
من دختری ساده و حساسم از دیار کردستان ولی دل بزرگی دارم و قلمم برای من از همه چيز مقدستر و جزو نعمتهای بیشمار زندگیام است. هر کسی راز نوشتن را نداند، من را درک نخواهد کرد و حرفهایم را نمیفهمد.
من معلولم؛ دختری که از خیلی نعمتهای اين دنيا محروم است ولی دوست داشتنی و هديهای آسمانی که خدا با نور آن را خلق کرده است تا تلنگری باشد برای انسانهای سالم. چشمانم نوری است که جهان را روشن کرده است تا ديگران راز معصوم بودنم را از روی چشمانم تشخیص دهند و بفهمند من هم خدایی دارم که خدای بیکسان است.
آری من معلولم و این معلولیت ایجاب میکند بیشتر از هر کسی هوای خودم را داشته باشم و برای خودم و زندگیام ارزش قائل شوم، خودم را با گذشته خودم مقایسه کنم که کی هستم و از این زندگی چه چیزی میخواهم. من هیچ وقت ناامید نیستم و به خودم قول دادهام که هیچ وقت برای موفقیت دست از تلاش برندارم اگر هزار بار هم شکست بخورم از سختیهایی که در مسير زندگیام قرار دارند خسته نشوم؛ از سختیها پلهای بسازم برای صعود به قلههای موفقیت. من از لحاظ جسمی و روحی با دیگران متفاوتم، پس باید بيشتر از ديگران تلاش کنم امیدی باشم در ناامیدی، و از پیمودن مسیر موفقیت ناامید نشوم و تا زندهام تلاش کنم.
درست است که معلولم ولی چراغ زندگیام روشن است؛ شاکر هستم هرچند مورد مسخره کردن واقع شدهام. معلول بودن انتخاب خودم نبوده است برای همین از دست اذيت و آزارهای ديگران ناراحت نمیشوم و آنها را نادیده میگیرم. نمیگویم برایم مهم نیست ولی سعی کردهام باهاش بسازم و زیادی خودم را با آن درگير نکنم. مطمئنم روزی از راه نوشتههایم به قله پیروزی میرسم چون نویسندهای پر از احساسم و با تمام احساسم از دردهایم مینویسم. همدم کسانی هستم که در ناامیدی روزگار را به سر میبرند و به اميد آن زندگی خواهم کرد. نوشتههایم تلنگری خواهد بود برای دلهای ناآرام، زیرا من هم انسانم، مثل هر انسان دیگری. میدانم که انسانها مقدسترین موجود روی زمین هستند و نقش و نگار دست پروردگارند و شايسته بهترینها هستند.
روز معلولین بهانهای است برای همزادپنداری با معلولین و انسانهای توانمند، من شکرگذارم که معلولم و با ديگران از لحاظ عاطفی و جسمی تفاوت دارم. میتوانم بهوسيله قلمم به همنوعانم کمک کنم و امیدی به آنها بدهم که در این زندگی پر از مشقت بيشتر مثبتاندیش باشند. من در زندگی به خاطر اینکه معلول بودهام با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم کردهام، ولی هیچ وقت جا نزدهام؛ قلمم از نوشتن آن سختیهایی که کشيدهام و هنوز هم دارم باهاش نفس میکشم درمانده است و هميشه خودم به تنهایی برای اين زندگی جنگیدهام و تلاش کردهام بدون اینکه کسی از من حمایت کند. خودم به خودم امید ببخشم. دل بزرگی دارم و هميشه آماده بخشش هستم هرچند ناتوانترین انسان روی زمین هستم. تلاش کردهام که فراواندل باشم و از راه نوشتن، به دیگران اميد ببخشم؛ به آدمهای بینوا و ناامید از زندگی. تلاش کردهام به گونهای بنويسم که آدمها مثل دریا منتظر و بیقرار دلنوشتههايم باشند. من با آنکه معلولم ولی عادت دارم که هر ساعتی که از خواب بیدار شوم روزم را با شادکامی شروع کنم چون سختیهای زندگی به من فهمانده است چیزهای جذاب و قشنگ وقتی برای من اتفاق میافتد که از چیزهای منفی دوری کنم. خیلی اوقات سختیهای زندگی خستهام میکند. دلم میخواست که داستان زندگیام طور دیگری رقم بخورد اما حال که نشد سعی کردم با همین معلولیتم بهترین انسان روی زمین باشم.
من با اینکه از همان ابتدا زندگی را با سختی آغاز کردم اما تلاش کردم در لابلای تلخیهای زندگی هيچ وقت ناامید نباشم. با آنکه بیماری من cp است ولی هیچ وقت جا نزدهام؛ هميشه با روی گشاده به زندگی لبخند زدهام.
معلول شدن جزو سرنوشت من است به همین دلیل باهاش کنار آمدهام و خدا را شکر میکنم که از لحاظ عقل مشکلی ندارم.
گاهی به برکات معلول بودن خودم فکر میکنم که از جمله آنها صبر و بردباری در قبال ناملایمات است؛ به جرات میگویم صبر من نسبت به اطرافیانم بيشتر است. هرگز پیش نیامده با کسی جر و بحث کنم. مشکلات دیگر زندگیام در مقابل دیدگانم کوچک به نظر میرسد اين هم به خاطر لطف معلول بودنم است.
با گذشت زمان فهميدم که مشکلات هرچقدر بزرگتر باشند انسان بيشتر رشد خواهد کرد و برای ساختن زندگی بيشتر تلاش میکند؛ فهميدم معلولیت مانع رسیدن به اهدافم نیست و بعضی مشکلات که به سر ما میآید تقصیر خود ماست به همین دلیل اکنون به عنوان دختری معلول بر خودم و جامعه معلولین خُرده می گیرم زیرا سمت فلش انتقاد به سوی خودمان است؛ میدانید چرا؟ چون تا زمانی که افراد دارای معلولیت در خانه بنشینند و خود را در چهاردیواری اتاقشان حبس کنند و در مجامع عمومی حضور پیدا نکنند و مطالبهگری نکنند هيچ اتفاقی نمیافتد و نمیتوانند کاری از بیش ببرند؛ پس باید دست در دست هم نهیم و وارد عمل شویم و تواناییهايمان را اول به خودمان و بعد به جامعه ثابت کنیم و بگوييم ما میتوانیم و نمیگذاريم که معلوليت ما مانع رسیدن به اهداف بلندمان باشد.
چه خوب است جامعهای که در آن زندگی میکنم من را مثل خودم بپذیرد و همه بفهمند که ما معلولین هم میتوانیم کارهایمان را انجام دهیم اما با تلاشی بيشتر از بقيه. تفاوتمان با بقیه این است که برای انجام هرکاری حتی کوچکترین کار متاسفانه با موانع و مشکلات زیادی روبرو میشویم که سد راهمان است که برداشتن آن تلاشی بیشتر میخواهد.
اما مسئولان بدانند، مهمترين مشکلات ما جامعه معلولین، اشتغال است و اين گناه ما معلولین نیست که بعضیهايمان نتوانستيم درس بخوانیم و از ادامه تحصیل محروم شدهایم. نمیتوانيم در آزمون استخدامی شرکت کنیم و با وضعیت گران اقتصادی امروزی مستمری که از طرف اداره بهزيستی به معلولین داده میشود جوابگوی هزینه بالای معلولین نيست به همین دلیل معلولین از ازدواج کردن باز میمانند. اين مصيبت و مشکلات یعنی نبود شغل و کمبود درآمد باعث افزایش عدم امید به زندگی و افسردگی میشود.
در بحث توانبخشی و سلامت معلولان دو بعد سلامت روحی روانی و جسمی آنان بسیار مهم است. به طور یقین اگر معلول در پیله تنهایی و انزوای خود تنیده نشود و با عزمی جزم مشکلات و چالشهای رو به رو را یکی پس از دیگری برطرف کند میتواند به موفقیت دست پیدا کند و همانند دیگر افراد جامعه به روال زندگی خودش ادامه دهد.
اگر از روی منطق فکر کنیم خواهيم فهمید که اهداف معلولان دور از دسترس نيست و با تلاش و کوشش میتوانند به آنها دست پیدا کنند. در خیلی جاها گفته شده است معلولیت محدودیت میآورد، اگرچه تا حدی این گفته درست است و منکر آن نمیشويم ولی به عنوان مثال، فرد سالم ۵۰ درصد انرژی برای رسیدن به هدفش میگذارد ولی ما به عنوان فردی معلول بايد ۱۰۰ درصد انرژی بگذاریم تا به هدف خود برسیم. اين شرايط را بايد با تمام وجود بپذیریم هرچند زحمت زیادی میطلبد ولی دور از دسترس نیست، به شرطی که ناامید نشویم و اعتماد به نفس خود را از دست ندهیم.
۱۲ آذر روز جهانی معلولان یکی از معدود فرصتها برای رسیدگی به مشکلات جامعه معلولین کشور است در این روز هرچند مشکلات مطرح میشود اما پس از چند روز دوباره هم مردم و هم مسئولان این مشکلات را فراموش میکنند. حقیقت کتمان ناپذیر این است که امروزه معلولین در جامعه ما علیرغم همه شایستگیها نتوانستهاند به حق خود دست پیدا کنند و مطالبات بر زمین مانده بسیاری از آنها در لابهلای مسائل مختلف جامعه به خوبی دیده نمیشود. هرچند هر کدام از ما معلولین ممکن است مشکلات منحصر به فردی داشته باشيم اما بسیاری از مشکلات ما تقریبا یکسان و مشترک است. وضعیت معیشت معلولین خوب نیست سازمانها و ارگانهای مرتبط با موضوع حتی با وجود چند برابر شدن مستمری معلولین و به علت زیاد شدن افراد تحت پوشش نمیتوانند موضوع را مدیریت کنند با این حال نباید جامعه معلولین دست از مطالهگری بردارند.
هرچند جای گلايه نیست اما چرا باید تنها یک روز در سال به ما توجه کنند؟ راستش را بخواهید قلمم خسته است از نوشتن اين همه واژههای تکراری، اين قدر گفتیم و تکرار کردیم که شده بخشی از زندگیمان ولی کو گوش شنوا. چرا در روزهای ديگر سال همان روزهایی که ما به آنها نياز داریم سراغی از ما نمیگيرند و پای درد و دلهای ما نمینشینند.
۱۲ آذر فرا رسیده و فضای اینستا و فیسبوک پر از پیامهای گرامیداشت این روز و تبریک به معلولان است! بیچاره من معلول که وجهالمصالحه فالوور پیجهای بیشمار این و آن در فضای مجازی شدهام. کاش روزهای عادی زندگی هم حالی از ما میپرسیدند و ما را آدم به حساب میآورند.
به اميد اینکه اين دلنوشته بتواند قدری مسئولان و مردم شهرم را تکان دهد که به خودشان بیایند و در تمام ایام سال به فکر اين قشر در جامعه باشند و محدود به یک روز و یک هفته نباشد.
معلولیت پايان زندگی نیست بلکه دری به روی دوباره زندگی کردن انسانهای توانمند است.