زمانی که بر منبر هستیم دنیا را به یگانهپرستی و معامله با خدا توصیه میکنیم، زمانی که پشت میکروفن هستیم ادعای عقل و عدالتمان گوش دنیا را کر میکند، زمانی که قلم بر کاغذ میگذاریم ادعای پیشروی فرهنگ و تمدن جهان را داریم اما زمانی که وضعیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی جامعه را ارزیابی میکنیم با روند گسترش روزانه فقر، فلاکت، اعتیاد طلاق، تجرد، گرانی، اوباشیگری، دزدی، قتل، فرار مغزها و مهاجرت روبرو میشویم.
غلبه احساسات بر عقلانیت در نظام اجرایی، خالی بودن جای عدالت در توزیع منابع، گسترش «فساد اداری» بر ارکان اجرائی و اهمال در برخورد با مظاهر و بسترهای فساد سرنوشت مردم مناطق مرزی را با هزاران مصیبت مبتلا کرده که رهایی از آن نیازمند تدبیر فراگیر و عزم ملی است. یکی از نمونههای آن تکامل روشهای سرقت، گدائی، کلاهبرداری، سندسازی و خلق مشاغلی است که در هیچ جای دنیا سابقه ندارد از جمله اینها میتوان به سوختبری، کولبری، زبالهگردی، دلالی و تهلنجی اشاره کرد.
کولبری یکی از جلوههای فقر ناشی از ناعدالتی و فساد است که مرزنشینان از روی ناچاری خطرات میدان مین، عبور از تلههای انفجاری، سرمای کشنده زمستان، گرمای سوزان تابستان و خستگی پیمودن گردنههای سخت را به جان میخرد تا بتواند حداقل معیشت خانواده را تامین کند.
مرگ ناشی از انفجار مین، پرت شدن از سراشیبی کوهستان، گرسنگی، تشنگی و شلیک مرزبانان از این بیچارگان قربانی میگیرد اما از همه اینها زجرآورتر مرگ ناشی از سرماست.
بیش از 20 سال است که سرما جان کولبران را میگیرد اما فقدان رسانه مستقل، سبب مسکوت ماندن این روند شده بود تا اینکه در30 آذرماه سال 98 بود که پیدا شدن جنازه فرهاد خسروی 14 ساله و برادرش آزاد 17 ساله در معبر کولبران کردستان تمام وجدانهای بیدار دنیا را تکان داد به طوری که در برخی کشورها برای این قربانیان مراسمات گوناگون گرفتند.
یورش بیرحمانه سرمای کوهستان بر تن ضعیف و شکم گرسنه و دل ناامید کولبران از سابقه دیرینه برخوردار است و به انواع روشها از این قشر زحمتکش قربانی میگیرد که کمترین موارد آن رسانهای شده و به گوش دنیا میرسد، پیکر بسیاری از این افراد غریبانه به خاک سپرده شده و یا نصیب گرگ کوهستان میشوند.
اخیرا در 8 دیماه امسال سرمای بیرحم جان ادریس نادری جوان بانهای را گرفت که بازتاب گستردهای در رسانهها و محافل بینالمللی داشت تا جائی که حتی اعتبار دیپلماتیک ایران را زیر سوال برد.
استانی که دارای پتانسیلهای بزرگ کشاورزی، تجارت خارجی، ذخایر معدنی، صنایع دستی و توریسم است و ظرفیت تبدیل شدن به قطب امنیت غذایی، بازرگانی خارجی و فلزات گران قیمت، قابلیت تکیهگاه تابآوری اقتصاد ملی در برابر جنگ اقتصادی و قدرت اعتباربخشی به دیپلماسی فرهنگی ایران را دارد نباید با افت مستمر شاخصهای اقتصادی و رفاهی مواجه باشد.
ارزیابی وضعیت اقتصادی کردستان و مقایسه آن با منابع توسعه استان حکایتی تلخ از تضاد و تناقض است که با هیچ مدل مدیریتی قدیم و جدید سازگار نبوده و مایه تعجب تمام صاحبنظران شده است چون به هیچ وجه قابل باور نیست که در جائی که 217 هزار و 38 هکتار زمین زراعی، 373 هزار و 423 هکتار جنگل، 1 میلیون و 297 هزار هکتار مرتع، 18 نوع ماده معدنی با 1 میلیارد و 200 میلیون تن ذخیره قطعی، 2 معدن طلا با 200 میلیون تن ذخیره، تولید 55 درصد طلای کشور، نیروی جوان با مهارت و تحصیلکرده، میانگین بارش 500 میلیمتر، 7 میلیارد مترمکعب روان آب و 11 سد وجود داشته باشد اما مردمش با مشکلاتی مانند بیکاری، حداقل درآمد سرانه، کاهش جمعیت ناشی از فقر، کولبری، زبالهگردی و مهاجرت به خارج مواجه باشند.
در زمانی که تنها 12 درصد کشت استان آبی است، تمام مواد معدنی به صورت خام از استان بیرون میرود، علف غنی مراتع سارال در دامداری سایر استانها مصرف، مرزهای باشماق و سیرانبند با ضعف شدید زیرساخت دارند، 60 درصد واحدهای تولیدی یا راکد و یا با حداقل ظرفیت کار میکنند و کمترین منابع سپرده در بانکهای استان قرار دارد نباید انتظار داشت که استان در حال پیشرفت و مردم مرفه باشند.
در این شرایط طبیعی است که رتبه صنعتی استان 27 ، درآمد سرانه در رده 31 و جایگاه کردستان در ردیف 29 بیمه شدگان تامین اجتماعی باشد اما رتبه 3 صدقهگیران و نیازمند حمایتهای خیریه کشور را داشته باشد.
در این حالت تنها 3عامل را میتوان بانی این وضعیت دانست که شامل نگاه غیر ملی و غیر علمی بر توزیع منابع و فرصتها، سوء مدیریت گسترده و فساد سازمان یافته است و توانسته روند توسعه ملی و شاخصهای توسعهیافتگی کشور را به چالش بکشد.
پس باید قبول کرد که قاتل جان جوانان کولبر سرمای کوهستان نیست بلکه سرمای ناعدالتی، سوء مدیریت و فساد است.