما به 10 میلیون نفر رسید اما این را نمیگویند که ظرفیت 5000 تختی هتلها، مسافرخانهها، منازل اجارهای و اقامتگاههای بومگردی استان هیچگاه تکمیل نمیشود، اقرار نمیکنند که همه غذاخوریها در پایان ساعت کاری انباشت مواد اولیه و نان و برنج مصرف نشده دارند و این را نمیگویند که بازار صنایع دستی تفاوتی با قبل از ورود گردشگران ندارد اما مدارس، مساجد و پارکها مملو از جمعیتی است که چادر زده و در کنار چادر مشغول پخت نیمرو و املت هستند و برای رفع حاجت به پشت شمشاد پارکها میروند.
ورود افراد لخت، مست و نشئه به مراسم مقدس پیرشالیار حرمت عرفانی آن را تا حد تبدیل شدن به ابزار کسب معیشت عدهای خاص کاهش داد و نمایش غیر حرفهای فیلم از آن جذابیتش را برای علاقمندان به عرفان از بین برد، دف ابزار موسیقی عرفانی است و برای تکمیل احوال درویش و صوفیهای صافدل نواخته میشود و شکستگی کمان و پاره شدن پوست آن را شهادت مینامند و بدون وضو دست بهش نمیزنند اما استفاده غلط آن برای جذب گردشگر دارد حرمتش را میشکند، به طوری که امروزه افراد فاقد غسل اکبر و اصغر، مست و نشئه آن را بر دست گرفته و برای رقص زنان میزنند.
بگذریم از تمسخر عدهای ناآگاه و ولگرد به حال و احوال پاکدلان قادری و نقشبندی در فضای مجازی.
بیبرنامهگی در ثبت ملی و جهانی مراسم فرهنگی و باورهای عرفانی از قبیل هورامان، پیرشالیار، کومسای، دف و سماع قادری تنها سبب قداستزدایی از آنها شد، امیدواریم که این روش «دوستی خاله خرسه» بیش از این ادامه نیابد.